حضرت حجة الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ غلامرضا فیروزیان را چند سال پیش شناختم و بعد از دیدن و خواندن دو کتاب از آثارشان به ایشان ارادت فراوان پیدا کردم، رفتم و در اصفهان به خدمتشان رسیدم.

با اين كه كسالت داشتند و به دليل كهولت سن با سختي و دشواري مواجه بودند بسيار با محبت به پرسش‌هايم پاسخ دادند و بخشي از گفتگوي خواندني‌مان را هم در مجله "خيمه" منتشر كردم. اين روزها در صفحه اينستاگرام سيره علما sire.olama.ir@ اين مطلب را به نقل از ايشان ديدم و مطلع شدم كه در بيمارستان بستري هستند، ضمن آرزوي عافيت و سلامت كامل ايشان اين داستان خواندني و قابل تأمل را براي شما نقل مي‌كنم و با اين كه ملاحظاتي هم در متن موضوع دارم اما براي حفظ امانت، مطلب را چنان كه بوده و با همان ادبيات آورده ام.

ايشان گفته‌اند: تابستان سال ۱۳۲۳ در ونک مستوفى منبر می‌رفتم. امام جماعت آنجا كه سید بزرگوارى بود تعریف کرد که یک روز صداى در منزل بلند شد، وقتى آمدم در را باز کردم، خانمى نیمه‌برهنه و بى‌حجاب و آرایش کرده و دست و سینه باز را مقابل خود دیدم، خواستم درب را ببندم و به او بى‌اعتنایى کنم. فکر کردم همین که در خانه یک روحانى با این قیافه آمده شاید معایب بى‌حجابى را نمی‌داند و شاید بتوانم نصیحتش کنم. سرم را پائین انداخته و گفتم بفرمائید. داخل اطاق شده نشست، و مسئله‌اى در مورد ارث از من سئوال کرد. من گفتم خانم من هم از شما مى‌خواهم مسئله‌اى بپرسم اگر جواب دادید، من هم جواب مى‌دهم. گفت: شما از من؟ گفتم: بله. گفت: بفرمائید!

گفتم: شخصى در محلى مشغول غذا خوردن است و غذا هم بسیار مطبوع و خوشبو است، گرسنه‌اى از کنار او مى‌گذرد، پایش از حرکت مى‌ایستد، جلوى او مى‌نشیند شاید تعارفش کند، ولى او اعتنا نمى‌کند. 
شخص گرسنه تقاضاى یک لقمه می‌کند او می‌گوید: غذا متعلق به من است و نمى‌دهم، هر چه التماس مى‌کند او به خوردن ادامه می‌دهد، خانم این چگونه آدمی است؟ گفت: آن شخص بی‌رحم از شمر بدتر است.
گفتم: گرسنه دو جور است، یکى گرسنه شکم و یکى گرسنه شهوت. جوان و گرسنه شهوت، خانم نیمه‌برهنه و زیبایى را مى‌بیند که همه نوع عطرها و آرایش‌هاى مطبوع دارد، هر چه با او راه می‌رود شاید خانم توجهى به او بکند و مقدارى روى خوش به او نشان بدهد، او به جوان اعتنا نمى‌کند. جوان، اظهار علاقه می‌کند، زن، محل نمى‌گذارد،. جوان، خواهش می‌کند، زن می‌گوید: من نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت کنم. جوان التماس می‌کند، زن توجه نمى‌کند. این خانم چگونه آدمى است؟
خانم فکرى کرد و از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت. 

فردا درب منزل صدا کرد، رفتم در را باز کردم، دیدم سرهنگى دم در ایستاده و اجازه ورود مى خواهد، وقتى وارد اطاق شد و نشست و گفت: من شوهر خانم دیروزى هستم، وقتى که با او ازدواج کردم چون خانواده‌اى مذهبى بودیم از او خواستم با حجاب باشد، گفت: بعد از ازدواج، ولى آنچه به او گفتم و خواهش کردم تهدید کردم، زیر بار نرفت ولى دیروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامى خواست، نمى‌دانم شما دیروز به او چه گفتید. ماجرا را به او گفتم. او با خود عبایى آورده بود. به من داد و تشكر كرد و رفت.

کانال تلگرامی دکتر محمدرضا زائری
https://telegram.me/morzaeri

کد خبر 685984

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۱:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۱
    5 0
    عجب
  • بی نام A1 ۱۱:۴۳ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۱
    3 0
    آره
  • بی نام IR ۱۱:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۱
    5 0
    قصه ....
  • بی نام A1 ۱۱:۵۲ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۱
    3 0
    امر به معروف و نهی از منکر یعنی این ...........
  • علی RO ۰۶:۲۹ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۲
    2 0
    گاهی سخنان افرادی در دل ها نفوذ میکند.
  • سجاد IR ۱۶:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۸
    2 0
    خدا نور تابونده به قلب کسی که با فرد دیگه با خیرخواهی و با زبان عقل صحبت می کنه حتی وقتی فکر می کنه که اون فرد دچار اشتباهی هس. انشالله خداوند متعال به ماها شعور کافی بده که بفهمیم با دیگران باس با احترام و خیرخواهی و منطق صحبت کنیم. نیز بفهمیم که 70 سال قبل با الان خیلی فرق داره و مقتضیات زمانه رو در نظر بگیریم.
  • سیدمهدی A1 ۰۴:۳۱ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۶
    0 0
    متاسفانه در بعضی از کامنت ها به قدری کینه و خودخواهی وجود داره که نمی ذاره صاحب کامنت متوجه اصل مطلب بشه. این یک نمونه بسیار زیبا از امر به معروف و نهی از منکر هستش. جذب به سمت پاکی و زیبایی واقعی با قانع کردن محترمانه فکرو اندیشه و فطرت این بانوی جوان. کاش از این عالمان دینی نیک اندیش که نماینده رحمانیت و عقلانیت اسلامند بیشتر بهره ببریم.