از آن سوی، اغلب کتابهای بهدردبخور و ارزشمند، در شمارگانی کمتر از هزار نسخه منتشر شده است و میشود. این تعداد کتاب باید در همان روزهای نخست نمایشگاه تمام شود اما میگویند که چنیننیست...
و پس از نمایشگاه انبوه انبوه کتاب دوباره درون جعبهها چیده و روانه شهر میشود. اینجا دو فرضیه مطرح میشود.
١ – ناشران محترم خلاف میگویند و شمارگان واقعی کتابها بسیار بیش از آن چیزی است که در پشت جلد درج میشود.
٢ – اغلب کسانی که به نمایشگاه میروند، هدفشان گذران اوقات فراغت و تظاهر به کتابدوستی است و کسی برای خرید کتاب نمیرود.
فرض نخست، به نظرم کمی تا قسمتی توهینآمیز است. چون ناشران محترم ما
بسازبفروش و رانتخوار نیستند که سر مؤلف کلاه بگذارند و مثلا هزار نسخه از
کتاب را دور از چشم مؤلف روانه بازار کنند؛ ولی حقالتألیف همان ٤٠٠، ٥٠٠
نسخه را به مؤلف بدهند. به نظر شما چنین خباثتی از این قشر فرهنگدوست
برمیآید؟ من فکر نمیکنم. حالا ممکن است برخی زیرجلکی کارهایی بکنند اما
ناشران معتبر و باسابقه، هرگز دست به چنین اعمال غیراخلاقیای نمیزنند.
اینکه مردم در این وانفسا و گرفتاریهای روزمره، روانه نمایشگاه کتاب شوند
تا مثلا دوچرخهسواری کنند، به نظرتان عجیب نیست؟ برای تفریحکردن، راههای
دمدستتری وجود دارد. خیر گمان من این است که همه کسانی که رنج این سفر
را بهجان ميخرند، خریدار کتاب هستند. اما پرسش مهم و اساسی این است که پس
چرا شمارگان کتاب در اغلب موارد به زیر ٥٠٠ نسخه رسیده است؟ من فکر میکنم
این میان چیزی گموگور است. مثل یک کلاف ورگوریده که سروتهاش معلوم
نیست. یا مردم ریاکاری میکنند، یا شمارگان کتابها بیش از اینهاست. به قول
پاورقیهای قدیمی، «مقصر کیست؟»
17302
نظر شما