به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او در مطلب تازهای که در وبلاگ خود منتشر کرده به یادداشت سهیل محمودی (اینجا) و افشین اعلاء (اینجا) پاسخ داده است.
او در این متن با اشاره به مصاحبه صورت گرفته با حجت الاسلام زم ، نوشته که آقای زم در مصاحبه خود حرفهای من را تایید کرد ولی خبرگزاریهایی که در خط انجمن شاعران ایران قرار دارند، برادشتهاند تیتر زدهاند که «زم حرفهای قزوه را تایید نکرد»
آقای قزوه در نخستین یادداشت خود عین این عبارت را در مورد ماجرای خانه شاعران و دستور حجتالاسلام زم آورده بودند:«در همان سال هایی که بنده مسئولیت کانون های ادبی فرهنگسراهای تهران را در زمان تصدی جناب آقای زم برعهده داشتم چند بار شخص آقای زم به من گفت برو و این خانه را بگیر و با حضور دیگر شاعران اداره کن که من به خاطر حضور شخص قیصر و برخی از شما بزرگواران هرگز به این سخن ایشان جامه عمل نپوشاندم.» (اینجا)
آقای زم هم گفته بود:«من و قزوه کی و کجا اهل بگیر و ببند بودیم که چنین سخنی بینمان ساری شده باشد؟ لابد به من گفته تشکیلاتی در رابطه با شعر میخواهد راه بیاندازد و از من خواسته عضو شوم و کمکش کنم و من گفتهام مگر خانه شاعران نیست؟ دوگانگی و اختلاف خوب نیست و ایجاد انشقاق نکنید، بروید همانجا با هم یکی شوید.» (اینجا)
متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
به دوستانم پیغام و پسغام دادهاند که بیا جلو ما هم هستیم به حوزه هم میآییم و مومنی هم باشد. به دوستانم گفتم هر حرفی دارند بنویسند. به تلفنها اعتماد ندارم. سه نفرشان تلفن زدند و در مجموع شش بار با من سخن گفتند و هر شش بار خودشان زنگ زدند و برداشتند در مصاحبه مطبوعاتیشان نوشتند قزوه در تماسی که با ما داشت... هی انصافتان را شکر... اینطوری میخواهید لوطی و جوانمرد باشید؟ گفتم بفرمایید به آقایان که: برو این دام بر مرغ دگر نه. من با شما صحبتی ندارم. همهٔ جوانمردیتان را در مصاحبه مطبوعاتیتان دیدم. همه سخنان برحقتان را و فحشها و فضیحتهایتان را در صفحات فیس بوکتان خواندم. دیدم که به بهای دفاع از خودتان بیست و هشت شاعر جوان را قربانی کردید. من گفتم نامهای آنها را منتشر کنید؟ من گفتم نام آن شاعر عزیز درگذشته را به خاطر نداشتن سه میلیون پول بیمارستان منتشر کنید؟ آیا ایشان فرزندانی ندارند که با این عمل شما احساس خجالت کنند؟ این است رسم جوانمردی؟
۱. مصاحبه مطبوعاتی گذاشتید فقط برای فحش دادن به من و رییس جمهور سابق. بیت مرا خواندید و حتی ایهام به این بزرگی را نفهمیدید که این شعر یک طنز بود و کنایهای به آن دولت داشت. لااقل به تیمسار و استوار که از درجات نظامی است دقت میکردید: شکر خدا که تیمساران پشت و پناه مردماناند شکر خدا که استوار است دولت... بسیاری از سخنان و افاضات شما در آن مصاحبه مطبوعاتی که میتوانست جنبه روشنگری داشته باشد جنبه حقوقی پیدا کرده است. بیش از بیست نکته حقوقی و اتهام تنها در همین گفتگوی شماست. خواستید برایتان مینویسم و یا در همان محکمهای که برپا میکنید ارائه خواهم کرد. به قول آن مرد من سرهنگ نیستم من حقوقدانم. شاید دوستان از یاد بردهاند که من هم بیست و چهار سال قبل مدرک قضاوتم را دریافت کردهام و در طول پنج سال کمی تا قسمتی آیین دادرسی و رسم دادخواهی هم خواندهام.
