فائزه عباسي: برگزاري انتخاباتهاي پياپي در ایران به مردم نشان داده که تغییر را تنها از دریچه انتخابات بنگرند. مشارکت سیاسی و برگزاری انتخابات از مهمترین
مولفههای دموکراسی است. در کشورهايي که سالهاست مشق دموکراسي ميکنند مقولهاي به نام «دولت در سايه» نيز به عنوان یکی از مولفههای
ثانویه در راستای دموکراتیزه کردن کشور شکل گرفته است. دولتي که هدف از تشکيلش در موازات دولت مستقر، نقد عملکرد دولت رسمي و ارائه راهکار و برنامه به آن است نه تخریب و
تضعیف آن.
اين موضوع را با محمود صادقی نماینده مردم تهران در میان
گذاشتیم. او ضمن استقبال از تشکیل دولت در سایه به تحلیل آن پرداخت. آنچه در ادامه می
خوانید مشروح این گفت و گو است؛
این روزها در کنار بحث های تحلیلی در مورد انتخابات 96 موضوع تشکیل «دولت در سایه» بسیار پررنگ شده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
در دنیا معمولا مرسوم است که بعد از انتخابات ها و مشخص شدن نتیجه همزمان با تشکیل دولت قانونی، احزاب رقیب که در انتخابات پیروز نمی شوند یک دولت در سایه تشکیل می دهند به این معنا که در مقابل هر وزیری از کابینه دولت مستقر، یک وزیر درسایه مشخص می کنند. یعنی فردی که در صورت پیروزی این کاندیدا می توانست تصدی وزارتخانه مزبور را به عهده بگیرد؛ وزرای در سایه رفتار دولت مستقر در ان حوزه را زیر نظر می گیرند،تحلیل و نقد می کنند.
برای مثال در انگلستان این موضوع بیشتر مشاهده می شود به گونه ای که وقتی حزب کارگر دولت را به عهده می گیرد حزب محافظه کار دولت در سایه تشکیل می دهد. بنابراین باید گفت این یک حرکت مدنی است که قابل تحسین است. در چنین شرایطی است که نقد نسبت به موضوعات کاملا تخصصی و بر اساس اطلاعات است. مضاف برآنکه می توانند ضمن نقد دولت راهکارهایی قابل قبول ارائه کنند. این یک حرکت قابل قبول است که باید از ان استقبال کرد. البته یک نکته را نباید فراموش کرد و آن اینکه خوب بودن دولت در سایه بسیار به اجرای آن بستگی دارد؛ اگر به همان صورت متعارف اجرا شود می تواند منجر به تقویت کشور شود اما اگر هدف تخریب و رفتارهای ایذایی باشد، این موضوع نامطلوب خواهد بود. لذا چنانچه جناح رقیب به دنبال تشکیل دولت در سایه است دولت آقای روحانی باید از آن استقبال کند.
دولت در سایه بیشتر در نظام های پارلمانی و در کشورهایی که فعالیت های حزبی در آنها نهادینه شده است، تاکنون تشکيل شده اند. آیا تشکيل چنن دولتي در کشور ما می تواند همان ثمر و نتیجه دلخواه را به دنبال داشته باشد یا بيم آن مي رود که به سمت تخریب تغییر جهت دهد؟
اگر بخواهیم بر اساس اصول صحبت کنیم، اصل تشکيل دولت در سایه رویکردی بسیار پیشرو است. اما اگر بخواهیم مبنای استدلال را بر پیشینه افراد قرار دهیم و با عملکرد آنها در انتخابات و رفتارهایی که عمدتا مبتنی به اتهام زنی ها بود و اینکه در پس بسیاری از شعارها، رفتارهای تخریبی انجام می دادند وضعیت را بسنجیم نمیتوان به قطعیت گفت که تشکيل «دولت در سایه» چه نتيجه اي در پيش خواهد داشت. من هم نمی خواهم نیت خوانی کنم که تشکیل دولت در سایه می تواند بر همان مدار باشد یا خیر. لذا باید منتظر ماند که چگونه پیش خواهد رفت. آنچه مسلم است اینکه تشکیل دولت در سایه را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. چرا که این امر می تواند موجب پیشرفت شود. البته بار دیگر تاکید می کنم این به شرطی است که افراد مانند رفتارهایی که در ایام انتخابات در پیش گرفتند و بر اساس حرکت های ایذایی عمل نکنند.
