پرفروش‌های هفته گذشته از مستور تا فردوسی‌پور

مریم خطیبی: تازه‌ترین اثر داستانیِ مصطفی مستور با عنوان «تهران در بعدازظهر» پرفروش‌ترین کتاب هفته گذشته کتابفروشی نشر چشمه واقع در خیابان کریم‌خان نبش میرزای شیرازی بوده است. 63 نسخه از این کتاب که مجموعه داستانی مشتمل بر شش داستان کوتاه است، در هفته گذشته به فروش رفته است.

نام بلندترین داستان کتاب مستور، عنوان کتاب 72 صفحه‌ای او شده است؛ مجموعه داستان‌هایی با نگاهی متفاوت نسبت به زنان روایت شده است. «تهران در بعد‌از‌ظهر» مثل دیگر آثار داستانی مصطفی مستور دغدغه‌های انسانی ایرانی را مطرح می‌کند که سعی دارد بین دنیای مدرن و باورهای دینی توازن برقرار کند و در این بین سوالاتی فراوان دارد که به دنبال پاسخ برای آنها می‌گردد.

مجموعه داستان «شبانه‌ها» نوشته کازوئو ایشی گورو اولین مجموعه داستان این نویسنده انگلیسی ژاپنی‌تبار با ترجمه علیرضا کیوانی‌نژاد با فروش 44 نسخه‌ای در رتبه دوم فروش هفته گذشته این کتابفروشی قرار گرفته است. «شبانه‌ها» هم شامل پنج داستان کوتاه «خواننده»، «زیر و رو بشه دنیا من دوسِت دارم»، «شبانه» و «نوازنده‌های ویلن سل» با محوریت موسیقی و شب است. ایشی گورو به دلیل علاقه و تسلط فوق‌العاده‌ای که به مباحث موسیقی دارد، در این مجموعه داستان ضمن بیان قصه‌های خود به نوعی تاریخ موسیقی غرب و چهره‌های برجسته آن را نیز مرور کرده است.

مجموعه شعر «می‌میرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم» محمد شمس لنگرودی و «جنبش تن باکو» نوشته سجاد گودرزی به ترتیب با 35 و 30 نسخه فروش رتبه‌های سوم و چهارم پرفروش‌های هفته گذشته کتابفروشی چشمه را به دست آورده‌اند.
ترجمه عادل فردوسی پور از کتاب «فوتبال علیه دشمن» نوشته «سایمون کوپر» که در نمایشگاه کتاب امسال جزء پرفروش‌های نشر چشمه بود در هفته گذشته 29 نسخه فروش داشته است. این کتاب به بررسی فوتبال در کشورهای مختلف اختصاص دارد که طی سفر «سایمون کوپر» به نقاط مختلف جهان به دست آمده است.

مجموعه شعر «همه چیز عادی است» مجید رفعتی، رمان «شاخ» نوشته پیمان هوشمند زاده. مجموعه شعر «مردن به زبان مادری» روجا چمنکار، مجموعه داستان «کمینگاه» شامل آثاری از دو نویسنده آمریکایی، «آن بچت و کاترینیا کنیسون» و  مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» نوشته پیمان اسماعیلی دیگر پروفروش‌های هفته دوم خردادماه در این کتابفروشی بوده است.

«شاخ» روایت ملال و گاه آشفتگی دو سرباز است که در منطقه‌ای بیابانی، دوران سربازی خود را می‌گذرانند. جنگ تمام شده اما اثر آن بر منطقه و بر آدم‌ها هنوز وجود دارد؛ با جنازه‌هایی که پوسیده‌اند و جا به جای بیابان روی شن افتاده‌اند، با صدای خش‌خش بی‌سیم و دختر عربی که دلخوشی سربازهای تنهای بیابان‌نشین می‌شود. «شاخ» داستانی است از این دو نفر در گذران روز و زندگی؛ در دل‌بستن به رفت و آمد آدم‌هایی که از شهر می‌آیند، پوستر می‌فروشند و زمینی هستند...