زهرا خدایی
رسانههای جهان همچنان از تشدید تنشها در شبه جزیرۀ کره میگویند. هرچند بسیاری ناظران بر این باورند که سوداها و بلندپروازیهای رهبر 28 سالۀ کره شمالی را نباید جدی گرفت، اما انگشت همین رهبر جوان ماجراجو بر ماشۀ بمب هستهای خواب آرام را از همسایگانش ربوده است.
در این میان اما با گذشت دو ماه از سومین آزمایش هستهای کره شمالی که آغازگر تنشهای امروز بود، همچنان بسیاری از کشورها چشم به قدرتی دارند که میتواند بر رهبر جوان تأثیرگذار باشد. انتظار میرفت پکن با اعمال فشار بیشتر بر پیونگ مانع از رسیدن بحران به این مرحله میشد، اما دلایل و عوامل زیادی مانع از این امر شد. ورود آمریکا به حیات خلوت چین و تقویت حضور نظامی در منطقهای که نفوذ چین در آن بالاست، شاید برای پکن قابل تحمل باشد، اما در سایۀ همین تنشهای منطقهای است که بازی دو قدرت بزرگ جهانی در صحنۀ بینالملل رقم میخورد. خبرآنلاین نقش چین در مهار بحران کره شمالی را با محسن شریعتینیا، کارشناس مسائل چین مورد بررسی قرار داده است که میخوانید.
چرا پکن آنگونه که انتظار میرفت با توجه به نفوذش در کره شمالی در مهار بحران قدرتمند ظاهر نشد؟ آیا میتوان گفت که چین و قدرتهایی همچون روسیه بدشان نمیآید که برای کاهش نقش آمریکا در منطقۀ شبه جزیرۀ کره از اهرم کره شمالی استفاده کنند؟ و از این رو تا اندازهای بیطرفی در پیش گرفتند؟
قبل از اینکه این بحران آغاز شود، قدرتهای بزرگ در قطعنامهای که در شورای امنیت تصویب شده بود، تحریمهای جدیدی را علیه کره شمالی اعمال کردند و در واقع محدودیتهای بیشتری را در راه تعاملات بینالمللی این کشور به وجود آوردند. بنابراین مسئلۀ بیطرفی قدرتهای بزرگ منتفی است. اما اینکه آیا تحرکات کره شمالی سبب کاهش قدرت و نفوذ آمریکا در منطقه خواهد شد، من با این فرضیه مخالفم و اتفاقاً تنشآفرینی کره شمالی به حضور بیشتر آمریکا در منطقه و توجیه بیشتر حضور آمریکا دامن میزند و نقش آن را به عنوان کشورِ حامی امنیتی کره جنوبی و ژاپن برجستهتر میکند. بنابراین تنشی که کره شمالی ایجاد میکند اتفاقا بیشتر منافع آمریکا را در آسیا تأمین میکند تا اینکه منافع آنها را به چالش بکشد.
این فرضیه از دیرباز وجود داشته است که رویارویی بزرگ در آینده، میان آمریکا و چین خواهد بود، با توجه به اینکه آمریکا، حضور نظامی خود را در منطقه آسیا افزایش داده است، آیا میتوان گفت که زمان این رویارویی فرا رسیده است؟
من معتقدم که مسئلۀ اصلی آمریکا در این منطقه، کره شمالی نیست، بلکه چین است اما بحث رویایی میان دو قدرت را باید به طور دقیق تفسیر و تحلیل کرد. رویارویی به معنایی که ما در فرهنگمان میفهمیم بین آمریکا و چین در وضعیت فعلی وجود ندارد، بلکه یک رابطۀ به شدت پیچیده و مخلوطی از همکاری و رقابت استراتژیک بین دو کشور در جریان است.
آمریکا در عین اینکه با چین رقابت استراتژیک دارد، همکاریهای نزدیکی نیز با این کشور تعریف کرده است که آخرین مورد این همکاریها، قطعنامهای بود که علیه کره شمالی در شورای امنیت تصویب شد.
