به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمدجواد ظريف، وزيرامور خارجه ايران پس از 16 سال به لندن رفت.. درباره ابعاد سفر ظريف و دستاوردهای آن، روزنامۀ اعتماد در شمارۀ امروزش گفتوگويي با سید شمسالدين خارقاني، كاردار اسبق ايران در انگليس و سفير پيشين کشورمان در هلند و آلمان گفتوگويي داشت كه مشروح آن در ادامه می خوانید:
در سالهاي گذشته، ايران و انگليس از روابط تنشآميزي با يكديگر برخوردار بودهاند. روند تنشزدايي روابط دو كشور به چه صورتي بوده است؟
روابط تهران و لندن بعد از انقلاب اسلامي، يكي از پرتنشترين روابط ايران با كشورهاي اروپايي بوده است به گونهاي كه روابط ايران با هيچ يك از كشورهاي اروپايي به اين صورت از تنش برخوردار نبوده است. چند دليل در به وجود آمدن اين تنشها موثر بوده است؛ نخستين دليل، در تنش ميان ايران و امريكا پس از انقلاب است. آن تنش در روابط ميان ايران و انگليس هم موثر بوده است.
به عبارت ديگر، هيچگاه انگليس، ايران را به صورت مستقلانه نگاه نكرده است بلكه آنها از زاويه ديد و دوربين امريكا به ايران نگريستهاند. دومين دليل، نگرش تهران به لندن است كه نگاهي منفي و تاريخي است. با اين حال، بايد دانست كه آنها تفاوت بسياري كردهاند و اين انگليس، آن انگليس 50 سال گذشته نيست و اين كشور هم علاقهمند است با كشورهاي مختلف و از جمله ايران روابط دوستانه، برابر و همراه با احترامي داشته باشد. دليل سوم به جنگ بازميگردد. انگليسيها در دهههاي گذشته خواهان اين بودهاند كه قسمتي از قدرت خود در منطقه را نگه دارند. وضعيت ما پس از انقلاب و استقلالطلبيمان موجب شده تا آنها نگاه بدبينانهشان به ايران افزايش يابد. دليل ديگر در ماجراي سلمان رشدي نهفته است. البته مسائل ديگري هم مانند حمله به سفارتخانه اين كشور در تهران هم وجود دارد كه براي انگليسيها يادآور تسخير لانه جاسوسي بود و موجب شد تا فشارهاي بسياري به دولت اين كشور وارد شود.
پس پرفراز و نشيبترين روابط را در ميان اروپاييها با انگليس داشتهايم و آن دلايل هم موجب شده با انگليس روابط صميمانهاي نداشته باشيم. با اين حال، روابط تهران و لندن هميشه پيچيده بوده است. زماني كه من در انگليس كاردار بودم، كاردار آنها در ايران به من گفت كه انگليس نسبت به كشورهاي اروپايي براي ايران متفاوت است. وقتي من دليل را جويا شدم، او سابقه حضورشان در ايران و سطوح گسترده مناسباتشان را يادآور شد و سپس گفت كه شما به هر كجاي ايران برويد، كساني هستند كه بتوانند انگليسي صحبت كنند و انگليس هم يكي از گزينههاي اصلي براي مسافرت براي ايرانيان بوده است. اين سخنان، سخنان درست و مهمي است. هماكنون نيز ايرانيان بسياري هستند كه در انگليس زندگي ميكنند و دو كشور به دليل مسائل مختلف نميتوانند يكديگر را ناديده بگيرند.
آيا در دو سال گذشته دو كشور توانستهاند به سمت عادي شدن روابط و بهتر شدن مناسبات حركت كنند؟
اينكه روابط تهران و لندن در دو سال گذشته بهتر شده است را من متوجه نميشوم. در واقع، طي دو سال گذشته ما و انگليس سعي كردهايم بعضي از موضوعات تنشآفرين را كنار بگذاريم. ما بايد با اين زاويه به مساله روابط ايران و انگليس نگاه كنيم. در دو سال گذشته، طرفين با توجه به ذهنيتشان به يكديگر توانستهاند وضعيت را بهتر كنند اما براي رسيدن به وضعيت بهتر نيازمند تلاشهاي بيشتري است.