به نظر شما چقدر این ظرفیت از سوی آقای رئیسی و تیم او وجود دارد که دولت در سایه ای منطبق با اصول ذاتی آن تشکیل دهند؟
من نمی دانم این حرکت از سمت آقای رئیسی انجام شده است یا خیر. چرا که اساسا ایشان فردی تشکیلاتی نیست و تنها فردی با سابقه در قوه قضائیه است. بنابراین مطمئن نیستم که زمزمه تشکيل دولت در سايه، حرکتي از سوی ایشان باشد. اما به هر حال من نگاه مثبتی نسبت به تشکیل دولت در سایه دارم.
با توجه به انتخاباتهاي اخیر و شکست پياپي اصولگرایان؛ بازبيني تشکيلاتي در جريان اصولگرايي را چقدر لازم ميدانيد؟
رفتار اصولگرایان به ویژه در انتخابات اخیر نشان از یک سر در گمی دارد. بعد از فوت آیت الله مهدوی کنی و مرحوم عسگر اولادی و از سوی دیگر ظهور احمدی نژاد و جبهه پایداری، به نظر می رسد اصولگرایان دچار از همگسیختگی شدند. در این انتخابات نیز ناتوانی آنها برای رسیدن به یک انسجام محرز شد؛ آنها تلاش کردند در قالب جمنا به یک وحدت برسند و کاندیدایی را معرفی کردند. رای بالای این کاندیدا هم نه به جهت رفتار تشکیلاتی بلکه به دلیل شعارها و وعده های پوپولیستی و همچنبن با اتکا بر آرا نهادهای خاص بود و نمی توان گفت این آرا بدست آمده برخاسته از یک رفتار تشکیلاتی منسجم بود. مضاف بر آن رفتارهای آنها به ویژه در این انتخابات با پارادوکس های فراوانی مواجه بود. به گونه ای که از یک سو می خواستند در قالب نظام جمهوری اسلامی عمل کنند و از سوی دیگر به نظر می رسد هیچ پایبندی به اصول دموکراسی ندارند. قاعدتا اصولگرايان باید ابتدا با یک کار تئوریک تکلیف خود را با نظام دموکراتیک فرا دینی مشخص کنند.
در این دوره ما می بینیم قدیمی ترین حزب اصولگرا یعنی حزب موتلفه بازیچه دست دیگر احزاب اصولگرا شدند و آقای میرسلیم همه اعتبار حزب موتلفه را فدای شعارهای غیر اخلاقی جناح های دیگر کرد. بنابراین می توان گفت اصولگرایان برای تقویت خود نیاز به یک بازبینی جدي دارند.
آیا این پارادوکسها موجب ریزش آراي اصولگرایان نخواهد شد؟
قطعا چنین امری صورت خواهد گرفت همانطور که ما دیدیم بخشی از بدنه اصولگرایی از این جناح فاصله گرفتند. افرادی مانند آقای حسن روحانی پیش از این متعلق به جناح اصولگرا بودند، آقایان لاریجانی و ناطقنوری هم عقبه اصولگرایي دارند ولي امروز این جريان به آنها پشت کرده است. به نظرم وجود یک اردوگاه رقیب برای اصلاح طلبان یک امر ضروری است. یعنی یک جریان اصولگرایی با یک استخوان بندی قوی و برخوردار از یک چارچوب تئوریک منظم، به پیشرفت دموکراسی در ایران کمک مي کند. لذا بزرگان اصولگرایی باید این جریان را از وضع موجود نجات دهند.
دقیقا این بازبینی از چه منظری بايد رخ دهد؟
اصولگرایان باید اصول بازی دموکراتیک را بپذیرند یعنی اولا بجای تکیه بر نهادهای پنهان، به تقویت خود رو بیاورند و برای پیروزی به دنبال راهکار باشند و نه شعارهای تخریبی. رفتار امروز اصولگرایان بیشتر شبیه رفتارهای تکفیری شده است. لذا باید با تجدید نظر در شیوه خود به سمت رفتارهای تشکیلاتی و پذیرش ساز و کار دموکراتیک رو بیاورند.
اصولگرایان و اصلاح طلبان باید اصل محور حرکت خود را بر قانون اساسی بگذارند و در این مسیر با یکدیگر به رقابت بپردازند. اما متاسفانه اصولگرایان بیشتر به سمت رفتارهای حذفی حرکت کرده اند و نهایتا دست به تخریب می زنند. لذا باید دست به یک تجدید نظر بزنند تا قدرت خود را بازیابی کنند. به هر صورت ما نباید از یک دست شدن کشور استقبال کنیم.
27216
نظر شما