بعلاوه موضوع رویارویی یک گزاره دربارۀ آیندهای دور است و به راحتی نمیتوان این مسئله را به رابطۀ فعلی چین و آمریکا اطلاق کرد. آن چیزی است که من به آن قائل هستم، احتیاط آمریکاست. اگر در آیندهای قابل پیشبینی چین بخواهد از قدرتی که در حال کسب آنست علیه منافع آمریکا استفاده کند، آمریکاییها نیز تلاش میکنند که آن شرایط برای چین فراهم نشود و یکی از دلایل حضور جدی آمریکا در این منطقه نیز اینست که اجازه و شرایط تحقق این هدف برای چین مهیا نشود، این مسئله از این زاویه قابل بررسی است تا اینکه بخواهند منافع آمریکا در آسیا را به چالش بکشد، در واقع مسئلۀ رویایی میان دو قدرت، فرضیهای است که در کشور ما در جریان است ولی واقعیت ندارد.
دو قدرت ورود به حیات خلوتهای یکدیگر را تا به کجا تحمل میکنند؟
آنچه که هم اکنون شاهد آنیم اینست که آمریکا در حال حاضر در تمامی حوزههایی که شما نام آن را حیات خلوت چین میگذارید، حضور دارد؛ از تایوان گرفته تا شبه جزیره کره و ژاپن آمریکا در تمام محیط امنیتی چین، حضور دارد و چین نیز واکنشی نشان نداده است. بنابراین مشخص است که تحمل چینیها بالاست و به قول خودشان" اقیانوس آرام آنقدر بزرگ هست که هم چین و هم آمریکا بتوانند در آن حضور داشته باشند.
اما مسئلۀ حضور چین در آمریکای لاتین هنوز کمرنگ است و به اندازهای نیست که ما بتوانیم تحمل آمریکا را حدس بزنیم. چون به تازگی آغاز شده و واقعاً پیشبینی آن سخت است که بدانیم اولاً چینیها چه حضوری(اعم از سیاسی و اقتصادی) در این منطقه خواهند داشت.
بعید است که آمریکا با حضور سیاسی و اقتصادی چین در حیات خلوتش مشکل آشکاری داشته باشد ولی اگر زمانی این حضور به سمت ایجاد پایگاههای نظامی و همکاریهای استراتژیک علیه منافع آمریکا پیش برود، آن زمان است که باید منتظر واکنش آمریکا بود که در این مورد اخیر هنوز چینیها رفتار آشکاری که بتوان آن را حمل بر ایجاد پایگاههای نظامی و یا آشکارا ضربه زدن به منافع آمریکا برآورد کرد، از خود نشان ندادهاند. حضور آمریکا در حیات خلوت چین حضوری تاریخی بوده است و تداوم خواهد داشت اما از سوی چین این مسئله وجود ندارد.
چرا آمریکا طی دو سال اخیر حضور خود را در منطقۀ آسیا تقویت کرده است؟
مهمترین دلیلی که آمریکاییها آن را ذکر کردهاند، اینست که آیندۀ دنیا و تاریخ قرن 21 در آسیا نوشته خواهد شد و خاورمیانه بیشتر محلی برای هیاهو برای هیچ است و چیزی در خاورمیانه که منافع آمریکا را در درازمدت تأمین کند، وجود ندارد. به همین دلیل و به بیان معروف آنها معتقدند که آیندۀ جهان در خاورمیانه و یا در عراق و افغانستان تعیین نخواهد شد و آیندۀ جهان در آسیا تعیین خواهد شد. در واقع اینها مهمترین دلایل چرخش آمریکاست.
