اما در این میان فروض مختلفی مطرح است. اولادر اعدام با دار به لحاظ فشار ناگهانی و شدید در حنجره، معمولادر صورتی که اجرای حکم به نحوی متوقف شود فرد مورد بحث قادر به تکلم نخواهد بود و ممکن است این تخریب حنجره او را مادام العمر از گفتار محروم کند.
ثانیا با توجه به اینکه نرسیدن خون به مغز در مدتی (حتی) کمتر از پنج دقیقه باعث ضایعات و اختلالات بسیار وسیع ذهنی و مغزی می شود. چنین فردی به اعدام 12 دقیقه در فضا معلق بوده است و طناب دار بر گردنش فشار می آورده و قوه جاذبه نیز تمام وزن او را به پایین می کشیده علی القاعده باید از نظر مغزی و فکری دچار ضایعات برگشت ناپذیر شده باشد.
ثالثا، مواجه شدن با مرگ آن هم به این نحو و به عنوان مجرم محکوم به اعدام و لمس پدیده مرگ از نزدیک قاعدتا مشکلات و مسائل روانی غیرعضوی در شخص ایجاد می کند و این فرد از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین به نظر میرسد فردی که اینک حسب ادعا بعد از اعدام زنده مانده است چه از نظر عضوی و چه از نظر روانی و شخصیتی، وضعیتی که پیش از اجرای حکم داشته، فاقد است. بنابراین به نظر می رسد باید این فرد تحت معاینات دقیق قرار بگیرد تا روشن شود فعلادر چه وضعیتی از نظر جسمی و روانی قرار دارد چه بسا اوضاع روحی و دماغی او چنان باشد که به لحاظ فقدان شعور و مجنون بودن اجرای حکم ممکن نباشد.
جنبه دیگر قضیه که باید به آن نگریست این است که - صرف نظر از اینکه با مجازات اعدام موافق یا مخالف باشیم- رنج و تعب روانی و عصبی و نیز درد و رنجی که در نتیجه دار زدن بر فرد تحمیل میشود چیزی است جدا از خود مرگ و قابل چشم پوشی هم نیست، به عبارت دیگر مرد محکوم به اعدام مجموعه یی از ترس و وحشت، فشار عصبی و درد را که مقدمه اجرای حکم است تحمل می کند و بالاخره از او سلب حیات می شود.
حال اگر به علت اشتباه ماموران اجرای حکم و پزشک قانونی یا قائم مقام او حکم درست اجرا نشده باشد یعنی همه آن ترس و وحشت و فشار و درد به او تحمیل شده اما نمرده باشد، در اینکه بتوان برای رساندن او به نقطه مرگ، مجددا آن شرایط را به او تحمیل کرد، جای تامل بسیار وجود دارد. فراموش نکنیم که این فرد با توجه به اینکه یک بار این راه را پیموده و لحظات آن را تجربه کرده است، دچار عذابی چندین برابر خواهد شد.
به نظر می رسد با توجه به اینکه حکم اعدام این فرد از انواع اعدام تعزیری است و شاکی و مدعی خصوصی ندارد شاید رییس قوه قضاییه بتواند برای او به طور موردی تقاضای عفو کند هرچند که افکار عمومی درباره قاچاقچیان مواد مخدر - به ویژه آنان که در قاچاق شیشه دست دارند- نظری بسیار منفی دارد و این موضع گیری اجتماع کاملابه حق است. اما گمان نمی رود این فرد که مثلاممکن است پس از عفو به حبس ابد محکوم شود در نهایت از جهت ذهنی و روانی و شاید بدنی به حالت عادی برگردد.
*این مطلب در روز شنبه بیستوهفتم مهرماه 1392 در روزنامه اعتماد چاپ شده است.
نظر شما