سخنرانی شهید سید محمدباقر صدر درباره امام جواد(ع) به نقل از «کتاب امامان اهل بیت علیه السلام»

امروز به مناسبت درگذشت امام نهم علیه‌السلام گرد آمده‌ایم. امام جواد علیه السلام. همو که خداوند متعال مقدر فرمود تا وجود همامش در طول زندگی اهل بیت علیه‌السلام دلیل و برهانی باشد بر درستی عقیده‌ای که ما درباره اهل بیت‌علیه السلام به آن ایمان داریم.

پدیده‌ای که با این امام پدیدار شد، آن بود که ایشان به امامت رسید حال آن‌که هنوز در سن کودکی بود؛ بر این اساس که تاریخ، اتفاق و اجماع دارد که وقتی پدر ارجمند امام جواد علیه السلام درگذشت، ایشان بیش از هفت سال سن نداشت. این بدان معناست که ایشان پیشوایی طایفه شیعه را از نظر روحی و دینی و علمی و فکری به عهده گرفت حال آن‌که بیش از هفت سال نداشت.

اگر این پدیده را که برای نخستین بار در زندگی امامان علیه السلام در امام جواد‌علیه السلام نمود یافته، بر‌اساس حساب احتمالات بررسی کنیم، هر آینه درخواهیم یافت که این پدیده به تنهایی کافی است تا حقانیت خطی را که امام جواد علیه‌السلام نمایندگی می‌کرد، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است با پیش فرضی جز پیش‌فرض امامت واقعی بتوانیم به کسی بنگریم که بیش از هفت‌سال سن ندارد و در عین حال، پیشوایی این طایفه را در همه زمینه‌های روحی و فکری و فقهی و دینی به عهده گرفته است؟!

فرضیه نخست: امامت واقعی امام جواد علیه‌السلام
در این موضوع جای این فرضیه نیست که بگوییم این کودک به وضوح نزد این طایفه آشکار نبوده است؛ زیرا پیشوایی در اهل‌بیت علیه‌السلام به این صورت نبوده که پیشوا در میان نیروهای امنیتی و ارتشی و ابهت پادشاهانه و شکوه سلطنتی به سر برد و این‌ها میان پیشوا و رعیت خود را ببندند. این پیشوایی برای یک دعوت سرّی همچون دعوت‌های صوفیه یا فاطمیه هم نبوده که رهبر دعوت در میان پایگاه‌های دعوت پوشیده نگه داشته شود تا مثلاً فرض کنیم این رهبر از چشم رعیت خود پنهان بوده، ولی در عین حال باز رعیت به او ایمان داشته‌اند.

امامِ اهل‌بیت علیه‌السلام پیش‌روی این طایفه آشکارا به سر می‌برده و این طایفه با همه طبقات خود در مسائل دینی و قضایای روحی و اخلاقی‌اش مستقیماً با امام تعامل داشته‌اند. وقتی مأمون امام جواد علیه‌السلام را به بغداد آورد، امام پافشاری کرد که مأمون بگذارد ایشان به مدینه بازگردد. او هم گذاشت ایشان بازگردد. امام جواد علیه‌السلام به مدینه بازگشت و بقیه عمر خود یا بیشتر عمر خود را آن‌جا سپری کرد.

بنابراین، امام جواد علیه‌السلام بیشتر عمر خود - یا همه عمر خود- را در صحنه گذراند و آشکارا پیش روی مسلمانان زیست؛ پیش چشم طبقات مختلف مسلمانان که شیعیان مؤمن به پیشوایی و امامت ایشان هم در آن میان بودند.
پس این فرضیه که امام جواد علیه‌السلام پیش روی مسلمانان و به‌ویژه پیش‌روی طایفه خود آشکار نبوده، برخلاف طبیعت رابطه‌ای است که از آغاز میان امامان اهل‌بیت علیه‌السلام و پایگاه‌های مردمی ایشان در میان مسلمانان شکل گرفته است. به‌ویژه اگر بیافزاییم که امام جواد علیه‌السلام خصوصاً از سوی مأمونِ خلیفه در کانون توجه بوده است؛ در همان داستانی که خود می‌دانید.

