تصویب قانون «کاپیتولاسیون» در 21 مهرماه 1343 هـ .ش و اعتراض و افشاگری علنی و فراگیر امام علیه آن در چهارم آبان ماه همان سال ، یکی از رویدادهایی است که موجب آغاز نهضت و تبعید امام و رویارویی جدی ایشان با اسرائیل و آمریکا شد.

محمدرضا اسدزاده: «سید حمید روحانی» از جمله تاریخ‌نگاران اهل قلمی است که امام در نامه مورخ 25/10/67 مسئولیت تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی را به ایشان یادآور شدند. مجموعه تحقیقات و آثار این نویسنده و مورخ، در سال‌های گذشته گویای مطالعات سیاسی و تاریخی وی بوده است. وی در این گفت وگو به بررسی زوایای مختلف علل افشاگری امام علیه «کاپیتولاسیون»پرداخته است و از آغاز رویارویی امام با شاه می گوید.


جناب آقای روحانی، چهارم آبان سال 43 برای تاریخ معاصر ایران، روز یک افشاگری بزرگ و جدی توسط امام خمینی(ره)‌ است. این روز در جریان مبارزات انقلاب اسلامی یک نقطه عطف مهم بوده که امام به طور صریح و عجیبی در مقابل رژیم شاه افشاگری می‌کنند. به عنوان کسی که به کاوش دقیق و مستند این واقعه پرداخته‌اید، طرح این مسأله را چگونه می‌بینید؟
- بله. دقیقاً امام در بیستم جمادی‌الثانی برابر با چهارم آبان در حضور صدها نفر از مردم انقلابی قم و تهران مواضع تاریخی و مهم خودشان را مطرح کردند. تقریباً ساعت 10 صبح، منزل امام مملو از جمعیت بود که برای شنیدن نطق او در روز میلاد حضرت زهرا(س) آمده بودند. ساواک در گزارش خودش جمعیت این مراسم را 6 هزار نفر تخمین زده. در این مراسم امام به شدت خشمگین و با چهره‌ای برافروخته و قیافه‌ای اندوهبار حاضر می‌شوند. چنانکه جمعیت با دیدن چهره عجیب امام به گریه می‌افتند. از طرفی هم امام سخنرانی خودشان را با آیه‌ انا لله و انا الیه راجعون شروع می‌کنند که این خود تمام جمعیت را تحت تأثیر قرار می‌دهد و بعد با این کلمات که قلب من در فشار است... ناراحت هستم... ایران عید ندارد. عید ایران را عزا کردند، ما را فروختند، عزت ما را پایکوب کردند، عظمت ایران از بین رفت و... احساسات عمیق‌ خود را بر علیه عمل انجام شده بیان می‌کنند. این نطق، یکی از کم‌نظیرترین نطق‌های انقلابی و تاریخی و سیاسی است که امام مواضع خودشان را در مقابل بلوک‌های شرق و غرب روشن می‌کنند.

اصلاً ریشه و پیشینه و موضوع کاپیتولاسیون چه بود و چه شد که رژیم به احیای این قانون اقدام کرد؟
- واژه کاپیتولاسیون یک کلمه لاتین است به معنی شرط گذاشتن برای سازش و تسلیم یک منطقه جنگی یا بخشی از نیروی نظامی به متخاصم. مفهوم حقوقی‌اش یعنی قراردادی که اتباع کشوری در قلمرو دولتی دیگر، مشمول قوانین در کشور خودشان باشد و از حق دادرسی کنسولی برخوردار شوند. این قرارداد برمی‌گردد به دوره بیزانس که نسبت به اتباع برخی از شهرهای پیشرفته آن زمان ایتالیا حقوق ویژه‌ای داده شده بود. بعدها در قرن 12 هجری شکل جدیدی به خود گرفت و به طور یکجانبه از سوی دولت‌های مقتدر اروپا بر کشورهای شرق تحمیل شد. این امتیاز نابجا اولین بار در یک کشور اسلامی از سوی دولت عثمانی به اتباع فرانسه داده شد.

