اینکه باور داشته باشیم اوضاع و شرایط بالینی خلیج فارس و خاورمیانه عربی واقعا بد و وخیم است الزاما ما را در گروه آدم های بدبین قرار نمی دهد. اگرهم در گروه افراد خوشبین باشیم در برداشت ما از واقعیت پیش رو تغییری ایجاد نمی کند.اشتباه نکنید!، مسئله صرفا مربوط و محدود به مناقشه ایران و عربستان نمی شود.ما با مجموعه یی از معادلات پیچیده و سخت (اگر نگوییم غیر قبل حل) روبرو هستیم که یافتن روزنه یی کوچک از روشنی در این فضای تاریک و فرار از جنگ خود به یک دغدغه جدی تبدیل شده است.
ممکن است عده یی با این نظر موافق نباشند و استدلال کنند جنگی که از آن پرهیز ویا انکار می شود هم اکنون شروع و سوریه،یمن،عراق نمونه های آشکار آتش شعله ور شده هستند. چنین ارزیابی از شرایط منطقه شاید تا حدی درست باشد. اما منعکس کننده تمامی واقعیت نیست.این درک ناقص بیشتر از آنجا رنج می برد که مهم ترین بخش بحران یعنی اختلافات و منازعات ایران و عربستان را به مثابه همه بحران منطقه فرض گرفته است.مدافعان چنین استدلالی البته در برابر این سوال پاسخ روشنی نمی دهند " که اگردر فرضی متصور، مشکلات ایران و عربستان و جود نداشت و یا مشکلات کنونی حل شوند، آیا همه آنچه که اکنون موجب نگرانی شده حتما وجود نداشتند!؟ ".عامدانه یا سهوا،کمتر به این نکته توجه می شود که تا پیش از تحولات نگران کننده کنونی ، آنچه خاورمیانه رابا مشکلات جدی روبر کرد، چندان ارتباطی با روابط ایران و عربستان نداشته . تحولات موسوم به بهار عربی و نهایتا جنگ خونینی که در سوریه شکل گرفت، در بدو شروع، اتفاقاتی متاثر از رقابت های مستقیم این دو کشور نبودند.چرایی آنها را باید در چارچوبی دیگرمربوط به ساختار جوامع عربی جستجو کرد. واقعیت معطوف به حقیقت آن است که از حدود 6 سال پیش ،مشکل بهار عربی و تحول مورد انتظار در امت عرب که در کوچه های دمشق به بن بست خونین خود رسید، از آنجا شروع شد که تحولات گریز ناپذیر و مورد انتظار داخلی جهان عرب، در مرحله گذار و گذر، به فرصتی برای مداخله و مصادره آن توسط رهبران سنت گرا، محافظه کارو البته نگران عرب منطقه مانند عربستان،قطر و امارات و غیر عرب مانند ترکیه که اکنون خود را کنار کشیده تبدیل شد.