فرضیه دوم: ساده لوحی شیعیان به گونه ای که فریب این امامت زودهنگام را خورده‌اند
فرضیه‌ای دیگر می‌ماند، و آن این‌که سطح علمی و فکری این طایفه در آن هنگام در حدی بوده که متوجه این موضوع نشده‌اند. یعنی سطح فکری و عقلی و روحی این طایفه به گونه‌ای بود که امکان داشته آنان امامت یک کودک را باور کنند حال آن که او واقعاً امام نبوده است. این نیز از فرضیه‌هایی است که واقعیت تاریخی این طایفه و سطح علمی و فقهی ایشان آن را رد می‌کند. این طایفه را امام باقر علیه‌السلام و امام‌صادق علیه‌السلام بر جا گذاشته‌اند و بزرگترین مکتب اندیشه اسلامی در سراسر جهان اسلام در میان آنان بوده است؛ مکتبی که از دو نسل پی‌درپی شکل می‌گرفت: نسل شاگردان امام‌صادق علیه‌السلام و امام‌کاظم علیه‌السلام و نسل شاگردانِ شاگردان امام‌صادق علیه‌السلام. این دو نسل در عرصه‌های فقه و تفسیر و کلام و حدیث و اخلاق و در همه شاخه‌های شناخت اسلامی در رأس این طایفه قرار داشته‌اند.

بنابراین ممکن نیست فرض کنیم سطح فکری و علمی این طایفه در حدی بوده که متوجه چنین موضوعی نشده‌اند. طایفه‌ای که چنین مکتبی - که قبله اندیشه اسلامی در همه عرصه‌های شناخت بوده - داشته است، ممکن نیست از چنین پنداری فریب بخورد. یعنی بپندارد که یک کودک امام است حال آن که امام نیست.

شاید ممکن باشد کسی بپندارد مردی دانشمند و برجسته و آگاه و مطلع که پنجاه یا شصت سال سن دارد، می‌تواند به دروغ گروهی از مردم را متقاعد کند که امام است؛ - زیرا به درجه والایی از دانش و شناخت و هوشمندی و آگاهی شناخته شده - در حالی که امام نیست، ولی در هر حال امکان ندارد این فرضی در مورد کسی که به ده سالگی نرسیده، تصور شود.

چگونه ایشان می‌توانسته به دروغ این طایفه را متقاعد کند که امام است حال آن که آشکارا پیش‌روی آنان می‌زیسته است؟ آن هم طایفه‌ای که یکی از مکتب‌های فکری کلان در جهان اسلام را در آن روزگار داشته است، مکتبی که بخش‌هایی از آن در کوفه و بخش‌هایی از آن در قم و بخش‌هایی از آن در مدینه بوده است، مکتبی که در شهرهای بزرگ جهان اسلام گسترده شده بوده و همه بخش‌های آن مستقیماً با امام‌جواد علیه‌السلام در ارتباط بودند و از ایشان بهره می‌بردند و سؤال می‌کردند و از هر گوشه و کنار، اموالی را از طرف شیعیان سوی ایشان منتقل می‌کردند. ممکن نیست بپنداریم چنین مکتبی از حقیقت کودکی که امام نیست ناآگاه باشد.


فرضیه سوم: روشن نبودن مفهوم امامت نزد شیعیان

فرضیه دیگری می‌ماند، این که امام و امامت نزد این طایفه مفهوم نبوده است و آنان امامت را فقط یک زنجیره نسبی و وراثتی می‌پنداشته‌اند و نمی‌دانسته‌اند که امام کیست و ارزشی امام چیست و امام چه شرایطی دارد؟ واقعیت میراث حدیثی متواتر و پرشماری که از امیرمؤمنان علیه‌السلام تا امام‌رضا علیه‌السلام درباره شرایط امام و آثار امام و نشانه‌های امام جریان داشته، این فرضیه را نیز رد می‌کند. تشیع به‌طور اساسی بر مفهوم الهی و ژرف امامت بنیان گرفته است. این روشن‌ترین و بدیهی‌ترین و نخستین مفهوم از مفاهیم تشیع است؛ این که امام، انسانی است که در معارف و اخلاق‌ و سخن و کردار خود یکتا و بی‌همتاست. این مفهوم بنیادی تشیع است که از دوره امیرمؤمنان علیه‌السلام تا دوره امام‌رضا علیه‌السلام هزاران حدیث نوید آن را داده‌اند. به تدریج همه خصوصیت‌ها و همه جزئیات در ذهنیت این طایفه روشن شده؛ حتی برخی خصوصیات ثانوی.

