۵ نفر
۱۹ آبان ۱۳۹۲ - ۱۷:۰۰

سرنخ نوشت:

با شنیدن نام دالتون‌ها، ناخود‌آگاه به یاد 4 برادر دالتون کارتون لوک خوش‌شانس می‌افتیم، تبهکارانی احمق که دائم گیر می‌افتادند. اما آیا در حقیقت هم دالتون‌ها اینقدر احمق بودند و به همان راحتی به دام پلیس می‌افتادند؟ باند دالتون‌ها با‌وجود داشتن اعضای کم، بزرگترین باند خلافکار در غرب آمریکا به حساب می‌آید که در عرض دو سال، سایه‌ای از ترس و وحشت را بر سر آمریکا گستردند، به‌طوری که مردم تا حد ممکن از مسافرت، به خصوص با قطار اجتناب می‌کردند و اموال با ارزش خود را به جای سپردن به بانک‌ها، در باغچه خانه‌های خود نگهداری می‌کردند.
باند دالتون‌ها، باندی خشن و مسلح بودند که وحشت زیادی در شهر‌های مختلف آمریکا در بین سال‌های 1890 تا 1892 به راه انداخته بودن، با اینکه همه اعضای این باند از خانواده دالتون‌ها نبودند اما این باند به خاطر وجود سه نفر از برادران دالتون به این نام شهرت یافت، البته برادران دالتون همگی خلافکار نبودند چراکه در میان آنها هم یاغی وجود داشت و هم مرد قانون.
چهار نفر از آنها به نام‌های گرتن مشهور به گرت، ویلیام مشهور به بیل، رابرت مشهور به باب و امت از خلافکاران و فرانک برادر بزرگتر آنها کلانتر او کلاهاما بود.
کار اصلی باند دالتون‌ها دزدی مسلحانه از مسافران قطار و گاهی بانک‌ها بود. گرتن که به خاطر سوختگی یک طرف صورتش با باروت اسلحه، به گرت به معنی رنده شهرت داشت و همینطور باب و امت، اعضای اصلی باند و در اصل موسسان آن بودند که قبلاً با باند «یانگر» همکاری کرده بودند اما بعداً تصمیم به جدایی از این باند گرفته بودند.
بیل نیز راهزنی و دزدی می‌کرد اما به جای پیوستن به باند دالتون‌ها به گروه «وحشی‌های غرب» پیوسته بود تا مجبور نباشد هر لحظه با برداران خود بر سر پول درگیر شود، اما در سال 1891 او نیز تصمیم گرفت به گروه برادران دالتون بپیوندد.
در آن زمان آنها از قطار‌های مسیر آلیلا به کالیفرنیا سرقت می‌کردند. در یکی از همین سرقت‌ها بیل و گرت دستگیر شدند اما شاهدان تنها علیه گرت شهادت دادند و به این ترتیب بیل بیگناه شناخته شده و آزاد شد، البته گرت نیز به دلیل کمبود مدارک چند ماه بعد از زندان آزاد شد.
بیش از یک سال و نیم بود که باند دالتون‌ها از مردم و بیشتر از قطار‌هایی که از او کلاً‌ها‌ما می‌گذشتند، سرقت می‌کردند، آنها در این سرقت‌ها، بارها مرتکب قتل شده بودند اما با تیز‌هوشی به گونه‌ای عمل می‌کردن که هیچ مدرکی از خود برجا نمی‌گذاشتند و به این شیوه توانسته بودند از دست قانون بگریزند.
در ششم اکتبر 1891، بار دیگر گرت دالتون، به جرم دزدی از یک قطار دستگیر شده و این بار به تحمل 20 سال حبس محکوم شد.
ماموران برای بردن گرت به زندان کالیفرنیا از قطار استفاده کردند، اما در راه یکی از ماموران به خواب رفته و گرت هم از یک لحظه غفلت مامور دیگر استفاده کرد و از پنجره قطار به بیرون پرید.
در آن زمان قطار در حال عبور از روی رودخانه بوده و به همین خاطر سرعت قطار کم بود، در یک چشم برهم زدن، گرت در میان آب‌های رودخانه ناپدید شد و ماموران موفق به دستگیری او نشدند.
مشخص بود که او به خوبی زمان عبور قطار از رودخانه را می‌‌دانست زیرا در غیر این صورت، اگر او با زمین برخورد می‌کرد، به‌طور حتم جان خود را از دست می‌داد.
گرت بعد از این فرار، خود را دوباره به او‌کالا‌هاما و نزد برادرانش رساند.
در مدت کوتاهی آنها موفق به دزدی از 4 قطار شدند. شیوه کار آنها هم به این صورت بود که به ایستگاه قطار رفته و مانند مسافران معمولی سوار بر قرار می‌شدند، سپس به قسمت‌ نگهداری چمدان‌های مسافران رفته و تمام اجناس قیمتی مسافران و پول‌های آنها را به سرقت می‌بردند و بعد هم قبل از رسیدن قطار به ایستگاه پایانی و در حالی که قطار سرعت خود را کم و کمتر می‌کرد از واگن بیرون پریده و فرار می‌کردند. در این زمان مردم و ماموران قطار از دزدی مطلع شده و به سمت آنها تیر‌اندازی می‌کرد اما دیگر خیلی دیر شده بود و دالتون‌ها می‌توانستند جان سالم به در ببرند.
