زماني كه سه نفر از اعضاي شوراي شهر؛ خانمها اماني، نژادبهرام و دكتر خداكرمي تماس گرفتند و گفتند كه ميخواهيم نام يك خانم را در ميان نامزدهاي شهرداري تهران بگنجانيم، من در سفر بودم و در زندگي شخصي هم شرايطي داشتم كه در آن هنگام آمادگي پذيرش اين پيشنهاد را نداشتم، به همين دليل با قاطعيت جواب رد دادم و گفتم به هيچوجه حاضر نيستم وارد چنين رقابتي شوم. نه برنامهاي براي اين كار دارم و نه تمايلي براي حضور در اين رقابت.
اما تماس و اصرار اعضاي يادشده از شوراي شهر و اصرارشان بر اين موضوع و تاكيد بر اينكه هيچ كدام از گزينههايي كه اين پيشنهاد را با آنها مطرح كرديم، نپذيرفتند كه حضور پيدا كنند و ما بايد يك نفر را كه در سطح ملي شناخته شده باشد به عنوان نماينده زنان معرفي كنيم، بايد با دست پر وارد اين عرصه شويم، ادامه يافت. از طرفي اخباري هم كه در حوزه رياستجمهوري ميآمد، اخبار اميدواركنندهاي نبود، به ويژه كه در مراسم افطاري رياستجمهوري، آقاي روحاني آب پاكي را روي دست فعالان زن ريختند. كساني كه پايشان روي زمين بود! جوابشان را گرفتند: وقتي آقاي روحاني گفتند كه: «نميشود كه خانمها را به يك باره از پايين بياوريم، بگذاريم بالا!» از سوي ديگر من به عنوان يك فعال اجتماعي- سياسي وظيفه خودم ميدانم كه به مردم اميد و انگيزه حركت بدهم. بهويژه به زنان و جوانان پيام و انرژي مثبت بدهم كه بايد اميدوار باشيم و تلاش كنيم. به همين دليل احساس كردم حالا كه كسي نميآيد، من حتما بايد حضور پيدا كنم.
من هنوز روحيه وظيفهگرايي و مسووليتشناسي سال ٥٧ را دارم. بر خودم واجب دانستم كه بيايم. دليل اصليام هم اين بود كه فكر كردم بايد اين موضوع را اثبات كنيم كه «زنان انسان هستند» و با تواناييهايشان بايد ديده شوند. بايد اثبات كنيم زنان هم مثل مردان تواناييهايي دارند كه وقتي قرار است در جامعه ارزيابي صورت بگيرد كه چه كسي چه تكليف و وظيفهاي را به عهده بگيرد، نبايد اين را ملاك قرار دهيم كه اين فرد زن است يا مرد. اما ميبينيم در جوامع در حال توسعه، مثل جامعه ما، وقتي قرار ميشود فردي براي كاري در نظر گرفته شود، به شكل سنتي و پايدار فرض اوليه بر اين است كه «اين فرد مرد است.» زن ابتدا بايد خود را به عنوان يك انسان برابر، داراي توانمنديهاي قابل محاسبه و ارزشيابي، اثبات كند و بعد مورد ارزيابي قرار گيرد. تواناييها و مهارتهايش ديده شود.
اين مشكل جامعه ما نيست، بلكه مشكل تمام جوامع منطقهاي است كه ما در آن زندگي ميكنيم. اما در جامعه ما زنان تجربههاي بسيار ارزشمندي اندوختهاند و توانمنديهاي انساني خود را به اشكال مختلف نشان دادند. با اينحال ما شاهد هستيم كه نزديك به چهار دهه از تمجيد و تكريم در مورد حقوق انساني زنان، شأن و جايگاه زنان و ديدگاه خداوند نسبت به زنان، زنان هنوز از دستيابي به بسياري از حقوق اوليه انساني خود بازماندهاند. اصلا ما چرا حجاب را قبول كرديم؟ حجاب را قبول كرديم تا در اجتماع به عنوان انسانهاي برابر و نه سوژههاي جنسي حاضر شويم. توصيه رهبران انقلاب اسلامي اين بود كه زنان از خانهها بيرون بيايند، فعاليت اجتماعي داشته باشند. امام خميني اين بحث را مطرح كردند كه زنان به ميدان بيايند، با حجاب بيايند، با رعايت شوونات اسلامي، هيچ منعي براي آزادي زنان وجود ندارد. زنان ايراني هم اين شرايط را پذيرفتند. اما ما امروز شاهد هستيم كه در چه شرايطي قرار گرفتهاند.
