از زمانی که خبر اکران فیلم خانه پدری در گروه سینمایی هنر و تجربه در هفته آینده منتشر شد، جریانهای محفلی/رسانهای آتش توپخانه خود را گشودهاند و به طور منظم در هر چهار پنج خبر فرهنگیای که کار میکنند، یکیاش مربوط است به بدگویی از این فیلم و شماتت متولیان سینمایی مبنی بر اینکه چرا اجازه اکران بدان را دادهاند. اگر تا چند وقت پیش، مشکل این افراد بحث خشونت در فیلم بود، حالا ماجرا تعمیم یافته است و سخن از ضد دینی و ضد ایرانی و موهن بودن فیلم میگویند.
خانه پدری درباره یک جنایت خانوادگی است که در هفت هشت دهه قبل به وقوع پیوسته است. روایت این اتفاق در فیلم، در همان سکانسهای اول انجام میگیرد. بقیه فیلم درباره پنهان کاری این جنایت در طول گذر سالها و دههها و نسلها است؛ فرایندی که البته به موازاتش، آگاهی عمومی اهل خانه هم افزایش مییابد و به عنوان چالشی جدی در برابر این جنایت کهنه و سرپوش نهادنش جلوه پیدا میکند. خب... چرا این موضوع باعث عصبانیت جریانهای محفلی/رسانهای خودارزشی پندار شده است؟
این جریان مدعی است که فیلم: اولا ترویج خشونت میکند و تماشای صحنه فجیع قتل مناسب حال تماشاگران نیست،، ثانیا مردم ایران را خشن و دخترکش معرفی میکند و این توهین به ایرانیان است، سوم آنکه این خشونت را به متدینین نسبت میدهد و در نتیجه ضددین هم هست.
اصرار بر این نتایج به شدت ساده انگارانه که دلالت بر سواد و بینش اندک سینمایی و هنری قائلانش دارد، متأسفانه مسیری را دارد هدایت میکند که مقصدی جز تعلیق و تعطیلی اکران فیلم نخواهد داشت. در پاسخ به این استدلالهای سست، باید گفت که اولا هر نمایش خشونتی به معنای ترویج آن نیست، بلکه کوبندگی نهفته در فضای آن، به اشمئزاز مخاطب از این نوع جنایتها میانجامد. خانه پدری در واقع فیلمی ضدخشونت است. اگر قرار باشد با استدلال مخالفان فیلم سخن گفته شود، پس بسیاری از آنچه که در مقاتل و سخنرانیها و نوحهها درباره خشونتهای تکان دهنده لشکر یزید در کربلا به میان میآید، از بریدن سر امام گرفته تا تیر نهادن بر گلوی نوزاد شش ماهه و از آتش زدن خیمهها گرفته تا دق دادن دختربچهای در ویرانهای در غربت، همگی ترویج خشونت است. در حالی که چنین نیست. این تعابیر را گویندگان با آب و تاب تعریف میکنند تا نفرت مخاطب به عاملان خشونت برانگیخته شود. اگر عیاری میخواست خشونت را ترویج کند، قطعا میتوانست با تدوین و کات و موسیقی و تغییر میزانسن، فضایی به مراتب پررنگ و لعابتر بیافریند. اما دوربین ثابت او که بر زاویهای واحد از عمل خشونت خیره مانده است، دلالت بر بهت دارد و نه ترویج. مخالفان فیلم هم بهتر است نگران تأثیر این صحنه بر مخاطبان حساس نباشند. فیلم با درجه سنی قرار است به نمایش درآید؛ طبق همان استانداردی که همه جای دنیا حاکم است.
دوم آنکه نسبت دادن خشونت فیلم به کل ایرانیان، ادعایی ناشی از سر جهل و بیسوادی به سینما است. اغلب قریب به اتفاق فیلمهای دنیا، چارچوب موضوعشان محدود به درامی است که دارند تعریف میکنند. اپیدمی تعمیم دادگی در تفسیر آثار هنری، آفتی است که از سنت مارکسیسم باقی مانده است. عجیب است که مخالفان فیلم جنایت پدر داستان فیلم را به کل ایرانیان تعمیم میدهند، اما بیگناهی همسر و فرزندان و نوادگان او را تعمیم نمیدهند! از طرف دیگر واقعا مخالفان فیلم مدعیاند در این مملکت هیچ جنایت خانوادگیای صورت نمیگیرد؟ این همه قتلهای زن و شوهری و فرزند و والدی که برخیشان در صفحات حوادث نشریات هر از چند گاهی نشر مییابد در خواب و خیال رخ میدهد؟ پاک کردن صورت مسأله به معنی حل آن نیست، اما ظاهرا مخالفان فیلم حتی حاضر نیستند تصویری جنایی که مربوط به زمان پهلوی اول هم هست بازتابی سینمایی یابد تا مبادا به حل شدگی آسان مسألهشان خدشهای وارد آید.