مرگ اعضای باند دالتون‌ها
اعضای اصلی باند دالتون‌ها تشکیل شده بود از گرت، امت و باب و دو یاغی دیگر به نام بیل پاور و دیک بردویل که در دزدی از قطار و فرار با اسب مهارت داشتند.
در یکی از مشهور‌ترین سرقت‌ها اعضای این باند تصمیم عجیبی گرفتند، آنها در نخستین ساعات صبح پنجم اکتبر 1892 تصمیم گرفتند در روز روشن همزمان از دو بانک در شهر کوچک کافی‌ویل در کانزاس دزدی کنند. آنها گمان می‌کردند این جسارت آنها باعث شهرت بیشتر و البته موفقیت بیشتر‌شان خواهد بود اما کاملاً در اشتباه بودند. زیرا مردم که دیگر از دزدی‌های این باند خسته شده بودند، تصمیم گرفتند خودشان دست به کار شده واز شر این یاغیان خلاص شوند.
وقتی باند دالتون‌ها به شهر رسیدند، اسب‌های خود را به حفاظ‌های کنار یک خیابان خلوت و کم رفت و آمد بسته و به دو گروه تقسیم شدند. دو نفر از برادران دالتون، یعنی باب و امت به بانک مرکزی شهر رفته و سه نفر دیگر به بانک کاندان حمله کردند، از شانس بد دالتون‌هاف یکی از شهروندان چهره یکی از برادران را شناسایی کرده و به سرعت، خبر را در شهر پخش کرد. او فراد می‌زد «دالتون‌ها در حال دزدی از بانک هستند.»
تا خبر در شهر پخش شود و مردم برای مقابله با آنها آماده شوند، کار باب و امت تمام شده و آنها مشغول ریختن پول‌ها در ساک بودند، در همین مدت کوتاه، مردم سلاح‌های خود را برداشته و بانک‌ها را حاصره کردند. زمانی که باب و امت از بانک مرکزی خارج شدند، مردم شهر از هر طرف به آنها شلیک کرده و آنها را مجبور کردند تا دوباره به داخل بانک بازگشته و پناه بگیرند. در همین زمان صندوقدار بانک کاندان که متوجه تجمع مردم بیرون از بانک شده بود، برای اینکه در خروج سارقان تأخیر بیندازد تا کلانتر شهر برسد، ادعا کرد که گاو‌صندوق مجهز به قفل ساعتی بوده و تا 45 دقیقه دیگر به هیچ طرفی باز نخواهد شد. همین فرصت کافی بود تا عده بیشتر یاز مردم در اطراف دو بانک جمع کنند. در این لحظه تیری که از تفنگ یکی از شهرندان شلیک شد از پنجره وارد بانک شده و با بازوی بردویل برخورد کرد. این موضوع باعث شد تا آنها همان 1500 دلار روی میز را برداشته و به سرعت از بانک خارج شوند.
این سه نفر به اندازه برادران دالتون خوش‌شانس نبوده و به محض خروج از بانک و قبل از رسین به خیابانی که اسب‌هایشان در آنجا بود، بر اثر تیر‌اندازی مردم جان خود را از دست دادند.
وقتی باب و امت اوضاع را کمی آرامتر دیدند تصمیم به خروج از بانک گرفتند اما بار دیگر باران تیر بر سر آنها بارید و باب نیز کشته شد. تنها کسی که آنقدر خوش‌شانس بود که توانست به جراحات بسیار زیاد از این حادثه جان سالم به درببرد، امت دالتون بود.
23 تیر به بدن امت اصابت کرده بود اما او زنده مانده بود و به بیمارستان منتقل شد. به غیر از افراد باند دالتون‌ها 4 نفر از مردم و کلانتر شهر یعنی «چارلز کانلی» نیز در این درگیری کشته شدند امت پس از مرخص شدن از بیمارستان محاکمه شده و به حبس ابد محوم شد، اما پس از 14 سال به خاطر رفتار خوبی که از خود نشان داد، مورد عفو قرار گرفته و از زندان آزاد شد.
پس ازآزادی، امت کار‌های خلاف گذشته را کنار گذاشته و به شغل نویسندگی و بازیگری مشغول شد. همچنین به‌طور نیمه وقت در یک مشاوره معاملات املاک کار می‌کرد، چند سال بعد او به کالیفرنیا نقل مکان و در  مدت کوتاهی پس از این جابه‌جایی در سال 1937 در سن 66 سالگی بر اثر حمله قلبی از دنیا رفت.