اگرچه در دوره سلطان سلیمان اول(شاه عثمانی) این امتیاز از روی ضعف و ناتوانی به فرانسوی‌ها داده نشد اما عاملی ضد استقلال بود که در خاورمیانه پایه گذاشته شد. در ایران زمینه این دادرسی کنسولی در دوران شاهان صفوی به شکل جانبی و غیررسمی به وجود آمد و در دوره شاه‌عباس صفوی و دوران سلطنت شاه سلطان حسین اتباع انگلیس و فرانسه در ضمن قراردادها و معاهدات از چنین امتیازی برخوردار شدند.

اما برای نخستین بار در سال 1202 شمسی بود که کاپیتولاسیون همراه با معاهدات اسارت‌بار ترکمنچای رسماً بر ایران تحمیل شد و اتباع دولت روسیه در ایران از مزایای کنسولی و قضایی بهره‌مند شدند. پس از آن دولت‌های استعمارگر مثل انگلیس و آمریکا هم این امتیاز غیرقانونی را برای اتباع خود از زمامداران وابسته آن روز گرفتند. این معاهده تحمیلی بیش از یک سده، پایه‌های اصلی سیاست خارجی ایران با بیگانگان را تشکیل می‌داد. با رشد نهضت‌های اسلامی زمزمه‌های مخالفت با رژیم کاپیتولاسیون در ایران اوج گرفت. به مرور، بیداری توده‌ها و رویه آزادیخواهی و خیزش اسلامی و بالاخره یورش مردم در تهران به سفارت روس و مهم‌تر از همه، فروپاشی رژیم تزار و پیروزی انقلاب شوروی در برچیده‌شدن رژیم کاپیتولاسیون در ایران نقش داشتند که در دوره رضاخان در سال 1307 شمسی این قانون به پایان رسید. جالب این است که با وجودی که در تمام دنیا علیه این قانون و لغو آن فعالیت می‌شد اما دولت ایران در آن زمان نمی‌خواست لغو آن را بپذیرد و من مستندات آن را به طور مشروح در جلد اول کتاب نهضت امام خمینی آورده‌ام.

پس چرا محمدرضا شاه پهلوی در آغاز سلطنت خود لغو کاپیتولاسیون را شاهکار پدرش می‌خواند و به آن افتخار می‌کرد ولی خود بعدها به پذیرش و احیای آن اقدام‌ کرد؟
- این هم یک عوامفریبی بود. او خودش دست‌نشانده بیگانگان بود. دولتمردان دولت رضاخان نه تنها الغای کاپیتولاسیون از سوی دولت شوروی را باور نمی‌کردند از تجدید معاهده ترکمنچای سخن می‌گفتند بلکه حتی به خود جرأت نمی‌دادند که با دولت‌های اروپایی و آمریکایی درباره لغو آن گفت‌وگو کنند. این فشار افکار عمومی و خواست جنبش‌های مردمی و فشارهای بین‌المللی و لغو این امتیاز غیرانسانی در کشورهای دیگر جهان بود که بالاخره ایران را هم به این نتیجه رساند. شما ببینید مثلاً چه کسی در دوره رضاخان با کاپیتولاسیون مخالف بوده؟ محمدعلی فروغی یا سید ضیاء؟ اینها خودشان از احیا‌ءکنندگان این قانون بودند. مثلاً اگر کودتای انگلیسی سیدضیاء در سال 1297 و به قدرت رسیدن رضاخان نبود و سرنوشت کشور به دست بیگانه سپرده نمی‌شد، رژیم کاپیتولاسیون در کشور ما تا سال 1307 طول نمی‌کشید.

