مهدی درستی: فیروز زنوزیجلالی نویسنده و مدرس داستاننویسی ظهر سهشنبه پنجم اردیبهشت بر اثر سرطان ریه درگذشت.
این نویسنده از زمستان سال ۹۴ با سرطان ریه دست به گریبان شد و بارها دورههای شیمیدرمانی و رادیوتراپی را پشت سر گذاشت. او سال گذشته و در خلال بیماری، رمان «برج ۱۱۰» خود را در نمایشگاه کتاب تهران رونمایی کرد.
زنوزی جلالی در یکم آبان ماه سال 1329 در خرمآباد متولد شد و تا پایان تحصیلات ابتدایی در بروجرد ماند و سپس به تهران آمد و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتههای نظامی گذراند. او در بوشهر به عنوان ناخدای یکم کمیسر دریایی در سال 1357 انجام وظیفه میکرد. او از سال 1355 فعالیت خود را در زمینه نویسندگی شروع کرد و پس از وقفهای در حدود 13 سال، مجموعه داستانهای «سالهای سرد» را به عنوان اولین اثر خود منتشر کرد.
جلالی بهعنوان کارشناس با بخش داستان بنیاد جنگزدگان، کتاب سال بنیاد شهید، بخش قصه و رمان حوزه هنری و بخش انتخاب آثار برتر معلمان همکاری داشته و علاوه بر ساخت فیلمهای مستند به فیلمنامه و نمایشنامهنویسی، تدریس و نقد نیز میپرداخت و کتاب «مردی با کفشهای قهوهای» او جزء آثار برتر 20 ساله انقلاب شناخته شده، کتاب «مخلوق» او نیز برنده دیپلم افتخار از طرف بنیاد شهید شده است. همچنین با نگارش آثاری چون رمان «قاعده بازی» موفق به اخذ جوایزی از جشنوارهها و جایزههای ادبی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، قلم زرین و جلال ال احمد شد.
از این نویسنده آثاری همچون «باران بر زمین سوخته» (مجموعه نقد آثار احمد محمود)، «سالهای سرد»، «خاک و خاکستر»، «روزی که خورشید سوخت»، «اسکاد روی ماز 543»، «مردی با کفشهای قهوهای»، «سیاه بمبک»، «مجموعه داستان اولیها» (گردآوری)، «شور و شیرین»(فیلمنامه) به یادگار مانده است.
پنج نفر از نویسندگان و منتقدان معاصر کشورمان، از مهمترین و بارزترین ویژگیهای فیروز زنوزی در حوزه ادبیات و نقد و درباره تاثیرگذاری او بر ادبیات انقلاب و دفاع مقدس میگویند:
نویسندهای مستقل و غیرقابل انحصار
صادق کرمیار نویسنده و منتقد درخصوص ویژگی بارز این نویسنده میگوید: «زنوزی هم نویسنده خوبی بود و هم منتقد منصفی و هیچ وقت نمیتوانیم او را به یک جناح سیاسی و تقسیمبندیهای رایجی که وجود دارد وابسته بدانیم. آثار و نقدهایش هم نشان میداد که فراتر از این مسائل به موضوع ادبیات نگاه میکرده است.»
او ادامه میدهد: «زنوزی از هر دو طرف، حتی از سه و چهار طرف حرف میشنید و همه فکر میکردند که زنوزی باید متعلق به همه آنها باشد، اما او هیچگاه خودش را محدود نکرد و در انحصار گروه یا جمع خاصی قرار نمیگرفت و این مسئله هم باعث ماندگاری آثارش شد.»
علی موذنی داستان نویس و فیلمنامه نویس در مورد استقلالی که زنوزی در نگارش آثارش داشت، می گوید: «او به خاطر خدمت در نیروی دریایی از روحیه مستقلی برخوردار بود و اگر سال ها در حوزه هنری فعالیت می کرد صرفا برای برخورداری از آثار این سازمان نبود، بلکه می خواست از این طریق بیشتر آثارش را عرضه کند.»
او همچنین بیان می کند: «همیشه شخصیت مستقل او و نگاه همه جانبه اش به ادبیات برای من جالب بود و نمونه آن پرداختن به آثار احمد محمود بود که خیلی مورد قبول هم صنفانش نبود. ارتباط او با اکبر رادی را هم دیده بودم و روابطش به نویسندگان حوزه محدود نمی شد و با همه ارتباط برقرار میکرد.»
فرشاد شیرزادی نویسنده و مترجم هم در این باره می گوید: «زنوزی شخصیت فرهیخته، هنرمند و منطقی داشت و هیچ وقت ندیدم که در مقابل جریانی گارد یا جبهه بگیرد یا کسانی را متهم به دفاع از جریان خاصی بکند و خودش را کنار بکشد. حقیقتا یک هنرمند واقعی چنین شخصیت داد چه در ایران، چه در هرجای دیگر دنیا.»
شیرزادی همچنین در مورد نگاه او به آثار محمود دولت آبادی اضافه میکند: «با زنوزی جلالی از جلسات نقد ادبیات در دهه هفتاد آشنا شدم و بسیار وسعت نظر داشت و گرچه نهله فکری او با محمود دولت آبادی تناسب و تناسخی نداشت، آثار او را خوانده بود. یک بار درباره رمان «کلیدر» دولت آبادی با او صحبت کردیم و او خیلی جزیی درباره شخصیت ها سخن می گفت. او آثار نخبه گان هنرمند پس از انقلاب را خوانده بود و با آن ها ارتباط برقرار می کرد. هنرمند فرهیخته را همیشه ارج می نهم و به شخصه کاری به نگاه و خطوط فکری او ندارم و به همین دلیل است که او را دوست دارم.»