راوی درباره ماجرای امامت امام‌جواد علیه‌السلام می‌گوید: پس از درگذشت امام‌رضا علیه‌السلام به مدینه رفتم تا از جانشین ایشان جویا شوم. گفتند: جانشین ایشان در روستایی نزدیک به مدینه است. سوی آن روستا رفتم و داخل شدم. در آن‌جا خانه‌ای بود متعلق به امام موسی بن جعفر علیه السلام که بر اساس وراثت به فرزندان و نوادگان ایشان رسیده بود. می‌گوید: دیدم خانه لبالب از مردم است. یکی از برادران امام‌رضا علیه السلام را دیدم که در صدر مجلس نشسته بود. اما مردم در میان خود می‌گفتند: این مرد، امام پس از امام‌رضا علیه‌السلام نیست؛ زیرا ما از امامان شنیده‌ایم که امامت پس از حسن و حسین علیه السلام به هیچ دو برادری نمی‌رسد.

همه جزئیات و خصوصیت‌های نسبی و معنوی نزد این طایفه روشن و مشخص بوده است. بنابراین، واقعیت میراث حدیثی متواتر و قطعی که از امامان پیشین علیه السلام جریان داشته، این فرضیه را نیز رد می‌کند.

فرضیه چهارم: تبانی این طایفه بر جعل و فریبکاری
یک فرضیه دیگر می‌ماند، این‌که این طایفه در این ماجرا بر جعل و فریبکاری تبانی کرده باشند. این فرض را نیز نه تنها ایمان شخصی ما به پارسایی و قداست این طایفه، بلکه - افزون بر ایمان شخصی ما - شرایط عینی این طایفه رد می‌کند؛ زیرا هیچ گاه در روزگار این طایفه، شیعه بودن، راهی برای رسیدن به شکوه و مال و جاه و سلطنت و مقام‌های بالا نبوده است. تشیع در درازای این مدت همواره راهی به سوی شکنجه و زندان و محرومیت و آوارگی و بدبختی بوده و به آن جا می‌انجامیده که زندگی انسان با ترس و خواری و تقیه در هر نشست و برخاست سپری شود. تشیع هیچ‌گاه راهی به سوی مال و جاه و ثروت نبوده تا این تبانی به دست این طایفه در راستای آزمندی انجام شده باشد.

چه دليلی دارد خردمندان و بزرگان و دانشمندان این طایفه بر امامتی نادرست تبانی کنند، با وجود این‌که تبانی آنان بر این امامت نادرست، گونه‌گونه محرومیت برایشان به بار می‌آورد؟ حال آن‌که اگر آن بزرگان و دانشمندان و سرشناسان پا از این راه می‌کشیدند و رویه رسمی آشکار در آن روزگار را - همچون مسلمانان دیگر- پی می‌گرفتند، هر آینه در طلیعه دیگر مسلمانان به سر می‌بردند. پس شرایط عینی این طایفه، خود گواه است که وقتی توافق بر اعتقاد به این امامت، سبب گونه‌گونه عذاب و محرومیت می‌شود، بنابراین این توافق تنها می‌تواند برآمده از اعتقادی راستین به این امامت باشد.

به این ترتیب همه آن فرضیه های دیگر در نگر هر انسانی که از تاریخ این طایفه و تاریخ اسلام در آن هنگام و شرایط عینی پیرامون امام جواد علیه السلام آگاه باشد، پذیرفتنی نیست. پس تنها یک فرض باقی می‌ماند که با واقعیت همخوان است و آن این‌که امام جواد علیه السلام امام راستین است.

/6262

کد خبر 574575

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 6 =