نامه مذکور بر سه موضوع پرونده احمدی نژاد، شکایت علی لاریجانی از او و ماجرای بازداشت بقایی متمرکز شده است. مطالب مذکور بارها به انحای گوناگون توسط احمدی نژاد تکرار شده اند و از این منظر، محتوای نامه، نکته جدیدی نیست. قابل پیش بینی است که هدف او از نگارش چنین نامه هایی، نه پیگیری حقوقی و قضایی یک موضوع مشخص، بلکه بهره برداری سیاسی از آن است. اتفاقی که در سالیان گذشته بارها تکرار شده.
اول اینکه او به دنبال به فراموشی سپردن عملکرد غیرقابل دفاع خود است. بزرگترین انتقاد جریان اصلاح طلب و اعتدالگرا به احمدی نژاد، عملکرد وی در دوران 8 ساله ریاست جمهوری به ویژه در حوزه اقتصادی است. تصمیمات آنی، شخصی و بدون کارشناسی وی در موارد متعددی باعث افول شاخص های اقتصادی کشور شد. این تنزل در بدو امر مشخص نبود و بعضا چاشنی پوپولیسم نیز به آن اضافه می شد و ظاهر تصمیمات را برای توده مخاطبانش موجه می کرد. اما با گذشت زمان برای بسیاری از مردم مشخص شد که چنین اقداماتی چه تبعاتی داشته. در حوزه بین الملل نیز تصمیمات مشابهی اخذ می شد که نتیجه آن انزوای ایران در جامعه جهانی، دادن بهانه به نهادهای بین المللی برای تحریم و در نهایت تحت فشار قرار گرفتن کشور بود. اکنون با گذشت 4 سال از دولت دوم احمدی نژاد، او به جای پاسخ دادن به این بی تدبیری ها، تلاش دارد تا از طریق مطرح و برجسته کردن موضوعاتی بی ربط، اتهامات اصلی خود را به ورطه فراموشی بکشاند.
موضوع دوم، عدم ثبات در تصمیمات و موضع گیری های اوست. احمدی نژاد، تا پیش از شهردار شدن در تهران، یک مدیر میانی به شمار می رفت. از قضا در آن دوران از حامیان مرحوم آیت الله هاشمی بود. موارد متعددی از تعریف و تمجیدهای او از آیت الله هاشمی ثبت شده است. او در انتخابات مجلس ششم، رییس ستاد آیت الله هاشمی در نارمک بود. در سال 84، پس از کاندیداتوری در انتخابات، به تصمیم نهایی اصولگرایان در مورد کاندیدای نهایی، پشت پا زد و انصراف نداد. او پیش از ثبت نام در انتخابات هم از طریق محسن هاشمی، از آیت الله هاشمی رفسنجانی کسب تکلیف کرده بود. اما پس از پیروزی در انتخابات، با چرخشی 180 درجه ای، ناگهان تبدیل به بزرگترین دشمن آیت الله هاشمی شد.
گذشته از این مصداق خاص، احمدی نژاد در 4 سال اول حضورش در دولت، در مسیر خواست غالب اصولگرایان گام برداشت تا جایی که از سوی آنها به تعبیرات غلوآمیزی همچون رییس دولت کریمه و معجزه هزاره سوم هم نائل آمد. اما همین فرد در 4 سال دوم ریاست جمهوری اش پس از عبور از گردنه انتخابات 88، به بخش سنتی اصولگرایان هم پشت کرد. هرچند سهم اصولگرایان هم در اعلام برائت ناگهانی از او و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت حمایت از وی کم نیست.
اکنون باید پرسید آیا می توان به مواضع فردی اعتماد کرد که با هر نسیمی به سمتی دیگر می چرخد؟ یک روز ستاینده آیت الله هاشمی است و روز دیگر دشمن شماره یک او. یک روز به اصولگرایی اش می نازد و روز دیگر به جدایی از آنها.
سومین موضوع، موج سواری احمدینژاد و سطحی کردن تحلیل ها از سوی اوست. به طور مثال، احمدی نژاد در نامه موردنظر به احتمال کاندیداتوری علی لاریجانی در انتخابات سال 1400 هم اشاره کرده است! موضوعی که همین چند روز پیش به عنوان یک تحلیل از رفتار اخیر لاریجانی برداشت شده بود و بلافاصله سر از نامه احمدی نژاد درآورده است تا بلکه از این رهگذر، بخشی از افکار عمومی را تحریک کند.
اینکه فردی مانند لاریجانی قصد کاندیداتوری داشته باشد یا نه، چه ارتباطی با شکایت چند سال پیش او از احمدی نژاد دارد؟ گویا توهم و خود بزرگ پنداری او به حدی رسیده است که تصور میکند که اگر به فرض، فردی مانند علی لاریجانی قصد کاندیداتوری داشته باشد، بزگترین مانع بر سر راه او، احمدی نژاد است؛ آن هم احمدی نژادی که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ردصلاحیت شد و پیش بینی تکرار همین سرنوشت برای او کار دشواری نیست.
بی تردید خود احمدی نژاد پاسخ این سوال را می داند اما ظاهرا هدف او موج سواری و سطحی کردن مسائل و موضوعات است تا بلکه از این رهگذر، نام خود را نیز مطرح کند.
27212
نظر شما