این ادعاهای دروغ محمدرضا پهلوی و جار ‌و‌ جنجال‌های دوره او بود که به شاهان قاجار در مورد اعطای حق قضاوت کنسولی به بیگانگان می‌تاخت و خودش و پدرش را میهن‌پرست و آزادیخواه معرفی می‌کرد. بعد همین شاه بود که در مقابل سیاست‌های برتری‌خواهی آمریکا در ایران کم‌آورد به احیای کاپیتولاسیون دست زد و در 21 مهر ماه 43، مصونیت سیاسی و قضایی اتباع آمریکا در ایران را در مجلس شورای ملی آن روز تصویب کرد.

احیای این قانون قطعاً از سوی آمریکا و فشار آنها بر شاه بوده شما چه دلایل تاریخی و سیاسی را در پس پرده این ماجرا تحلیل می‌کنید؟
- انگیزه‌های آمریکا و شاه در این قضیه مفصل توسط مورخان و اهل فن تشریح و تحلیل شده، اما من فقط به چند نکته مختصر اشاره می‌کنم. مشروح اسنادی که دال بر مقاصد آمریکا در ایران بوده را در تحلیل احیای رژیم کاپیتولاسیون در جلد اول نهضت آورده‌ام که از شما و پژوهشگران می‌خواهم به آن مراجعه کنید.اما یکی از مهمترین اهداف آمریکا در این قضیه این بود که چون دولت آمریکا می‌دانست که بند 36 قرارداد وین،‌ ماموران سیاسی را از حقوق گمرکی معاف کرده بنابراین در نامه‌ای که سفارت آمریکا به دولت ایران در مورد احیای کاپیتولاسیون نوشته بود، قید شده بودکه اتباع آمریکا از امتیازات و مصونیت‌های ماموران سیاسی پیش‌بینی شده در قرارداد وین برخوردار بشوند. این بود که می‌خواستند از آن بهره‌مند بشوند تا بتوانند انواع کالاهای آمریکایی را بدون پرداخت مالیات وعوارض گمرکی وارد بازار ایران کنند و از این راه بازار ایران را دست بگیرند.
از طرفی این قانون مقامات ایرانی را واداشت که از اتباع آمریکا و اماکن و اموال آنها محافظت بکند. دولت آمریکا اینها را انگیزه‌ای می‌کرد برای مستشاران و کارشناسان خود برای انگیزه زندگی و سکونت درایران. آن هم ایرانی که محروم بود و خیلی برای مستشاران آنها جذاب نبود. آمریکایی‌ها وقتی می‌دیدند در ایران از حق کنسولی برخوردارند و اگر به مال و جان و ناموس مردم تجاوز کنند، دستگاه قضایی ایران نمی‌تواند آنان را تحت پیگرد قانونی قرار بدهد، به شوق می‌آمدند و احساس می‌کردند که در کشوری زندگی می‌کنند که به اصطلاح از هفت دولت آزادند. سود کلانی هم از کالاهایی که وارد ایران می‌کنند به دست می‌آورند. این کار ملت ایران را هم درجهان ذلیل و خوار می‌کرد، چون ضعیف کردن کشورهایی مثل ایران سیاست استعماری آمریکا بود. این بود که امام فریاد زد با این قانون: «ملت ایران را از سگ‌های آمریکایی پست‌تر کرده‌اند».

اگر همین امروز مواد این قانون و امتیازات آن برای هر کشوری گفته شود و امتیازات و مصونیت‌های اعطایی دولت ایران به اتباع آمریکایی در آن زمان بررسی شود، بسیار عجیب و فاجعه‌آمیز خواهد بود. این امتیازات حتی از امتیازات واگذار شده به روس‌ها در عهدنامه ترکمنچای هم بیشتر بود و ایران را به مستعمره غیررسمی آمریکا تبدیل می‌کرد.امام چند روز بعد از تصویب بی‌سر و صدای این قانون، متن کامل آن را در مجله داخلی مجلس شورا خوانده بود و به خیانت بزرگ شاه و آمریکا پی برده بود و برای برملا کردن آن تصمیم گرفته بود در مجلسی افشاگرایه مردم را مطلع کند.

