داشتم درباره توزیع مشکوک سیبزمینی مینوشتم. تیتر هم زده بودم «رأی در برابر غذا» که دوستان تحریریه گفتند مدیرعامل بانک ملی عوض شد، داشتم مینوشتم اگر بناست رأی بیاورید شاید مجبور شوید «ملت» را عوض کنید که بحث پا درهوایی پرونده شهرام جزایری را یکی از دوستان مطرح کرد. تصمیم گرفتم موضوع «شهلا» و حکم اعدام آن بنده خدا را با جزایری ادغام کنم و بنویسم ماجراهای پروندههای شهلا و شهرام که لااقل تیترش خواننده بیاورد که دوستان تحریریه گفتند علیالظاهر مرعشی به ستاد کروبی پیوسته.
خواستم بنویسم با این حساب یک رأی دیگر به آرای کروبی اضافه شد که دوستان سرویس اقتصاد بحث فاز 9 و 10 پارس جنوبی و افتتاح با تأخیر آن و راهاندازی نشدن آن را مطرح کردند. خواستم در باب اهمیت افتتاح در ماههای آخر ریاست جمهوری بنویسم و هاشمی را مثال بزنم که بحث براندازی هلندی مطرح شد. خواستم انواع براندازی اعم از هلندی، خاکستری، نارنجی، شبرنگ، نرم، لطیف، جادار، مطمئن و بقیه را بررسی کنم که دوستان پرینت صحبتهای «کدخدایی» سخنگوی شورای نگهبان را به دستم دادند. خداوکیلی آخه اینم شد وضع؟! لذا از همه سیاستمردان فعال تقاضا میکنیم ده دقیقه استراحت کنند، بلکه سوژه تازهای از راه نرسد تا بتوانم به سلامت همین سوژه آخر را بنویسم. تو رو خدا یه کم آرومتر سوژه تولید کنید. آخه مگه من چقدر حقوق میگیرم؟!
سخنگوی شورای نگهبان درباره این که دو نفر از خانمها نیز برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کردهاند، با این حساب تکلیف چیست گفته: در گذشته نیز بانوان ثبتنام میکردند و هیچ منع قانونی برای ثبتنام وجود ندارد. با این حساب گویا بالاخره تکلیف روشن شده که «رجل» مرد به حساب میآید یا نه. چون چند سالی است که در باب رجل مباحث فراوانی مطرح میشود.
مرد: خانم لطف کن یه چایی به من بده.
زن: خانم نه و آقا، من رجل به حساب میام.
مرد: چرا؟
زن: رجل، به معنی چهره شناخته شده است. منم در خانواده شناخته شدم.
مرد: خب، آقا لطف کن یه چایی به من بده.
زن: نمیتونم، دستم بنده. دارم سیبلا مو تاب میدم. برو خودت بریز!
راستی با این حساب که خانمها هم میتوانند کاندیدا شوند اگر باز هم آن اتفاق انتخابات مجلس پیش بیاید چه میشود؟ یادتان هست ماجرای کاندیداتوری خانم ناهید شید و گفتگویشان بعد از انصراف، با مجله زنان. خانم شید گفت: به من میگویند به خاطر ظاهرت رأی آوردی، خب بگویید فتبارکالله احسن الخالقین!
حالا اگر یک یا دو یا چند فتبارکالله دیگر آمدند چه؟ کدام خانم هنرپیشه محترمی ممکن است در رقابت با کاندیداهای کنونی رأی نیاورد؟!
زری خانوم جون: پری جون تو نامزد نشدی؟
پری خانوم جون: وا! من با دو تا بچه، آقامونم مث شاخ شمشاد بالا سرمه، نامزد بشم؟! قباحت داره!
زریخانوم جون: نامزد رئیسجمهوری
پری خانوم جون: اِ ! این حرفا خوبیت نداره، هر کی رئیسجمهور بشه لابد خودشم زن و بچهداره.
زریخانوم جون: نه، یعنی کاندیدا نشدی؟
پری خانومجون: که چی؟ بشم رئیسجمهور؟! به چه درد میخوره؟ تازه کی به من رأی میده؟
زری خانومجون: ماشاالله تو با این برورویی که داری، رأی میاری، خوبشم میاری. بعدم مگه بده؟! میری خارج واسه خودت کیف و کفش میاری. میری سفر استانی. هی تلویزیون دم انتخابات نشونت میده که بازم رأی بیاری.
پری خانومجون: نه. شوهرم اجازه نمیده. حالا کیا کاندیدا شدن؟
زری خانومجون: خیلیا، نوه عمه معصومه، ژیلا که همسایه بغلیمونه، اون دختر زاغ و بوره بود که توی آرایشگاه بند و ابروش حرف نداشت، اون، دیگه جونم واست بگه دختر خاله مریم.
پری خانومجون: اون؟! با اون قیافهاش رأی نمیاره که!
زری خانومجون: تو تازگیا ندیدیش که. دماغشو عمل کرده. گونه گذاشته. پیشونیشم بوتاکس زده.
پری خانومجون: اِ ! پس رأی میاره. چشم و ابروش خیلی قشنگ بود.
راستی واقعاً تکلیف قضیه «رجل» چی میشه حالا؟
نظر شما