از سایه بیرون آمدن ممیزان، تسریع در روند بررسی کتاب و مشخص شدن موارد ممیزی از جمله خواسته‌هایی است که این روزها توسط اهالی قلم مطرح می‌شود.

الهه خسروی یگانه: حالا اهالی قلم منتظرند با تغییرات انجام گرفته در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تعیین مدیر کل اداره کتاب، گشایشی در کار فروبسته آنان صورت بگیرد.
در کار فروبسته کتاب‌هایی که ماه‌ها در ارشاد می‌ماند، ایراداتی که گاهی برای ناشران و نویسندگان چاره‌ای باقی نمی‌گذاشت مگر این که به عنوان مطایبه و شوخی، در جمع‌های کاری و دوستانه خود آن را مطرح کنند و ممیزانی که در تصور اهل قلم هیچ تصویری و پیشینه و هویتی نداشتند.
روی کار آمدن دولت یازدهم، و تعیین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، طبیعتا تغییر مدیران میانی وزارت ارشاد را هم در پی داشت. با معرفی دکتر صالحی به عنوان معاون فرهنگی، همه منتظر بودند ببینند بالاخره چه کسی پشت میز اداره کتاب وزارت ارشاد خواهد نشست. میزی که تا آن زمان محمد اللهیاری صاحب آن بود ابتدا سرپرستی موقت پیدا کرد و سرانجام بعد از گمانه زنی های بسیار، علی شجاعی صائین را به عنوان صاحب جدیدش شناخت.

انتظار برای شنیدن یک پاسخ ساده
باورش شاید مشکل به نظر برسد اما واقعا این اتفاق افتاده است. ممیزان بی‌نام و نشان ارشاد طی سال‌های گذشته کار را به آنجا رساندند که گاهی اوقات اثر نویسنده را یا گم می‌کردند یا می‌بردند و پس نمی‌آوردند. نویسندگان زیادی با جمله کوتاه «کتاب‌تان گم شده است» در اداره کتاب دولت نهم و دهم روبرو شدند اما بردن کتاب توسط ممیز و نیاوردنش هم از آن حکایت‌هاست. حکایتی که حسین سناپور درباره آن چنین می‌گوید:
«در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، دوستان نویسنده از قدیمی‌ها گرفته تا جدیدترها معمولا بیش از دو ماه برای صدور مجوز کتاب انتظار نمی‌کشیدند و به ندرت این زمان طولانی‌تر می‌شد. اما در دوره آقای احمدی‌نژاد این انتظار گاهی به دو سال هم می‌کشید. حتی مواردی پیش آمد که مثلا کتاب‌ها گم می‌شدند یا بررس‌هایی که اثر را می‌بردند دیگر آن را پس نمی‌آوردند. به همین خاطر به نظرم جوابگویی اداره کتاب به ناشر و نویسنده یکی از اصلی‌ترین مواردی است که باید رعایت شود.»
این وضعیت، موقعیتی بود که خیلی از ناشران و نویسندگان را تحت فشار قرار می‌داد. احمد پوری هم از این وضعیت دل خوشی ندارد:«وقتی یک نویسنده یا مترجم کاری انجام می‌دهد انتظار دارد که جواب سریعی بگیرد. انتظار ندارد که مدام بر سر راهش سنگ‌اندازی شود و با ایرادهای بین‌اسراییلی روبرو گردد که دست و بالش را می‌بندد. طولانی بودن مدت بررسی کتاب یکی از اصلی‌ترین مشکلاتی بود که در گذشته ما با آن روبرو بودیم. وقتی شما اثری را تولید می‌کنید انتظار دارید که بعد از اتمام سریعا چاپ شود ولی اخیرا دیدیم که بین یک تا سه سال برای نتیجه باید معطل می‌شدیم.روند بررسی باید سریعتر انجام شود و خطوط قرمز نیز شفاف‌تر شوند.»
داود غفارزادگان هم یکی از مهم‌ترین اولویت‌ها را همین نکته می‌داند: «اولویت اداره کتاب باید نظم و ترتیب چاپ کتاب‌ها باشد. مسئله چاپ کتاب خیلی کار عجیب و غریبی نیست و نباید عملکردی داشت که مشکلات این حوزه مدام سرفصل خبرهای روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها باشد. ما در گذشته با نوعی مشکل‌تراشی در زمینه چاپ کتاب روبرو بودیم که واقعا آدم را خسته می‌کرد.»

