افت ظرفیت تولید نفت کشور یکی از چالشهای پیش روی اقتصاد ایران است. بر اساس آمار سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) تولید روزانه نفت ایران تا قبل از سال 2012 حدود 3.5 میلیون بشکه در روز بوده و این رقم دو سه سال تداوم داشته است اما این میزان در سال 2012 در مسیر کاهشی قرار گرفته و نهایتاً در ماه دسامبر این سال به حدود2.7 میلیون بشکه کاهش یافته است. احتمال میرود در سال 2013 نیز از حجم تولید نفت روزانه رقمی بین 100 تا 200 هزار بشکه کاسته شود که در این صورت تولید نفت تا حدود 5/2 میلیون بشکه در روز کاهش خواهد یافت. در این صورت با توجه به اینکه از دو میلیون و 500 هزار بشکه تولید روزانه،1.7 میلیون بشکه به مصرف داخلی میرسد توان صادراتی به حدود 800 تا 900 هزار بشکه در روز خواهد رسید. کاهش تولید سال 2012 عمدتاً به دلیل تشدید تحریمهای نفتی بوده و لزوماً ناشی از افت در ظرفیت تولید نبوده اما از قبل از سال 2011 فشار تحریم صادرات نفت ایران چندان جدی و شدید نبوده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت ظرفیت تولید نفت ایران در طول دولتهای نهم و دهم از حدود 4.2 میلیون بشکه به حدود 3.6 تا 3.7 میلیون بشکه در روز افت کرده است. اما از سال 2011 به بعد میزان افت و کاهش در ظرفیت تولید چندان قابل احصا و روشن نیست زیرا چنانچه اشاره شد از این پس کاهش تولید ناشی از کاهش ظرفیت نبوده بلکه ناشی از محدود شدن بازار جهانی نفت بر روی نفت خام ایران (به دلیل تحریم) بوده است. اگر زمانی تحریمها برداشته شود و ایران محدودیتی در تولید نداشته باشد، آنگاه ظرفیت واقعی تولید مشخص خواهد شد.
علل افت تولید
«باید توجه داشت که در میان دهها میدان نفتی موجود در کشور بیش از 60 درصد نفتخام کشور از شش میدان و بیش از 80 درصد از نفت تنها از 12 میدان بزرگ تولید میشود.» اغلب میادین بزرگ نفتی کشور که از سطح تولید بالایی برخوردار هستند و عمده نفت کشور را تولید میکنند دوران کهولت را میگذرانند و عمر آنها به نیمه دوم رسیده است و منحنی تولید این میادین در ناحیه نزولی قرار دارد. اغلب بیش از 50 سال از زمان اکتشاف و بهرهبرداری از این میادین میگذرد. متوسط تولید هر چاه نفت در مناطق خشکی کشور که در اوج خود، بیش از 26 هزار بشکه در روز بوده است اینک به کمتر از دو هزار بشکه در روز کاهش یافته است و تعداد چاههای تولیدی که در اوج تولید نفت ایران در سال 1352 حدود 270 چاه بوده است اینک به بیش از 1500 چاه تولیدی رسیده است. بنابراین صنعت نفت ایران از این ناحیه با یک افت طبیعی روبهرو است. در چنین شرایطی حفظ سطح تولید نیازمند برنامهریزی، اعمال مدیریت قوی، سرمایهگذاری کافی و بهکارگیری فناوریهای لازم است. بخشی از جبران افت و تولید میادین نفتی موجود باید از طریق اکتشافات جدید و به بهرهبرداری رساندن میادینی که جدیداً اکتشاف شده صورت میگرفت و بخش دیگر و شاید بخش عمدهتر باید از طریق اجرای طرحهای توسعه و افزایش بازیافت از میادین موجود نفتی جبران میشد. اما در میان اقدامات لازم برای حفظ ظرفیت تولید میادین قدیمی