از سویی تنها کشوری که در آینده گمان میرود پتانسیل رقابت با آمریکا را داشته باشد، چین است و نه روسیه و نه سایر قدرتهای جهان. روسیه توان این کار را ندارد و بقیۀ قدرتهای بزرگ نیز خواست رقابت استراتژیک با آمریکا را ندارند، چین توان این کار را دارد و خواست رقابت را نیز دارد. از این رو حضور در پیرامون چین و مهار رفتارهای غیرمتعارف چین از اولویتهای آمریکاست.
آیا بحران در منطقۀ شبه جزیره کره تشدید خواهد شد؟
کره شمالی به طور کلی کشور مهمی در امنیت بین المللی و در محیط بین المللی نیست و به همین دلیل نه آمریکا و نه سایرین خیلی کنشهای کره شمالی را جدی نمیگیرند و تواناییهای این کشور را محدود به همین تهدیدات میدانند. حداکثر توان کره شمالی توان دفاع از خود در برابر حملۀ آمریکا و متحدانش است که در آن نیز تردید وجود دارد وگرنه توانایی تهاجمی کره شمالی در برابر آمریکا بسیار ضعیف است.
بنابراین هیاهوی کره شمالی اگرچه سر و صدای زیاد ایجاد میکند ولی به لحاظ تحول در حوزۀ امینتی فاقد اهمیت جدی است و تنها وسیلهای برای پررنگ کردن بُعد رسانهای آن در سیاست بینالملل است. رفتارهای اخیر این کشور هم با پاسخ آمریکا مواجه شده است. من فکر میکنم بازدارندگی که آمریکا ایجاد کرده است جواب میدهد و نهایتاً کره شمالی قادر نخواهد بود که حرکت جدی انجام دهد، مگر اینکه به نوعی به انتحار سیاسی دست بزند.
پس اینهمه هیاهو و جنجال بر سر بحران کره شمالی که هر روز حجم وسیعی از اخبار رسانههای جهان را تشکیل میدهد، برای چیست؟
در واقع منظور من اینست که کشوری همچون کره شمالی، سیستم بینالملل و روندهای کلان جهانی را نمیتواند تحت تأثیر قرار دهد. تنها در یک حالت این کار را انجام میدهد آنهم در صورتی که به بالاترین ریسک دست بزند یعنی حمله هستهای به کشوری دیگر که بسیار بعید است و گرنه در جهان جدید که منطق قدرت، منطق اقتصاد و قدرت نرم است، کره شمالی حداکثر میتواند در قامت یک کشور ضعیف و پرهیاهو ظاهر شود تا کشوری که به روندهای جهانی شکل میدهد. کشوری که در روندهای جهانی در حال تأثیرگذاری است، چین در همسایگی کره شمالی است.چین منطق قدرت در جهان جدید را میفهمد ولی رهبران کره شمالی منطق قدرت در جهان جدید را متوجه نمیشوند و به همین دلیل است که شاهدیم علیرغم همۀ تهدیدات جدی که در مورد امنیت سفارتخانهها و بحثهای دیگری که این کشور مطرح کرد، تقریباً کسی تهدیدات کره شمالی را جدی نمیگیرد. به این دلیل که نسبت به تواناییهای محدود کره شمالی و ساختار معیوب قدرت در این کشور آگاهی نسبی وجود دارد و در واقع آنها هستند بیشتر مباحثی که در این کشور مطرح میشود در حد حرف است و نمیتواند به عمل تبدیل شود.
آیندۀ این بحران را چگونه پیشبینی میکنید؟
بحران شبه جزیره در اندازهای که تصور میشود از اهمیت زیادی در امنیت بینالمللی برخوردار نیست. امنیت بینالملل بحرانهای بسیار مهمتری دارد مثل بحران سوریه، خیزش قدرتهای بزرگ و ... و بحران کره شمالی بیشتر تقلای رهبری جوان برای خودنمایی است تا اینکه بخواهیم شأنی در حد مسائل مهم امنیت بین الملل برای آن قائل باشیم.
4952
نظر شما