این نطق تاریخی که به قول شما خیلی کم‌نظیر و عجیب هم هست،‌ از ابعاد مختلفی برخوردار است که بخش‌های آن هنوز کاملاً درس‌آموز و زنده است. مثلاً امام دراین سخنرانی سه ضلع مثلث دشمن را برای ملت ایران معرفی می‌کند. یعنی شاه، اسرائیل و آمریکا.
- دقیقاً امام در این سخنرانی خط‌مشی و استراتژی انقلاب اسلامی را مشخص کردند. امام در آن مقطع خطر اسرائیل و آمریکا را به صورت جدی مطرح کردند. شاید بتوان گفت «بیگانه‌ستیزی» محور اصلی سخنان امام بود که ابعاد مختلفی را گوشزد می‌کرد. این بود که امام مبارزه با اسرائیل و مبارزه با آمریکا را در کنار مبارزه با شاه به عنوان استراتژی اصلی انقلاب مطرح کرد. اگرچه آن زمان سرنگونی شاه مقدمه این مسأله قرار گرفت، یعنی دقیقاً وقتی شما سخنرانی را می‌خوانید، تمام برنامه‌های آمریکا علیه ملت ایران در آن هشدار داده شده است. یکی مسأله نفی ذلت است، دیگری مخالفت با قدرت‌های استعماری به ویژه آمریکا و سوم نفی وابستگی اقتصادی درپی استقراض از بیگانه بود. چون اتفاقاً پس از تصویب این لایحه، دولت آمریکا وامی دویست میلیون دلاری برای خرید اسلحه و تجهیزات داد و امام نیز از پرداخت این وام مطلع بودند.

بعد از این سخنرانی و موضع‌گیری قاطع، امام طی اعلامیه‌ای مواضع خود را به طور روشن اعلام کردند و در آن تصویب لایحه کاپیتولاسیون را بر خلاف احکام و قوانین دین اسلام و مصالح و نظر ملت ایران و فاقد جنبه رسمی و غیرقانونی دانستند و این لایحه را سند بردگی ملت ایران دانستند و اعلام کردند: «اکنون من اعلام می‌کنم که این رای ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد. مخالف رای ملت مسلمان است.

وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند. وکلای سرنیزه هستند! رای آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد». در همان اعلامیه نیز امام(ره)، آمریکا و اسرائیل را خطر بزرگی برای مصالح و منافع و حیات مادی و معنوی مسلمانان و ملت ایران معرفی کردند و از ملت و مردم ایران کمک خواستند تا با کمک روحانیان و علمای متدین و مبارز، نظام سیاسی پهلوی را ساقط کنند وبا اعتراض و تظاهرات و مخالفت‌های خود به این اوضاع غالب شوند، چنانکه فرمودند: «بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود... این دولت را ساقط کنند. وکلایی که به این امر مفتضح رای دادند، از مجلس بیرون کنند».
این مواضع امام(ره) درباره لایحه کاپیتولاسیون، پرده از تظاهر و ریاکاری دولت جدید که مدعی حفظ شعائر دینی و موقعیت روحانیت بود، برداشت و سکوت حاکم شده برجو مبارزه را شکست و به مردم و روحانیان روحیه‌ای جدید برای ادامه مبارزه داد و جان دوباره‌ای به نهضت اسلامی بخشید. رژیم پهلوی هم به دنبال این مواضع افشاگرانه امام(ره) به این نتیجه رسید که باید ایشان را تبعید کند. بالاخره در نیمه شب سیزدهم آبان ماه 1343 ه.ش، نیروهای نظامی وامنیتی منزل امام(ره) را محاصره کردند و ایشان را به فرودگاه مهرآباد منتقل و به ترکیه تبعید کردند و به این ترتیب دوران چهارده ساله تبعید امام(ره) و دوری ایشان از ایران شروع شد.

کد خبر 41770

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 7 =