سوم آنکه معلوم نیست استناد مخالفان فیلم برای ضددینی دانستن فیلم معطوف به چیست. آنها فضای سنتی معیشتی خانواده فیلم را به معنای مذهب گرفتهاند. این نیز دلالت بر بیسوادی حضرات دارد. اینکه در یک خانواده با ظاهر سنتی/آیینی اشتباهی صورت پذیرد، به معنای اشتباه بودن مذهب نیست. زاویه دوربین عیاری به سمت یک جمع خانوادگی است و نه مذهب. هم نگارنده و هم مخالفان فیلم و هم نمایندگان مجلس و... در روند فعالیتهای روزمرهمان امکان فراوان دارد که انواع و اقسام بزهها و دروغها و غیبتها و تهمتها را مرتکب شویم و در عین حال ظاهرمان هم دلالت بر مسلمانیمان داشته باشد. خلافکاری ما ربطی به اسلام ندارد، به نقصهای رفتاری و تربیتیمان برمی گردد؛ ولو آنکه شمایلمان هم آکنده از نشانههای دینی باشد. به نظر مخالفان فیلم، یعنی امکان ندارد کسی با موقعیتی سنتی و ظاهری مذهبی، خلاف کند؛ و اگر چنین کند یعنی مذهب غلط است؟ زهی قوت استدلال و استحکام رأی!
*****
این خانه پدری نیست که ایراد دارد، نگاه مرتجعانه مخالفان فیلم است که ایراد از سر و رویش میبارد. آنها بر اساس برداشتهای ساده انگارانهشان، فیلم را چنان معرفی کردهاند که گویی قرار است با اتهام زدن بر ایران و اسلام و نظام، بن مایه فضای جاری را خشونت محور بنمایاند. فیلم چنین نیست، اما ذهنیت مخالفان چنین است. آنها چنان نسبت به مملکت و نظام و جامعهای که در آن زندگی میکنند مشکوک و مردد هستند که به محض دیدن تصویری که حکایت از یک خشونت موردی دارد، برمی آشوبند و در هراس فرو میروند که مبادا دارد ما را نشانه میرود. کسی که دروغگو است از تماشای فضایی که دروغ به رخش کشیده میشود برآشفته میشود و کسی که جانی است، از مواجهه با داستانی درباره جنایت هم به دلشوره میافتد. بهتر است حضرات بیش از این خودافشاگری نکنند و چند صباحی را تحمل کنند که فیلم در همین سینماهای معدود هنر و تجربه اکران شود. به جایی برنمی خورد. فیلم قطعا امکان داشتن تبلیغات تلویزیونی و محیطی و رسمی را نخواهد داشت و عزیزکرده رسانههای در بوق دمنده نخواهد بود و ارگانی هم فوج فوج کسانی را به تماشای آن نخواهد برد و بلیتهای رایگان هم برایش در سازمانها و ادرات توزیع نمیشود و در اخبار بیست و سی هم به بهانه خبر، برایش غش و ریسه نخواهد رفت.
اما اینک، آقای ایوبی و همکارانش در سازمان سینمایی، دیگر باید نشان دهند که پای مجوز قانونی خود ایستادهاند و در برابر غوغاسالاریهای ضدفرهنگی و مانع تراشیهای تشکیلاتی تسلیم نمیشوند. اگر بنا باشد این بار هم به سیاق جشنواره پارسال فیلم فجر سایه مصلحت بر داوری داوران سنگینی کند و همچون چند فیلمی که اخیرا در نوبت اکران بودند و باز بنا بر مصلحت کارشان به تعلیق و توقیف رسید، خانه پدری هم قربانی دادوستدهای مصلحت انگارانه شود، دیگر نباید منتظر اعمال اقتداری قانونی از این ناحیه باشیم. مصلحت استثنائی بر قاعده حقیقت است، نگذاریم که این معادله معکوس شود.
نظر شما