دیدگاههای مختلف انتقادی در ایران معتقدند که اساساً ساخت قدرت، سیاست و فرهنگ در ایران به گونهای است که هرگونه تمرکز بر منطقهگرایی درحوزه سیاست خارجی را به عنوان یک راهبرد ناموفق و بدون فایده مطرح می سازد. از مهمترین این دیدگاهها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
نخست: عدم تحقق ائتلاف با کشورهای منطقه
نظریه "عدم امکان ائتلاف" معتقد است که اصولاً ساخت قدرت و سیاست در ایران همچون ماهیت ایدئولوژیک نظام و همچنین اهداف سیاست خارجی جمهوریاسلامی از جمله دفاع از مسلمانان و نهضت های آزادیبخش از یک سو و ماهیت و ویژگی های ساخت قدرت و سیاست در منطقه و جهان عرب از سوی دیگر به گونهای است که هر گونه زمینه ائتلاف و همکاری در سطح منطقه و جهان عرب را ناممکن می سازد. از این دیدگاه " ایران به عنوان یک کشور شیعه بامحدودهی مرزی سنی نشین و با گذشته باستانی مبتنی بر ایرانیت و همین طور به عنوان یک کشور مبتکر و پیشرو اندیشه سیاسی ، نسبت به همسایگان خود بسیار ممتاز است." همچنین ویژگیهای سیستم های اقتصادی و فرهنگی ایران با همسایگان شمالی و شرقی نیز متفاوت است و اساساً این کشورها نمی توانند همدیگر را تکمیل کنند لذا ایران با این کشورها نمی تواند وارد ائتلاف و همگرایی شود. به واسطهی این تفاوتهای اساسی، "ایران چه از ناحیهی جنوب با اعراب، چه از ناحیهی شمال با ترک ها و چه از طرف شرق با هند و پاکستان نتوانسته ائتلاف کند و همیشه خاص مانده و رفتار کرده است ."
دوم : نظریه جهانی گرایی و اهمیت تکنولوژیک غرب
نظریه "جهان گرایی" که اساساً منتقد تقویت منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران است معتقد است که ایران در روند جهانی شدن و توسعه در درجه اول نیازمند به گسترش و توسعه روابط با مرکز تولید علم و ثروت جهان یعنی کشورهای غربی است. از این لحاظ ائتلاف های منطقه ای و ورود ایران به حوزه های سیاسی - امنیتی منطقه و مسائل حساس خاورمیانه از جمله مسئله اعراب و اسراییل، روابط ایران با غرب را وارد پیچیدگی های خاصی می کند که در نهایت روند توسعه در ایران را دچار اشکال می سازد. یکی از طرفداران این نظریه معتقد است که مهمترین موضوع نظری در سیاست خارجی ایران در منطقه قاعدهمند نبودن روابط ایران با جهان غرب است. بر اساس این دیدگاه "جمهوری اسلامی ایران برای تسهیل در دستیابی به اهداف کلان خود از جمله توسعه اقتصادی و ایفای نقش فعال در منطقه به برقراری رابطهی منطقی با قدرت های بزرگ به خصوص آمریکا نیازمند می باشد." همچنین منبع اصلی قدرت در سطح جهانی نزد غرب است و بسیاری از مشکلات ایران با همسایگان نیز ناشی از فقدان روابط قاعدهمند با غرب است. این دیدگاه جهانی شدن را یک روند میداند که به ناچار، تمامی کشورهای جهان از جمله ایران دیر یا زود باید با آن همراه شوند .
سوم: تضاد فرهنگی و اجتماعی و تنها بودن ایران در منطقه
نهایتاً نظریه "شکاف فرهنگی - اجتماعی" است که معتقد به وجود شکاف های عمیق در ساختار فرهنگی - اجتماعی و تاریخی در مناسبات ایران و کشورهای همسایه عرب است که هر گونه زمینهی توسعه و تداوم همکاریها در حوزه های سیاسی - امنیتی و اقتصادی را دشوار می سازد. از این دیدگاه، ایران با هیچیک از کشورهای عربی روابط قابل اتکایی نداشته و دوران پس از انقلاباسلامی پرآشوب ترین روابط خارجی ایران با دنیای عرب بوده و هنوز بسیاری از بدبینیها و تصورات گذشته وجود دارد که مانع از همکاری و نزدیکی بین این دو طرف می شود . همچنین از این دیدگاه ایران هم به لحاظ قومی، هم از حیث مذهبی و هم از لحاظ سیاسی با اعراب احساس بیگانگی میکند و بحران مشروعیت و امنیت در دنیای عرب به این شکاف سیاسی - فرهنگی دامن زده است. در مقابل اعراب نیز به ایران حداقل به عنوان یک همسایهی نامطمئن و در مورد بعضی از دول عربی به عنوان دشمن می نگرند. بنابراین وجود چنین شکاف های ساختاری و فرهنگی مانع از نزدیکی دو طرف و تمرکز بر منطقه گرایی در سیاست خارجی می شود.
بی تردید نگاه بدبینانه به تقویت منطقهگرایی در سیاست خارجی ایران با توجه به زمینههای نظری توسعه یافتگی و شکافهای اجتماعی - سیاسی و تاریخی و سابقهی بیاعتمادی موجود بین دو طرف، دارای منطق صحیح و قانع کنندهای می باشد. اما از نظر نویسنده تداوم و تقویت و عملیاتی کردن چنین خط فکری، منجر به منفعل کردن سیاست خارجی و نادیدهگرفتن نقش و مؤلفههای ملی قدرت ایران در سطوح منطقه ای و جهانی می شود؛ امری که میتواند در بلند مدت به از دست رفتن زمینههای نفوذ، نقش و قدرت منطقهای ایران منجر شود.
مؤلفه های منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران
همزمان با حوادث 11 سپتامبر و بخصوص تحولات سیاسی - امنیتی پس از بحران عراق درسال 2003 ، نقش و موقعیت بازیگری ایران درسطح منطقه افزایش یافته است. چنین وضعیتی نه تنها می تواند باعث توسعهی روابط با کشورهای منطقه شود؛ بلکه فرصتی مناسب برای حل مشکلات استراتژیک ایران با آمریکا می باشد. افزایش نقش منطقه ای ایران نه صرفاً مبتنی بر مؤلفه سنتی "ژئوپلتیک" خاص ایران است که این کشور را به عنوان مرکز زیرسیستمهای مختلف خاورمیانه بزرگ همچون آسیایمرکزی و قفقاز، افغانستان و پاکستان، خلیج فارس، عراق و خاورمیانه عربی در نظر می گیرد و عمدتاً نگاهی فرهنگی - تاریخی و توسعه ای - اقتصادی به ضرورت منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران دارد؛ بلکه با توجه به ورود مؤلفههای جدید تأثیرگذار در سیاست خارجی ایران، عمدتاً با محوریت نگاه امنیتی - سیاسی و استراتژیک قرار دارد که مبتنی بر اهمیت یافتن تروریسم القاعدهای و خطر گسترش تسلیحات جمعی و ژئوپلتیک هستهای در منطقه است که عمدتاً حائز اهمیت و ارزش بینالمللی بیشتری بعد از حوادث اخیر شدهاند.
ترکیب سه رویکرد فرهنگی - تاریخی، توسعه ای - ژئوپلتیک و امنیتی - سیاسی و عملیاتی کردن آنها در سیاست خارجی با هدف افزایش نقش منطقهای ایران، منطق تمرکز منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران را تقویت می کند.
استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی ایران
نظر شما