ممیزان بی‌چهره، نویسندگان بی‌پاسخ
بدترین چیز از نظر نویسندگان و ناشران این است که نمی‌دانند چه کسانی کتاب‌هایشان را ممیزی می‌کنند. همان لشکر اجنه‌ای که رضا امیرخانی هم در دیدارهنرمندان با حسن روحانی به آن اشاره کرد و از رییس جمهور خواست که دروزارت ارشاد از لشگر اجنه استفاده نشود؛«جناب آقای دکتر روحانی مورخ که نه، پرده‌خوان در پرده‌ای می‌گوید که لشگر جن به نزد حضرت ارباب رسیدند و به هواخواهی رخصت نبرد خواستند. حضرت ارباب رخصت نداد و فرمود حرب شما با خصم من از فتوت به دور است. شما ایشان را می‌بینید و ایشان شما را نمی‌بینند. آقای رئیس‌جمهور! ممیز و حامی و داور وزارت ارشاد را از لشگر اجنه انتخاب نفرمایید.»
اگرچه همیشه حدس و گمان‌هایی درباره ممیزان زده می‌شود و روند عملکرد ممیزان در دوره‌های مختلف هم می‌تواند تصویرهایی نه چندان واضح از میزان سواد و اطلاعات آنها برای اهل قلم روشن کند اما با این حال، همیشه این پرسش که واقعا چه کسی کتاب‌های نویسندگان را در ارشاد می‌خواند و بررسی می‌کند، از آن پرسش‌هایی است که بی‌جواب مانده است.
این شرایط، باعث می‌شود تا همه چیز در هاله‌ای از ابهام فرو رود. نویسنده هنگام نوشتن باید مدام نگران باشد که کتابش دست کدام ممیز با چه سلیقه‌ای و با چه میزان اطلاعات و دانش می‌افتد و سرانجام کتاب چه خواهد شد.
همخوانی معیارهای ممیزی، تعیین حداقل سطح سواد و دانش برای ممیزان و پاسخگو بودن آنها در خصوص نوع عملکردشان یکی دیگر از مطالباتی است که اهل قلم از اداره کتاب دارند.
مثلا داود غفارزادگان که اثرش «کتاب بی‌نام اعترافات» دو سال در ارشاد ماند و بعد با چنان اصلاحیه‌هایی مواجه شد که او را مجبور کرد ناشرش را به کلی عوض کند تا کتاب لااقل با اصلاحیه کمتری چاپ شود یکی از این نویسندگان است. اما او وقتی که ناشر کتابش را تغییر داد هم باز یک سال منتظر ماند تا کتابش مجوز بگیرد: «طولانی بودن روند صدور مجوز یکی از مشکلاتی است که نویسندگان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. «کتاب بی‌نام اعترافات» من دو سال در ارشاد ماند. دست آخر هم کلی اصلاحیه دادند. بعد ما ناشر را عوض کردیم و باز یک سال دیگر کتاب در ارشاد معطل ماند.»
او از ممیزانی هم می‌گوید که چهره‌شان ناپیداست: «از طرف دیگر ما آدم‌هایی که کتاب‌هایمان را ممیزی می‌کنند نمی‌شناسیم. چهره‌شان پنهان است و در نتیجه بابت عملکردشان به ما پاسخگو نیستند. واقعا این پرسش همیشه برای من به وجود می‌آید که چه کسی بهتر از من که مدت زمان زیادی را صرف نوشتن کتاب کرده‌ام، می‌تواند درباره داستان من نظر بدهد؟ این مسائل در افغانستان حل شده ولی در ایران همچنان محل بحث و حاشیه است.»
حسین سناپور هم به این نکته اشاره می‌کند. آنجا که می‌گوید: « موارد سانسور نیز باید تا یک حدی نزدیک به هم باشد و هر کسی نتواند بنا بر سلیقه خودش ممیزی کند. در شرایط گذشته هر کسی از هر جا می‌رسید با سن پایین و بدون پشتوانه مطالعاتی دست به بررسی و سانسور کتاب‌ها می‌زد. این روند باید از بین برود.»