آيا سفر آقاي ظريف به لندن ميتواند زمينهساز تبادل سفير شود؟ به عبارت ديگر، اين سفر ميتواند تلاشي براي گسترش روابط تلقي شود؟
بايد دانست كه سفر آقاي ظريف به لندن متوجه دو مساله است؛ يك مساله روابط دوجانبه است و مساله ديگر كه اين سفر را از روابط دوجانبه فراتر ميبرد مربوط به حضور آقاي ظريف در نشست خاورميانه است. با اين حال، اين سفر كوتاه نيمهرسمي ميتواند تاثيرات بسزايي در روابط دو كشور داشته باشد. براي آنكه بتوانيم روابطمان را كامل كنيم، نيازمند اقناع طرفين هستيم و اينكه رفتوآمدهاي سياسي بسياري داشته باشيم. ايران از ظرفيت همكاري اقتصادي با انگليس آگاه است و انگليسيها هم از توانمندي و ظرفيت ايران براي اين نوع همكاري اطلاع دارند و برقراري روابط اقتصادي ميان دو كشور نيازمند تحقيق نيست. با اين حال، تهران و لندن در مسائل سياسي از يكديگر دور هستند. اينكه اكنون دو كشور روابطشان را در سطح كاردار نگه داشتهاند، يعني ميخواهند روابطشان در همين حد باشد پس براي گسترش روابط و همكاري سياسي نيازمند رفت و آمدها ميان مقامات در سطوح مختلف هستيم.
مساله ديگري هم كه به اين مساله ميتواند كمك كند رفتوآمدهاي هياتهاي پارلماني است كه بسيار مهم است. با اين حال، ما نبايد فراموش كنيم كه انگليس در اروپا بسيار قدرتمند است و اگرچه امروز تصميم به برگزاري رفراندوم براي باقي ماندن در اتحاديه اروپايي دارد ولي چه آنها در اتحاديه اروپايي باقي بمانند و چه باقي نمانند، يك قدرت ويژه سياسي و اقتصادي با نگاه متفاوت و خاص از مناظر مختلف در اروپا است. تهران و لندن ميتوانند ديدگاههاي مختلفي داشته باشند اما با داشتن اين ديدگاههاي مختلف لزومي به ايجاد تنش جديد نيست. ما بايد به منافعمان نگاه كنيم كه منافع ما در برقراري و گسترش روابط است.
لندن براي گسترش روابط با تهران به چه ميزان تحتتاثير قراردادهاي اقتصادي كشورهاي مختلف با ايران و رفع تحريمها است؟
شكي ندارم انگليسيها همانقدر عاقلند كه ما عاقليم و همانقدر آنها به منافع مليشان فكر ميكنند كه ما بايد به آن فكر كنيم. به نظر ميرسد كه خواستار بازگرداندن روابط اقتصاديشان با ايران به قبل از شروع تحريمها هستند. بايد بدانيم كه انگليس يكي از پايگاههاي اصلي و مهم اقتصادي در مسائل مختلف مانند در اروپا است. بزرگترين بانكها در لندن حضور دارند و لندن بخش مهمي از بانكداري جهان است و سيستم اعتباري و پوليشان بسيار پيشرفته است. ما بايد متوجه شويم كه اگر روابطمان را ترميم نكنيم، ضرر خواهيم كرد و اين ضرر هم بزرگ است. آنها هم ميدانند اگر اين روابط چنددههاي را كه در ايران ساختهاند از بين برود، به نفع انگليس نيست.
طرفين بايد تصميم بگيرند كه ميخواهند روابطشان با يكديگر عادي و بدون تنش باشد يا آنكه ميخواهند همچنان كجدار و مريز رفتار كنند. من تصور ميكنم اگر ميخواهيم روابطمان كجدار و مريز باشد، اين نوع روابط به نفع روابطمان با اروپا و امريكا نيست. اكنون در پناه برجام بايد روابطمان را با تمام كشورها و از جمله اروپا عاديسازي كنيم. برجام گامي براي عاديسازي و حل يكي از موانع اصلي روابط ايران با كشورهاي دنيا بود. پس ما بايد از شرايط به وجود آمده در برجام كمال استفاده را بكنيم. انگليسيها هم بايد همين فكر را بكنند يعني به اين نتيجه برسند كه در دوران پسا برجام ديدگاههايشان را عوض بكنند. من فكر ميكنم اين سفر از اهميت بسياري برخوردار است زيرا در صورتي كه ما بتوانيم انگليس را متقاعد كنيم كه به گونهاي ديگر بينديشند و متوجه شوند ما هم ديدگاهمان را عوض كردهايم، اين مساله ميتواند گام مهمي در بهبود روابط دو كشور محسوب شود.
نگاه انگليس به نقش ايران در منطقه در روزهاي پسابرجام چيست؟
روابط انگليس با همپيمانان قديمياش در منطقه را نميتوان ناديده گرفت زيرا روابط لندن با آنها بسيار گستردهتر از روابطشان با ما است و اين در حالي است كه در سالهاي پس از انقلاب، آنها روابط پر تنشي را با ما پشت سر گذاشتهاند. با اين حال، ديدگاه انگليس درباره نقش ايران در خاورميانه اين است كه ايران كشور قدرتمندي است و ميتواند پايگاه اصلي تصميمگيريهاي منطقهاي باشد ولي ما بايد به دنبال همكاري و هماهنگيهاي منطقهاي باشيم و جايگاه هر بازيگر در خاورميانه در مناسبات و معادلات منطقهاي روشن شود.