۲. دیدم برداشتهاند خبرگزاریهایی در خط شما نوشتهاند آقای زم حرفهای فلانی را تایید نکرد. من گفته بودم که حاج آقای زم گفته بود برو این خانه را بگیر و به همراه آنها آن را اداره کن. این درست در زمانی بود که من مدیر ادبی فرهنگسراها بودم و این خانه هم زیر نظر شهرداری بود و جناب زم هم رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران. عین صحبتهای من و حاج آقا را بخوانید و مقایسه کنید با آن تیتر. ایشان اولا گفتهاند که من و آقای قزوه کی اهل بگیر و ببند بودهایم. باز در ادامه ایشان اشاره کردهاند که ایجاد انشقاق نباید بشود و حرف مرا تایید کردهاند و گفتهاند که برو با آنها در یک جبهه کار کن. آیا این تیتر بیانصافی محض نیست که نوشتهاید آقای زم حرف قزوه را تایید نکرد. به هر حال ایشان زندهاند و من هم زنده. به نظرم توضیح ایشان توضیحی جوانمردانه و صد البته رندانه بود که نخواست موجب افتراق شود.
۳. سخن اصلی دریغا که فراموش شد و انگار شیوهٔ این بزرگواران همیشه در این بوده که بحث را منحرف کنند مثلا با کشاندن پای بچههای سلمان و یا شخص رییس جمهور سابق به این بحث تا از پاسخ جدی به سوالهای من و دیگر شاعران فرار کنند. تمام آن سوالهایم را در همین دو سوال کوتاه خلاصه میکنم و شما به جای حاشیه رفتن و حاشیه نگاری همین دو را پاسخ بگویید: ۱- آیا انجمن شاعران ایران یک تشکل عمومی است یا خصوصی؟ اگر عمومی هستید گزارشی از بودجههایی که گرفتهاید به شاعران بدهید که بودجههای گرفته شده از شهرداری و ارشاد و... را صرف چه کردهاید و اگر داراییای دارید - مثلا دو دهنه مغازه در روبروی دانشگاه و... آیا این دارایی متعلق به همه شاعران است یا نیست؟ به هر حال اگر عمومی باشد باید دارایی آن هم متعلق به عموم باشد ضمن آنکه شما با آرای همهٔ شاعران انتخاب شدهاید یا این انتخابی فرمالیته و در یک حلقهٔ محدود بوده؟ ۲- اگر میفرمایید ما تشکل خصوصی هستیم چرا خود را در نامه نگاریها و گرفتن بودجه و اموال به عنوان نماینده تمام شاعران معرفی میکنید؟ و چرا نام تمام شاعران ایران را بر خود گذاشتهاید؟ ضمن آنکه اگر خصوصی هستید در خانهٔ شهرداری و اموال عمومی چه میکنید؟ آیا تنها شما و تشکل کوچک شما این استحقاق را دارد که در یک خانهٔ بزرگ متعلق به شهرداری و بیت المال ساکن شود؟ *** من بارها قبلا هم این اعتراضها را کردهام و شما هر بار به جای پاسخ دادن تلاش کردهاید با نامه نگاری و استفاده از قدرتتان در دولتهای قبلی من و دوستان معترض دیگر را توبیخ و یا حتی از شغل برکنار کنید. نامه نگاریهایتان با رییس سابق سازمان مدیریت و حراست سابق آنجا برای توبیخ کردن اداری یکی از معترضان به شما هنوز موجود است. در صورتی که در مصاحبهتان گفتید ما فقط از بازرسی خواستیم که بیایند و ببینند و اقدامی نکردیم.