در حصر فرهنگی بودیم
شاپور جورکش اما تصویر کلی‌تری از سال‌های گذشته می‌دهد: «در طی هشت سال گذشته ما بیش از هر چیز در حصر فرهنگی بودیم و شکستن این حصر هم از طریق ترجمه متون اصلی که در جهان کار می‌شود و راستی را بنیاد می‌دهد، حاصل می‌شود. نباید با این روند ایدئولوژیک برخورد کرد. امیدوارم در این دولت جدید گشایش فرهنگی حاصل شود. باید قضاوت را بر عهده مردم گذاشت. اگر جامعه کتابخوان با کتابی مسئله داشت آن وقت نویسنده باید پاسخگو باشد نه این که پیشاپیش چیزی را محکوم کنیم و قشر بزرگی از جماعت نویسنده را حق طبیعی محروم نماییم.»
غفارزادگان هم این همه حساسیت بر سر ادبیات را سئوال برانگیز می‌داند. پرسشی که نمی‌تواند به آن پاسخ روشنی بدهد: « وزارت ارشاد وزارتخانه‌ای شده که فقط ادبیاتی را پوشش می‌دهد که تولید آنچنانی ندارد. این همه نگرانی برای چیست؟ برای هزار نفری که در بهترین حالت یک کتاب را می‌خرند؟ این وضعیت نتیجه عملکرد بد این آقایان است. باید کاری کنند که ادبیات از تیتر اخبار بیرون یباید. ممیزی کوتوله‌پرور است و دورویی را در جامعه اشاعه می‌دهد. ممیزی جامعه را به فساد می‌کشاند و باید جلوی این فساد ادبی را گرفت.»
جورکش نیز به این نکته اشاره می‌کند که اگر وضعیت ممیزی روشن‌تر شود و نویسندگان بتوانند کتاب‌هایشان را راحت‌تر منتشر کنند، از پس زندگی روزمره برمی‌آیند و می‌توانند امورات خودشان را بگذرانند: «هر کدام از بزرگان ادبیات ما از محمود دولت‌آبادی گرفته تا دوستان دیگر حداقل ۴۰ الی ۵۰کتاب دارند و می‌توانند از طریق چاپ همین کتاب‌ها زندگی بگذرانند. ولی می‌بینیم که آنها مدام با فشار روبرو هستند در حالیکه اگر آزاد باشند می‌توانند از پس زندگی خود برآیند. بدون هیچ کمکی. در واقع می‌خواهم بگویم بیمه کردن و تعیین حقوق بازنشستگی پیشکش بگذارید ما از طریق فروش کتاب‌هایمان زندگی‌مان را بکنیم. چرا نویسنده‌ای مثل احمد محمود باید با آن وضعیت از دنیا برود؟ نویسندگان تا کی باید دست‌شان از زندگی روزمره کوتاه باشد؟ آخرین شغل صادق هدایت کارمندی بود. نویسنده‌ای با آن نوآوری و استعداد در نهایت به جای خلق آثار تازه باید پشت میز بانک می‌نشست و به ارباب رجوع پاسخ می‌داد.بهرحال این موانع اگر برداشته شود نویسنده می‌توان گلیم خود را از آب بیرون بکشند. چون به نوشتن امیدوار می‌شود.»
58244

کد خبر 339888

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۴۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    0 0
    سلام هر چند این نوشته به سبک برنامه های رادیویی نوشته شده(شاپور جورکش اما تصویر کلی‌تری از سال‌های گذشته می‌دهد) اما حرفش درست و صحیح است و انشالا این مشکلات رفع شود و فرهنگ نشر هم تکانی بخورد با تشکر
  • محبت اله زارع A1 ۰۷:۵۱ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    0 0
    "...شغل صادق هدایت کارمندی بود. نویسنده‌ای با آن نوآوری و استعداد در نهایت به جای خلق آثار تازه باید پشت میز بانک می‌نشست و به ارباب رجوع پاسخ می‌داد...." ما هميشه سعديها را به كار گل گماشته ايم! كار اين زمان و آن زمانمان نيست برادر.