در اين رقابتهاي اخير هم شاهد بوديد كه هيچكس در مورد پيشينه آقايان صحبت نميكرد كه اين آقا چه سابقهاي دارد؟ اما همه توجهها به اين بود كه اين زن از كجا آمده؟ چطور ميخواهد شهردار تهران شود؟ اين زن كه استاد دانشگاه است! اصلا شهردار نبوده و سابقه كار اجرايي ندارد. اينها بحثهايي بود كه نشان ميداد چقدر مساله زن بودن اهميت داشت و زيرسوال بود كه «مگر يك زن ميتواند؟» اصل و پيشفرض اين است كه يك زن نميتواند، مگر اينكه خلافش ثابت شود! من ميخواستم خلافش را ثابت كنم.
من از نظر سياسي هيچ پشتيباني نداشتم، احزاب سازوكارها و بده بستانهاي خود را داشتند. من معلم سياست هستم وبه خوبي ميدانستم كه قاعده اين بازي چيست. اما اجازه ندادم كه اين مسائل انگيزهام را تحت تاثير قرار دهد. من از اين فرصت استفاده كردم تا بسيار از موارد مورد غفلت و بايدها و بايستههاي مديريت شهري را مطرح كنم. شايد خيليها ميخواستند من حضوري نمايشي داشته باشم، البته اين هم خيلي فرض ضعيفي نيست. همچنان كه مرتب ابراز تعجب ميكردند. تصور نميكردند يك زن بيايد و براي مديريت شهري برنامهاي مدون و كاربردي ارايه بدهد. اما اين را در نظر نميگرفتند كه يك زن هم ميتواند با همكاري يك تيم متخصص و تشكيل يك گروه مشورتي كارآمد و پرانگيزه اين وظيفه را به خوبي انجام دهد. اين يك فرصت براي من بود براي اينكه غفلتها را تذكر دهم.
زنان كلنگر هستند، ضمن اينكه نكات ريز و جزيي را ميبينند، اما نگاه كلان به مسائل دارند. همين امر باعث ميشود همه ابعاد زندگي شهري با هم ديده شود. بعد هم منافع عمومي بيشتر ديده شود. زنان نشان دادهاند كه بيشتر به دنبال مسائل رفاهي هستند تا سياست قدرت. اگر زنان در راس مديريتهاي شهري باشند، اموري را ميبينند كه در مديريتهاي مردانه، به تبع مسائل، محيط زندگي و اولويتهايشان ديده نميشود. مديريتهاي زنانه ميتواند نگاههاي جديدي را در مورد آسيبهايي كه در جامعه در حال گسترش است، ايجاد كند. اينكه دنيا روي مساله گنجاندن زنان در مديريتها تمركز ميكند، از يك بعد به مقوله حقوق بشر برميگردد كه به عنوان يك انسان به زن اين حق را ميدهند. اما دليل ديگر آن الزام توسعه است كه، اگر ميخواهيم از همه منابع توسعه استفاده كنيم، بايد از بهترينها استفاده كنيم، چه زن باشد چه مرد.
پس ما فقط از زاويه حقوق بشري صحبت نميكنيم كه اين حق زنان است. بله هست، اما از زاويه ديگر اين حق جامعه است كه از اين نگاه مادرانه لطيف و غيرخشن برخوردار شود. اتفاقا اين صحبت را با دكتر نجفي هم داشتيم كه هر كسي وارد تهران شود، در نگاه اول متوجه ميشود كه تهران يك شهر مردانه است. نمادها و نماها نشان ميدهد كه اين جامعه، جامعهاي است كه در آن قرنها زنان به خانهها تعلق داشتند. بازار براي مردان بوده، سياست براي مردان بوده، جنگ براي مردان بوده است. دو حوزه عمومي و خصوصي از هم جدا بوده، انقلاب اسلامي اين فضا را ايجاد كرد كه زنان بايد به عرصه عمومي بيايند. به نام دين هم بيايند، منعي هم وجود ندارد. گفتند با حجاب بياييد در عرصه عمومي، زنان كه حجاب را پذيرفتند و آمدند، چرا نميگذاريد از اين امكانات استفاده كنند؟
من اين رقابت را يك فرصت ديدم براي انجام تكاليف. تا وظايفم را به عنوان يك معلم انجام دهم. با علم به اينكه ميدانستم نتيجه چه خواهد بود. نتيجه براي من كاملا روشن بود و ميدانستم چه اتفاقي خواهد افتاد. چون مواردي پيش آمد، بعد از اينكه من برنامهام را در نشست عمومي شوراي شهر ارايه كردم، به من گفتند برنامه شما مثل برنامه آقاي نجفي بود! من در جواب گفتم برنامه آقاي نجفي مثل برنامه من بود! اين رفتارها نشان ميدهد كه هنوز بسياري نميخواهند بپذيرند كه يك زن آمده و يك برنامه قابل دفاع و قابل توجيه براي مديريت شهر تهران ارايه داده است. چون به طور پيشفرض مردي كه رقيب من است براي اين سمت موجهتر است. من بايد با آن متر و معيار سنجيده شوم. من با اينكه ميدانستم نتيجه چه خواهد بود. ميتوانستم بگويم تلاش من نتيجه نخواهد داد ولي با اميد دادن به جامعه، فعاليتم را دنبال كردم. برايم روشن بود، احزاب توافقهايشان را كرده بودند و اخبار را هم داشتم، اما من به عنوان يك فعال سياسي - اجتماعي انجام وظيفه كردم.