۴. یکی از این بزرگان مرا دعوت کرده است که جبههام را عوض کنم و به سمت حری بیایم که در فیس بوک دستبند سبز دارد و لابد سطل آشغال آتش میزند. شما همان حر باشید برای هفت پشت ما کافی ست سردار! قربان وفایت. ما عضو فیس بوک نیستیم و لایک کردن یادمان رفته. بگذار ما همان کوفیان تماشاگر باشیم. *** دعوای من با شما دعوایی شخصی نیست. یک دعوای اعتقادی ست. هیچ ربطی هم به ادارهای که من در آن کار میکنم ندارد. این نامه را هم در ساعتی غیر از ساعت اداری مینویسم. هرگز برای خودم و همفکرانم هم از طرح این سوال حتی تصور منفعت و سود هم ندارم چرا که معتقدم باورها قابل خرید و فروش نیستند. من تنها گزارشی از وضعیت دردناک خانه شاعران به جامعه یا همان مردم شما دادهام. همیشه دلم به درد آمده وقتی دیدهام شاعری جوان و از گرد راه رسیده به یکی از پیشکسوتان و شاعران بزرگ و محبوب وطنم که شعرهای زیبایی هم برای انقلاب و امام گفته توهین میکند و به او لقب دلقک میدهد. شاید تنها جرم آن شاعر همراهی نکردن با شما و همدلی کردن با بچههای انقلاب باشد. دلم میسوزد وقتی میبینم بچههای این و آن را مثل گوشت قربانی سپر اهداف خود کردهاید و در پشت نامها پنهان شدهاید. دلم میسوزد وقتی میبینم بچههای درد کشیده انقلاب که خیلیشان حتی خانهای ندارند و به مراتب از تمام شما شاعرترند در لیست شما جایی ندارند چون به دیدار حضرت آقا میروند و شعر دفاع از انقلاب میسرایند اما کسانی که به آرمانهای انقلاب توهین میکنند هر روز به شما نزدیک و نزدیکتر میشوند. دلم میسوزد وقتی میگویم قیصر و سلمان و حسینی شاعر انقلاباند و شما میگویید دارند سید و قیصر و سلمان را مصادره میکنند. مگر شما چقدر با انقلاب در این چند سال فاصله گرفتهاید که قیصر و سید و سلمان را حتی شاعر انقلاب نمیدانید و عنوان شاعر انقلاب را برای اینها وهن میدانید. دلم میسوزد ببینم دوستانی که خودشان از نهادهای حکومتی ارتزاق کردهاند پز روشنفکر بودن میدهند و با لذتی وصف نشدنی بچههای جوان و انقلابی مردم را هم دعوت به بیخطی و بیتفاوتی میکنند. دلم میسوزد وقتی میبینم کسانی که در این همه سال صدایی نداشتند و تنها به مدد سیمایشان و به مدد رسانهها به شهرتی نسبی رسیدهاند با آن همه حمایت دیروز و حتی امروزی نهادها و سازمانها و با گرفتن خانه سازمانی و حمایتهای جوراجور حالا تنها کارشان دشنام دادن به شاعرانی شده که در خط انقلاب و رهبری ثابت قدم ایستادهاند. اگر چه ما و نهادهایی چون حوزه هنری هرگز کاری به آنها نداشتهایم و در طول این همه سال حتی در مواردی از آنها دفاع هم کردهایم (که البته این روزها به جای تشکر با تمسخرشان هم در مصاحبهها مواجه شدهایم) و نگران آنها هم بودهایم چه در قضیهٔ فتنه و چه بعد آن.
به دوستانم گفتم نیازی نمیبینم که کسی از من حمایت کند. به خودشان هم گفتم که تک و تنها هستم نه نیازی به یارکشی دارم نه جلسات هماهنگی و نه بیانیه جمع کردن و نه فیس بوک بازی و گدایی لایک. آنقدر حرف برای زدن دارم که آرزو دارم در محکمهای که این دوستان برایم آماده میکنند همه آنها را بگویم. اگرچه فعلا نیازی به گفتن همه این حرفها نیست. لطفا به همان دو سوال من پاسخ بدهید. باقی بقایتان.
۵۷۵۷
نظر شما