تنها مرد قانون در خانواده دالتون
بزرگترین برادر خانواده دالتون‌ها، فرانک بود که کلانتر‌ اوکلاها بود و به غیر از آن همیشه سعی داشت تا خانواده خود را نیز از خلافکار‌ی‌ها دور نگه دارد.
فرانک، چندین بار حتی برادر خود را به اتهام دزدیدن اسب و راهزنی‌های کوچک دستگیر کرده بود اما هر بار با توجه به نفوذش به عنوان کلانتر، توانسته بود جرم آنها را کمتر جلوه داده و پس از چند روز حبس، برادران خود را آزاد کند.

بیل یکی از کسانی بود که در دزدی بانک مرکزی تگزاس نقش اساسی داشت. در جریان دزدی از این بانک در اول سپتامبر 1893 3 نفر از ماموران پلیس به دست گروه دوولین کشته شدند.

45301

 

 

 

کد خبر 321866

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 21
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۷:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    35 0
    جالب بود
  • بی نام IR ۱۸:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    84 1
    ما تو محلمون 5تا براد هستن خلافن بهشون میگن دالتون ها
    • بی نام IR ۰۷:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۰
      51 0
      ما تو کشورمون 4 تا برادر داریم ، بهشون میگیم دالتونها
  • مهرزاد A1 ۱۸:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    39 2
    جالب بود! ممنون!
  • محمد A1 ۱۸:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    29 0
    خیلی جالب بود ......
  • بی نام A1 ۱۸:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    140 0
    لطفاً بیوگرافی بوشوگ را نیز منتشر کنید
  • بی نام FI ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    228 0
    يه تحقيق كنين ببينين بوشفك هم حقيقت داشته؟!
    • رضا A1 ۲۱:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
      8 3
      بوشوک واییییییییی
  • بی نام RS ۲۰:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    77 0
    ولی جدا نظرات خیلی بهتره....کلی می خندیم...:)
  • بی نام A1 ۲۰:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    121 0
    وای چه آقای مهربونی.میخواد با من بازی کنه :))
  • بی نام US ۲۱:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    19 0
    "گرت دالتون" چی شد. در متن نگفته آخرش چه بلایی سرش آمد!
  • بی نام A1 ۲۱:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    61 2
    اينها مواردي هست كه در ١١٢ سال پيش در أمريكا بوده اما الحمدالله مادر ايران هروز اين سناريوها راداريم
  • بی نام A1 ۲۱:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    37 0
    جه جالب !!!! ناقلا تو هم ماهواره را با جدیت دنبال میکنی!!!!!
    • بی نام A1 ۰۷:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۰
      2 1
      بروز نیست - یه خورده تاخیر داره!
  • بی نام IR ۲۲:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۹
    2 0
    ""فرانک، چندین بار حتی برادر خود را به اتهام دزدیدن اسب و راهزنی‌های کوچک دستگیر کرده بود اما هر بار با توجه به نفوذش به عنوان کلانتر، توانسته بود جرم آنها را کمتر جلوه داده و پس از چند روز حبس، برادران خود را آزاد کند."" فك كنم يه نسبتي با پت و مت هم داشتن :))
  • بی نام IR ۰۵:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۰
    6 0
    بعضي ها هم توي كشورمون هستن كه آدم با ديدنشون ياد دالتون ها مي افته اما بعد از رفتنشون معلوم ميشه چقدر دزدي كردن
  • بی نام US ۰۵:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۰
    4 0
    بله بله بله الان هم هست
  • بی نام IR ۰۵:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۰
    7 0
    داستان جالبی بود اما میخواستم بدونم لوک خوش شانس هم شخصیتی حقیقی بوده و همزمان با دالتونها بوده یا نه؟!!
  • بی نام IR ۰۷:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۰
    7 0
    پس برادر ديگشون يعنى جو چى شد؟
  • بی نام A1 ۰۵:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    3 0
    مرسی عالی بود
  • بی نام A1 ۱۱:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    3 1
    یاد احمدی نژاد و دوستاش تو دانشگاشون افتادم.