و افزایش بازیافت از آنها و یا حداقل حفظ سطح تولید آنها، هیچ اقدامی مهمتر از تزریق کافی گاز به میادین نفتی نیست. بدون تزریق کافی گاز به میادین نفتی علاوه بر افت تولید، لطمات جبرانناپذیری نیز به میادین وارد میشود و با تداوم آن، تولید نفت این میادین غیرصیانتی خواهد شد. به این معنا که ضریب بازیافت نفت از این میادین کاهش خواهد یافت و به عبارتی بخشی از نفت قابل بازیافت برای همیشه غیرقابل استخراج خواهد شد. متاسفانه در هیچیک از برنامههای پنجساله صنعت نفت تعهدات خود را در زمینه تزریق گاز به میادین نفتی انجام نداده است. در طول برنامه چهارم نیز گاز مورد نیاز برای تزریق در میادین نفتی معادل 230 میلیون متر مکعب در روز برآورد شده بود که البته برخی این رقم را بسیار کمتر از نیاز میادین نفتی میدانستند و با این وجود، در عمل میزان گاز تزریقی به میادین نفتی هرگز از متوسط 70 میلیون متر مکعب یعنی کمتر از یکسوم هدف تعیینشده تجاوز نکرد. در مجموع میتوان گفت فقدان برنامهریزی، عدم تخصیص منابع مالی، نبود مدیریت باثبات و قوی در دولتهای نهم و دهم و عدم تحقق برنامههای توسعه میدان گازی پارس جنوبی و در نتیجه کمبود گاز برای تزریق به میادین نفتی، از علل کاهش تولید نفت کشور بوده است. البته فقدان برنامه جامع و منطقی برای توسعه ذخایر هیدروکربنی کشور، یکی از چالشهای مشترک تمامی ادوار گذشته بوده است. اما دیگر عوامل در دوره اخیر تشدید شد و تشدید این عوامل به کاهش تولید بیشتر نفت کشور دامن زد. این در حالی است که طبق برنامه چهارم قرار بوده است ظرفیت تولید نفت کشور به حدود پنج میلیون بشکه در روز برسد. باید توجه داشت که غیر از مشکلات استخراج از میادین، تاسیسات روزمینی بهرهبرداری و فرآوری نفت نیز اینک دچار مشکل است.
چه باید کرد
تصویری که صنعت نفت ایران با آن مواجه است مستقل از دیگر بخشهای اقتصادی کشور نیست. در این شرایط برخی اقدامات اصلاحی میتواند مخرج مشترک امور باشد. ثبات مدیریتی، تقویت توان کارشناسی، تکیه بر موازین علمی و شناخت اقتضائات و شرایط، از جمله اولویتهای مقطع کنونی است. اما در بخش صنعت نفت به طور خاص تنها توصیهای که میتواند کاربرد داشته باشد تمرکز امکانات، سرمایه، توان مدیریتی، توان پیمانکاری و سایر تواناییها بر روی اهداف مشخص و تعریفشده است. در این تمرکز تواناییها باید به بخش خصوصی نیز اتکا شود و انرژی این بخش نیز در بهبود وضعیت تولید نفت به کار گرفته شود اما این انرژی باید در جهت اولویتها تجمیع شود. تمرکز امکانات بر روی اولویتها فقط در دوران تحریم هم قابل توصیه نیست بلکه چنین مسیری حتی در شرایط رفع تحریمها نیز تا سالها باید پیموده شود، چرا که حتی اگر تحریمها برداشته شود تا مدتها این ظرفیت وجود ندارد که به صورت همزمان در همه میادین سرمایهگذاری انجام شود. در حال حاضر امکانات سرمایهای، امکانات حفاری، امکانات پیمانکاری، امکانات مدیریتی و... محدود است. بنابراین در اولین گام نباید به گونهای عمل شود که این امکانات پراکنده شود. پراکنده شدن امکانات در شرایط کنونی موجب هدرروی انرژی، منابع و ناتمام