به گزارش خبرآنلاين، رونمايي کتاب جديد محمدرضا سرشار در غرفه مرکز اسناد انقلاب در محل نمايشگاه بيست و ششم کتاب تهران، با حاشيه هاي جالبي همراه بود؛ حاشيه هايي که به نويسنده کتاب رونمايي شده باز مي گشت؛ از انتقاد به حوزه هنري و انتشار يک کتاب مرجع تا مرور خاطرات محسن مخملباف و توصيه اش به سرشار و انتقاد از جلال آل احمد و همسرش، محمدرضا شجريان و زنده ياد نادر ابراهيمي. در نشست رونمایی از کتاب «روزنوشتهایی درباره ادبیات پس از انقلاب» که عصر امروز (14 اردیبهشت) در نمایشگاه کتاب برگزار شد، این نویسنده درباره کتاب خود گفت: کار اصلی من داستان نوشتن بود، اما از نیمههای دهه 60 به توصیه برخی از دوستان مثل مخملباف وارد بازار نقد هم شدم. البته يکی از اولین کسانی که به من توصیه کرد وارد این حوزه شوم، کسی است که اکنون از حوزه جمهوری اسلامی و حیطهی ادیان خارج شده است و دینی ندارد. سرشار که سالها قصه نويس و قصه گوي برنامه قصه ظهر جمعه بوده با اشاره به گراني کاغذ و هزينه هاي چاپ، مرکز اسناد را ناشري توصيف کرد که خطر کرده و اين مقالات را منتشر کرده و در ادامه اين را هم گفت که از این دست مقالهها باز هم دارد و امیدوار است ناشر خطرپذیر دیگری حاضر شود آنها را چاپ کند.
در ادامه این نشست، محمدرضا سرشار به برخی از مقالههای خود در این کتاب اشاره کرد و درباره آنها توضيحاتي داد که گزيده اي از آن را به نقل از ايسنا مي خوانيد:
- در اتفاقات سیاسی هنرمندان را جلو میاندازند و از آنها میپرسند باید به چه کسی رأی داد، در حالی که برخی از آنها به اندازه یک دانشجوی سال اول دانشگاه اطلاعات سیاسی ندارند و یا گاه یک شاعر مذهبی به اندازه یک مؤمن عامی مسجدرو اطلاعات مذهبی ندارد. این موضوع به فساد سیاسی دامن میزند.
- (این منتقد همچنین بدون اینکه مستقیما از محمدرضا شجریان نام ببرد): در یک دوره از انتخابات، استاد موسیقی توی خیابان راه افتاد و بقیه دنبال او را گرفتند. این در حالی است که این استاد موسیقی هنرمند برجستهای است، اما نمیتواند درباره سیاستهای نظام اظهارنظر کند. من در این مقاله تلاش کردم بر اساس یکسری استدلالها نشان دهم که لزومی ندارد هنرمندان روشنفکر باشند.
- نگاه ما به دوستان ما گاه به صورتی است که فکر میکنیم آنها هیچگونه بدی ندارند؛ در حالی که اینگونه نیست.
- آل احمد به نماد تعهد و نگاه تند و تیز شجاعانه مشهور شده، خصوصا از آنجا که امام (ره) و مقام معظم رهبری درباره او نظراتی دادهاند، این دیدگاه مطرح شده که برخی فکر میکنند آل احمد مطلق و خیر محض است؛ در حالی که جلال آل احمد دورههای متفاوتی داشته است؛ دوره تودهیی بوده و «از رنجی که میبریم» و «سفر به اسراییل» را نوشته است و از کشاورزی اشتراکی اسراییل تعریف کرده، یا او کتابی را در زمان حیاتش به نام «سنگی بر گوری» نوشته که بعد از مرگش منتشر شده است. بر اساس این کتاب تقیدات مذهبی چندانی نداشته و کارهایی را که امروز متشرعان یکدهم آن را بر نویسندگان برنمیتابند، انجام میداده، اما او در نوشتههایش شجاعت خاصی داشته است، اما من تحلیل کردم و دیدم که این شجاعت او پشتوانهای داشته و او به ارتباطات خودش و خانواده همسرش پشتش گرم بوده است.
- خانم دانشور محاسن زیادی دارد، اما معایب زیادی هم در او دیده میشود و من سعی کردهام در این کتاب از منابع مختلف استفاده کنم و نگاهی به چهره واقعی او داشته باشم.
- در آثار و یا مصاحبههای نادر ابراهیمی آنطور که برمیآید، او تا اواسط دهه 60 کافر بوده است و به تمسخر مذهبیها، بحث انتظار و حتا خدا میپرداخته است. من این مقاله را در زمان حیاتش منتشر کردم. در سال 1372 او را در دانشگاه سوره دیدم و به من با شوخی گفت، تو 70 صفحه نوشتهای که به من ثابت کنی من کافرم. اگر از خود من میپرسیدی، خودم به تو میگفتم که کافرم. من به او گفتم، الآن که من این مقاله را نوشتهام، خودت قبول میکنی، وگرنه قبلا نمیگفتی.
- سوره مهر کتابی را با نام «فرهنگ ناموران» منتشر کرده است که در جلد اول آن درباره برخی شخصیتهای منفی تمام نکات مثبت آنها را نوشتهاند و نکات منفی آنها حذف شده و از آنها یک چهره تطهیرشده و شایسته ارائه شده است. در حالی که کسی چون داریوش آشوری یک یهودی صهیونیست است، که در این کتاب به این موضوع اشاره نشده است و یا فردی بهایی در این کتاب معرفی شده، اما عنوان نشده که این فرد بهایی است. این نکته بسیار آسیبرسان است، چون مردم به کتابهای این انتشارات اعتماد دارند.
6060
نظر شما