به گزارش خبرآنلاین، رمان «هرگز ترکم مکن» نوشته کازئو ایشی گورو با ترجمه مهدی غبرایی که سال گذشته در انتشارات چشمه منتشر شد، از جمله رمانهایی است که درد انسان معاصر را به خوبی منتقل میکند و در لایههای مختلف زندگی اجتماعی حضور مییابد.
این در حالی است که در فهرست هفتهنامه تایم به مناسبت پایان دهه اول هزاره دوم میلادی، رتبه اول بهترینها به رمان «هرگز رهایم نکن» نوشته ایشیگورو - نویسنده ژاپنی برنده بوکر 1989- رسید. این رمان در سال 2005 به چاپ رسید و نامزد جایزه بوکر، جایزه آرتور سی. کلارک و همچنین نامزد جایزه انجمن ملی منتقدان کتاب آمریکا شد. «هرگز رهایم نکن» به زبانهایی همچون روسی، فرانسوی، آلمانی، هلندی، فنلاندی، بلغاری، ژاپنی، ایتالیایی، ایسلندی، چینی، اسپانیولی، دانمارکی و پرتغالی ترجمه شده است.
این رمان به اعتقاد بسیاری از منتقدان، اثری تکان دهنده و آکنده از احساس شکنندگی و درد های انسان معاصر است. دردهایی که به موجب بی توجهی به اخلاق و انسانیت در پیشرفت های علمی، دامن گیر جامعه انسانی شده و درمانی جز توجهی دوباره به اخلاق برای آنها نیست. این رمان به نقد شبیه سازی انسان در محیط های آزمایشگاهی می پردازد. تکان دهنگی اثر ناشی از نمایان شدن خاطرات به یاد ماندنی شخصیت هایی است که رفته رفته به حقیقت دور از کودکی به ظاهر شاد و نیز آینده خود پی می برند. آنها پس از سال ها درمی یابند که چرا موسسه هیلشم آنان را از کودکی پناه داده است.
کتاب به ظاهر در مورد انسان هایی است شبیه سازی شده و آزمایشگاهی که قرار است در بزرگ سالی، اعضای بدنشان را به سایر انسان ها ببخشند؛ آن ها در کودکی و پیش از رسیدن به مرحله لازم برای اعطای عضو، از هیچ چیز به طور کامل اطلاع ندارند، فقط گاه از روی واکنش های مراقبین شان حدس می زنند که با دیگران تفاوت دارند.
قهرمان کتاب، «کتی» پس از مدت ها امداد رسانی(کمک به سایر عضو دهندهها برای بهبود و آمادگی برای اعطای عضو بعدی) اینک عاشق مردی شده که خود موجودی آزمایشگاهی است و بر اساس شایعه ای که میگوید، ممکن است به آنهایی که عاشق یکدیگرند فرصتی داده شود برای زندگی بیش تر، تصمیم می گیرد به ملاقات مادام برود...مادام زنی است که کتی می پندارد باید از تمامی اسرار آن ها آگاه باشد...
«پرده های اتاق کنار می رود و از میان تاریکی قیرگون اتاق، زنی پیر و مچاله شده بر روی ویلچر ظاهر می شود. زنی پیر که قرار است پاسخ تمامی سوالات کتی باشد. که قرار است بگوید که شایعه فقط شایعه بوده. که او هم باید همان کاری را کند که سایر عضو دهندهها می کنند...»
شایان ذکر است ایشی گورو از چهار سالگی به انگلستان مهاجرت کرده و آثارش را به زبان انگلیسی می نویسد اما آسیب دیدگی و دورافتادگی از اصل به خوبی در آثارش نمایان است از جمله در همین رمان، ژاپنی ها یک بار از یکی از جلوه های علم، یعنی توانایی بشر در شکافتن هسته های اتم، آسیب دیدند و فاجعه انفجار اتمی در ناکازاکی و هیروشیما را شاهد بودند. حالا ایشی گورو از جنبه دیگری از علم که شبیه سازی انسان است، اظهار نگرانی می کند. ایشی گورو معتقد است در عین حال که می توان از وجوه مختلف علم استفاده های فراوانی در اصلاح وضعیت بشر کرد بی توجهی به اخلاق و انسانیت در پیشرفت افسار گسیخته علم و تکنولوژی نابودی بشریت را در پی خواهد داشت.
***
حالا که در درودشت رانندگی میکنم هنوز چیزهایی را میبینم که مرا یاد هیلشم میاندازد. شاید از کنج مزرعهای مهآلود بگذرم یا قسمتی از خانه بزرگی را هم چنان که از دامنه تپهای پایین میآیم یا حتی دستهای سپیدار را با ترتیب خاصی در کمرکش تپهای ببینم و با خود بگویم: شاید همین باشد! پیدایش کردم!
نظر شما