گرچه موقعیت و منافع ایران در منطقه مانع از آن می شد که نسبت به وقایع جهان عرب (خصوصا در شرق مدیترانه) بی تفاوت باقی بماند. اما اینها وقایع و تحولاتی نبودند که در قضاوتی اشتباه تصور کنیم مسئول و عامل اولیه آنها ایران بوده است. زمانی همه چیز به هم ریخت که اولا سررشته امور از دست مسببان اصلی که به غلط تصور می کردند بر اوضاع کنترل دارند خارج شد. ثانیا، برای کنترل اوضاع بهم ریخته و یافتن یک مقصر،در سلبی ترین حالت تصمیم گرفتند ایران را ازمعادلات منطقه حذف ودر اثباتی ترین شرایط جای تهران را به آنکارا بدهند. معادله یی اشتباه در کنار آدرسی اشتباه!. محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران سال گذشته در اشاره یی صریح به وقایع منطقه گفته بود " همه طرف ها باید به این نکته توجه کنند با حذف یک طرف اصلی ،امکان ایجاد آرامش و صلح وجود ندارد".به دلیل اصرار بر نتیجه گیری از این معادله اشتباه! یا تداوم نوعی هیستری جاه طلبانه و یا هر علتی دیگر!؟ به نظر می رسد عربستان سعودی با همان نگاه 6 سال پیش که با همکاری مخرب و تنگاتنگ قطر، امارات و ترکیه صورت گرفت ،اکنون خود را متقاعد به ادامه همان مسیر کرده است.با این تفاوت که امروز برای توسعه نفوذ خود از موضع قطع راس هرم قدرت !سراغ هم خانه سنتی خود یعنی قطر رفته است.(البته فعلا!).اما مسئله اصلی به باور من رسم هندسه جدیدی از منطقه توسط عربستان است که باید به آن توجه شود. رسمی که در اضلاع آن،حداقل چیزی به نام هویت مستقل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دیده نمی شود و لی در نهایت کل منطقه عربی را به گروگان عربستان در خواهد آورد.در چنین حالتی و تبعات ناشی از آن، ایالات متحد البته حق ندارد خود را بی گناه و بی تفاوت توصیف کند و جلوه دهد. در اوج مناقشات سعودی با ایالات متحده در دوران رئیس جمهور اوباما(به خصوص بر سر ایران و مناقشه سوریه) در مطالب متعددی یاد آور شدم اشکال اصلی مماشات و چشم پوشی واشنگتن در قبال اقدامات و خواست های ریاض،نهایتا سیاست خارجی و منافع ایالات متحده به گروگان عربستان در خواهند آورد .این اتفاق هم اکنون افتاده و امروز کاخ سفید حیرت آورازاین گروگان گرفته شدن لذت میبرد.به نحوی که حتی قادر به اتخاذ یک موضع اصولی و قابل فهم در قبال نقض آشکار تمامیت سیاسی و نقض حقوق اساسی قطر این متحد وفادار خود توسط عربستان نیست.
میتوان چشمان را روی واقعیات بست،سابقه ریاض در ایجاد گرفتاری ها و ناامنی های منطقه را نادیده گرفت، از کنار شرارت های سیستماتیک تروریسم ایدئولوژیک مورد حمایت آنها از خیابان های شهر های ایالات متحده گرفته تا کوچه های تنگ و باریک شهرها و اماکن اروپایی به راحتی عبور کنیم ویا چشمان خود را روی مصائب خونین یمن به بهای نقد کردن چک صدها میلیارد دلاری عربستان ببندیم!. اما 3 نکته را نباید فراموش نکنیم.نخست، ایالات متحده از این به بعد نمی تواند از زیر بار مسئولیت اقدامات فعلی و آتی ریاض، بی ثباتی منطقه و نا امنی موقعیت امنیت متحدان شانه خالی کند. دوم، اقدام ریاض در نقض آشکار حاکمیت سیاسی و سیادتی کشور های منطقه عربی متوقف به قطر نخواهد شد.چندی پیش در مقاله یی نوشتم یک مقام وزارتخارجه کویت که ترجیح داده هویتش مخفی بماند گفته بود "موضع امروز واشنگتن آیا مشخصا حاوی این پیام به عربستان است ک در آینده مجاز است با ما ومنطقه چه کند!؟". این سخن نکته کاملا درستی ست. سوم،باید نگران ماجراجویی ها یی بود که به بهانه ایران و یا مبارزه با تروریسم صورت می گیرید.اما اولا هیچ ربطی به ایران ندارند. ثانیا مبارزه با تروریسم! آنهم از جانب ریاض به غایت یک شوخی بی مزه و دردسر ساز است. matinmos@gmail.com
واقعیت معطوف به حقیقت آن است که از حدود 6 سال پیش ،مشکل بهار عربی و تحول مورد انتظار در امت عرب که در کوچه های دمشق به بن بست خونین خود رسید، از آنجا شروع شد که تحولات گریز ناپذیر و مورد انتظار داخلی جهان عرب، در مرحله گذار و گذر، به فرصتی برای مداخله و مصادره آن توسط رهبران محافظه کارو البته نگران عرب منطقه مانند عربستان،قطر و غیر عرب مانند ترکیه که اکنون خود را کنار کشیده تبدیل شد.
کد خبر 681629
نظر شما