لندن و واشنگتن از بازيگران اصلي فرامنطقهاي حاضر در خاورميانه هستند كه ميخواهند جايگاهشان در منطقه حفظ شود. ما هم بايد از طريق برجام و روش نيل به آن بتوانيم با كشورهاي منطقه عاديسازي كرده و تنشها را كاهش دهيم و سپس به ديدگاههاي همكاري مشترك در منطقه بازگرديم و بازيگران مختلف را متقاعد كنيم كه دست از زيادهخواهي بردارند و نيت مثبتشان براي يك خاورميانه بزرگ و با شكوه باشد، نه يك خاورميانه با مديريت انگليسي. اكنون اختلافي كه ميان تهران و لندن وجود دارد، اين است كه ما فكر ميكنيم كه بازيگراني چون انگليس و امريكا ميخواهند خاورميانه را به ميل و سياق خود مديريت كنند كه اين روال بايد عوض شود و البته اين ذهنيت را هم كه ايران به دنبال هژموني در منطقه است، بايد از بين ببريم و به آنها بقبولانيم منطقه متعلق به كشورهاي منطقه است.
با اين حال بايد متوجه باشيم كه لندن و واشنگتن دو بازيگري بودند كه تا روزهاي پاياني مذاكرات هستهاي با آنها مشكل داشتيم و از تابستان به بعد بوده است كه تلاش كردهايم بازيگري مناسب بدون تنش را دنبال كنيم. هنوز هم اين نوع بازيگري با مسائل مختلف مانند حمله به سفارتخانه عربستان در تهران ضربه خورده است. من دقيقا نسبت به تلاشهاي آقاي روحاني و وزارت امور خارجه آگاه هستم ولي متاسفانه مسائل سياست خارجي تحت تاثير مسائل داخلي است و اين مسائل هم بر سياست خارجيمان اثري بدي گذاشته است. به نظر ميرسد همانطور كه درباره برجام، يك تصميم عاقلانه گرفته شد، امروز هم بايد در رابطه با اجرايي كردن برجام چه در سطح منطقه و چه در سطح كشورهاي 1+5 تصميمگيري كنيم. هنوز تصميم دوم گرفته نشده است. ما همانطور كه در زمان مذاكرات به طرف مقابل قبولانديم كه جنگ با ايران به ضرر آنها است و جايگاه ايران در منطقه عالي است، اكنون هم بايد به طرف مقابل بقولانيم كه رفتار امروز ايران پسا برجام مانند يك كشور قدرتمند است.
وزير امور خارجه انگليس در روزهاي گذشته مدعي نقش منفي ايران و روسيه در مذاكرات سوريه شده است. اظهارات اينچنيني به چه ميزان ميتواند مانع از همكاريهاي منطقهاي و تاثيرگذاري بر مذاكرات بينالمللي سوريه شود؟
انگليس درباره سوريه از قدرت خاصي برخوردار نيست. در خصوص سوريه، ايران، امريكا و روسيه هستند كه حرف نخست را ميزنند و تركيه، عربستان و... در سطوح بعدي قرار دارند. با اين حال، بايد دانست كه تهران و لندن در بسياري از زمينهها متفاوت فكر ميكنند و اين تفاوت ديدگاه هم عيبي ندارد. آنچه اهميت دارد نزديك كردن ديدگاهها براي انجام همكاري است. اكنون و طي سالهاي گذشته، انگليس با اروپاي قارهاي در بسياري از مسائل اختلافنظر داشتهاند ولي همكاريهايي در سطح عالي دارند. آنها تصميم گرفتهاند تا گسترش همكاري داشته باشند و در اين راستا، در موضوعات مختلف همكاري داشته باشند. ما نبايد درباره نظر وزير امور خارجه انگليس نگران باشيم زيرا هر كسي ميتواند نظر خود را داشته باشد و هم آنكه انگليس درباره سوريه از قدرت خاصي برخوردار نيست.
ما بايد متوجه باشيم كه طي سالهاي گذشته به دليل عدم رفت و آمد و عدم وجود ارتباط، نتوانستهايم طرف مقابل را از ديدگاههايمان آگاه كنيم. ما اكنون بايد طرفهاي مختلف را از نوع نگاهمان به مسائل مختلف آگاه كنيم. سفر آقاي ظريف ميتواند در اين باره گامي مهم براي آگاهسازي بازيگران مختلف از نظراتمان محسوب شود.
5252
نظر شما