همان كاري كه خانم اعظم طالقاني در هر دوره از انتخابات رياستجمهوري انجام ميدهند. ميشود گفت حضور شما بيشتر از اينكه براي احراز يك پست باشد، حامل پيامي براي جامعه بود؟
دقيقا. براي خود من روشن بود كه نتيجه چيست. اما به اين نكته بايد توجه كرد كه دورههاي برگزاري انتخابات، دورههايي است كه به افزايش آگاهيهاي جامعه كمك ميكند. يكي از نيازهاي ما آموزش و ارتقاي دانش جامعه است. ما هم معلميم و از هر فرصتي استفاده ميكنيم براي آموزش دادن. من اين مجال را به عنوان يك كلاس ميديدم؛ كلاسي كه در آن ميتوانم در مورد واقعيتهاي يك جامعه شهري بيسروسامان صحبت كنم. براي من خيلي مهم بود در مورد نقش نهادهاي مدني صحبت كنم و كارآمدي و تاثير اين نهادها را يادآوري كنم. اين موارد همه در برنامههاي مصوب شورا و شهرداري وجود دارد. وقتي وزن اينها را ميسنجيم، براي نمونه يك بدنه نحيف و باريك در بخش محيط زيست ميبينيم. در بخش حمايت از نهادهاي مدني هم همين را ميبينيم. اما از طرفي يك بودجه عظيم در بحث ساخت و ساز و حمل و نقل ميبينيم. اما در حمل و نقل همان اندازه كه بايد براي فراهم كردن زيرساختها تلاش شود، نياز به فعاليتهاي فرهنگي وجود دارد كه جامعه بپذيرد مصلحت عمومي اين است كه خودروي شخصي نياوريم و يك مسيرهايي را پياده برويم. اينكه فقط به فكر منفعت خودمان نباشيم. بپذيريم كه مصالح عمومي ايجاب ميكند كه اين تغيير رفتارها اتفاق بيفتد. نميشود گفت فرهنگ وقتي تغيير ميكند كه امكانات ايجاد شود. به موازات تامين امكانات بايد به موضوع فرهنگ هم توجه شود.
نكته ديگري كه خيلي براي من مهم بود اين بود كه اقتصاد سياسي نابرابري در تهران چيست؟ منافع كدام افراد، گروهها، باندها و كدام جريانها در تحولات مديريتي تهران تامين ميشود؟ منافع مردم كجا است؟ براي من مردم مهم بودند، نه پوپوليسمي كه نانش را يك عده ديگر خوردند و هزينههايي را براي كشور به بار آوردند، بلكه مردم بماهُو مردم، عموم افرادي كه بايد منافعشان در تهران ديده ميشد. درواقع خودم را نماينده آنها ميدانستم. تمركز بر منابعي كه به درستي استفاده نميشود و هرز ميرود، در اقتصاد سياسي نابرابري در تهران هزينه ميشود، بدون اينكه اكثريتي از مردم از آن استفاده كنند. در حاليكه ميتوان از اين ظرفيتها براي بهبود ارتباطات مردم در سطح شهر استفاده شود.
فكر كردم كه من به عنوان يكي از اين هفت نفر نامزد ميشوم و مجال آن را خواهم داشت كه از اين مسائل صحبت كنم. مجال خواهم داشت از دهان اين مردم، حرفهايشان را بزنم. فكر ميكنم ما به عنوان روشنفكرهايي كه بيشتر از ديگران چيزهايي را ميدانيم، وظايفي داريم كه در عالم عمل و اجرا از آن استفاده كنيم. دغدغه زن بودن و انسان بودن جاي خود، از نظر علمي هم فكر ميكردم كه اين وظيفه من است كه حوزههايي را كه به آنها توجه نميشود، مثل بحث ديپلماسي شهري و ارتباط با شهرهاي ديگر جهان و اين گونه موارد را مطرح كنم. ظرفيتهاي عظيم تهران براي گردشگري فرهنگي و تاريخي، كه متاسفانه در جامعه ما گم شده است. شهرها در حد روستاهاي خيلي بزرگ اداره ميشوند. در واقع ميتوان گفت ما در مفهوم دقيق كلمه شهر نداريم، پس شهروند هم نداريم، در نتيجه زندگي شهري هم نداريم...
45302
نظر شما