جریان سازی در مسیر ادبیات انقلاب و جنگ
فیروز زنوزی در حوزه ادبیات جنگ و دفاع مقدس از نظر بسیاری از کارشناسان آغازگر راهی جدید و نو بوده است و او توانسته با آثارش بخش هایی از جنگ را که خیلی به آن ها پرداخته نشده است را به جامعه معرفی کند.
مجید قیصری نویسنده درخصوص تاثیری که او بر ادبیات جنگ و انقلاب داشته است اینطور بیان می کند: «زنوزی یکی از کسانی بود که در حوزه ادبیات جنگ و به خصوص بخش دریایی آن خیلی فعالیت کرد و آثار زیادی را خلق کرد. ما در عرصه جنگ دریایی آثاری نداشتیم و او به دلیل سال های طولانی که در نیرو دریایی خدمت می کرد در این حوزه تخصص داشت و آن را زنده کرد.»
کرمیار در مورد تاثیرات این نویسنده بر ادبیات داستانی انقلاب و جنگ، توضیح داد: «زنوزی خیلی تاثیرات زیادی بر ادبیات به خصوص ادبیات داستانی انقلابی و جنگ داشت و به عنوان یکی از مراجع در این زمینه میتوان از او یاد کرد. من به شخصه شاهد تلاشهایش برای برپایی جایزه ادبی جلال بودم، همچنین او یکی از هنرمندانی بود که برای طبقهبندی درجه هنرمندان در وزارت ارشاد خیلی زحمت کشید.»
محمد حسنی مدیرعامل سابق بنیاد ادبیات داستانی هم دراین باره می گوید: «او در حوزه جنگ آثاری داشت ولی منتشر نکرد، زنوزی بیشتر از نوشتن با اهالی ادبیات و دفاع مقدس ارتباط و دوستی داشت و در حوزه نقد بسیار جدی بود و خیلی فعالیت می کرد و سعی می کرد نقد درستی از آثار این حوزه ارائه کند.»
علی موذنی هم در این باره بیان می کند: «آثار او در حوزه ادبیات دفاع مقدس در نوبه خود بسیار نو و خلاقانه است و زاویه نگاه او در خلق این آثار بسیار متفاوت است.»
ناراحتی از فقدان همسر
صادق کرمیار درباره احوال زنوزی در چند ماه اخیر و درگذشت همسرش بیان می کند: «زنوزی در این اواخر خیلی اذیت شد و درگذشت همسرش هم بسیار او را ناراحت و شکسته کرد.»
علی موذنی هم در این باره میگوید: «این مدت که او در بیمارستان بود پیگیر احوالش بودم و بسیار هم از موضوع متاثر شدم، خبر خرد کننده درگذشت همسرش که همدم و همراه او بود و حضورش در این دوران برایش لازم بود خیلی او را ناراحت کرد. همیشه از او خوبی ها و بزرگی های همسرش در زندگی یاد می کرد. فقدان همسر در تسریع بیماری آقای زنوزی خیلی موثر بود.»
مجید قیصری هم در این باره اضافه می کند: «یک خاطره ای از او به یاد دارم، یک روز در بیمارستان امام حسین (ع) برای شیمی درمانی حاضر بودم که با همسرش من را دیدند، خیلی از دیدن من خوشحال شد و از اینکه کسی هست که درد او را درک می کند و حالش را می فهمد خشنود بود. از خبر درگذشتش بسیار شوکه شدم و متاثر، مرد نازنینی و زحمت کشی را از دست دادیم و بیشتر برای فرزندانشان ناراحت شدم که خیلی زود پدر و مادر خود را از دست دادند.»
از علاقه به رمان «برج 110» تا خلق اثری با موضوع سرطان
محمد حسنی درباره این نویسنده و شور و هیجانی که برای خلق اثر جدید داشت می گوید: «آقای زنوزی نویسنده ای تماما دل بود، تماما ذوق و دغدغه و شور و هیجانی که از یک نویسنده جوان در فعالیت های ادبی، تولید و نوشتن انتظار می رود از او در میانسالی دیده می شد. این مسئله را در فضای ادبی حلقه ای که محدود و بسته است کم تر می بینیم.»
او همچنین ادامه می دهد: «او در نوشتن دغدغه و باورهای خاص خودش را داشت، یادم هست وقتی ایده رمان «برج 110» را برای من تعریف می کرد مانند یک جوان که می خواهد اولین اثرش را به چاپ برساند ذوق و شوق داشت، انگار نه انگار که نویسنده ای بزرگ و با سابقه است.»
صادق کرمیار هم در این باره می گوید: «خوشحالم و خدا را شکر میکنم که انتشار کتاب آخرش را که خیلی برای آن زحمت کشیده بود و وقت گذاشته بود را دید.»
علی موذنی در این باره می گوید: «رمان «برج 110» را به خواست او خواندم و نکاتی را برایش نوشتم، او هم همیشه خواننده آثار من پیش از چاپ بود و عنوان کتاب آخرم را هم از نظر او پیگیر بودم. یکی از آرزوهایش این بود که حالش خوب شود و درباره بیماری سرطان داستانی بنویسد و می گفت که خیلی سوژه جدید در این مدت برایش ایجاد شده است. متاسفانه به خبر درگذشت یک نویسنده ای که این میزان اثر دارد در فضای مجازی آنطور که شایسته است پرداخته نشد و این نشانگر مظلومیت فرهنگ و اهالی آن در جامعه است.»
58243
نظر شما