ماندن طرحها میشود. تهیه طرح جامعی متناسب با شرایط کنونی و تمرکز بر آن اقدام ضروری و نیاز روز است. در وهله اول برای توسعه میادین و طرح جامع باید میادین مشترک مورد توجه قرار گیرد. تا میادین مشترک به توسعه نرسد، نباید به سراغ سایر میادین رفت. در حال حاضر مرتباً راجع به عقد قرارداد در خصوص برخی میادین مستقل (بعضاً میادین کوچک و با نوع نفت نهچندان مرغوب) گزارشهایی به گوش میرسد. در حالی که در چنین شرایط اصلاً زمان سرمایهگذاری روی چنین میادینی نیست و عملاً هم وقتی شما پیگیری میکنید میبینید اغلب به هیچ نتیجهای نمیرسد اما توان و امکانات را متفرق میکند. چنین اقداماتی بیبرنامگی را در صنعت نفت نشان میدهد. نکته دیگر آنکه حتی اگر تحریمها نبود برای جبران افت تولید باید اقدامات اساسی انجام میشد. به هیچ وجه نباید انتظار داشت که میادین جدید در حد و اندازه میادین قدیمی باشند، چرا که بزرگترین میادین نفتی کشور در اولین مراحل اکتشافی در شرایطی که امکانات و تجهیزات اکتشافی محدودتر بودهاند خود را آشکار کردهاند و با پیشرفت فناوری، و به تعبیری با بزرگ شدن ذرهبینها، میادین کوچکتر و با ذخیره محدودتر شناسایی میشوند. بنابراین توسعه و بهرهبرداری از میادین جدید هرگز تکافوی افت تولید میادین قدیمی را نخواهد کرد و حتماً باید به توسعه و افزایش بازیافت میادین قدیمی توجه شود. شرایط جدید توجه به میادین قدیمی به خصوص میادین مشترک را ضرورتیتر از قبل میکند. نکته مهمتر آنکه در میادین مشترک نیز باید با اولویت عمل کرد. منطق اولویتبندی در میادین مشترک نیز به وضعیت رقیب در این میادین بازمیگردد. در این چارچوپ در میادینی که رقیب از ما جلوتر است و سرمایهگذاریهای کلانی انجام داده است تلاش ما باید بیشتر شود. اگر میدان مشترکی وجود دارد که در آن رقیب به اندازه ما تولید میکند و برنامه توسعه هم ندارد، اصل بر حفظ این توازن است. این میدان میتواند جزو اولویتها نباشد، البته در اینگونه میادین باید هوشیار بود و کاملاً فعالیت رقیب را زیر نظر داشت. اگر رقیب شروع به توسعه ظرفیت کرد چنین سیاستی از سوی کشور ما نیز باید پیگیری شود. بر اساس منطق گفتهشده هیچ اولویتی بالاتر از توسعه میدان گازی پارس جنوبی و به بهرهبرداری رساندن فازهای مختلف آن، برای صنعت نفت و حتی برای کشور وجود ندارد و با این وصف جایز نبود آنگونه که گفته میشود در بعضی مقاطع منابع حاصل از فروش اوراق مشارکت برای توسعه پارسجنوبی، صرف امور دیگری مانند پرداخت یارانهها شود. توسعه میدان گازی پارس جنوبی بزرگترین مشکل تولید در میادین قدیمی یعنی تزریق گاز را هم حل میکند. اما به نظر من از منظر اقتصاد کلان کشور چندان نباید نگران کاهش تولید نفت بود. واقعیت این است که دولت چندان متوجه آفات و بیماریهای تشدید وابستگی اقتصاد به نفت نبوده و به مباحثی مانند نفرین منابع و بیماری هلندی توجه نداشته و به الزامات پرهیز از آن هم متعهد نبوده است پس چه بهتر که در شرایطی که قیمت جهانی نفت هم بالاست، نفت در همان زیر زمین بماند.
*رئیس پیشین موسسه مطالعات بینالمللی انرژی
3939
نظر شما