۰ نفر
۱۰ آذر ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۰

روزبه کمالی

فیلم «میگرن» به کارگردانی مانلی شجاعی‌فرد - جدا از جنبه‌های دراماتیک- به سبب اینکه دربارۀ زنان است؛ نیز به سبب اینکه درامی اجتماعی است تحسین شده است.
 

از جنبه دراماتیک این فیلم را چندان دوست ندارم. نگاه از جنبه غیردراماتیک به فیلم نیز چندان جذابیتی برایم ندارد، اما گاهی فیلم‌ها (و کلا آثار هنری) به خاطر جنبه‌هایی جز سویه‌های دراماتیک و بصری یا به طور کلی سینمایی تحسین می‌شوند.
 

موفقیت آثار قبلی در یک ژانر و تم ممکن است سبب افزایش تولید آثاری در آن گونه و یا با شباهت تماتیک شود. توجه مخاطبان را هم جلب کند. مثلا وقتی آثار اجتماعی به موفقیت‌های محلی و یا منطقه‌ای و یا جهانی دست می‌یابند، توجه به آن ژانر به مثابۀ گونه‌ای مورد توجه افزایش پیدا کند. شرایط سیاسی- اجتماعی هم سبب می‌شود که پرداختن به برخی موضوع‌ها و ژانر‌ها به خودی خود ارزش به شمار آید؛ پرداختن به موضوع‌هایی که خارج از ذهن و یا درون ذهن سازندگان و مخاطبان به خط قرمز نزدیک یا روی آن است.
 

«میگرن» از آن نوع فیلم‌هایی نیست که خیلی با خط قرمز سر و کار داشته باشد. البته داوری من براساس نسخۀ اکران شده است. شنیده‌ام که فیلم کوتاه شده است، اما چون شخصیت‌های اصلی آن بیشتر زنان هستند، در ایران اثری از این جنبه متفاوت ارزیابی می‌شود.

موضع منتقدان هم لابد تاثیرهایی دارد. ممکن است فیلمسازی بسیار جوان باشد و فیلم اولش با تخفیف‌هایی مواجه شود. یعنی اثر او با تجربه و توان فعلی‌اش سنجیده شود. ممکن است برخی از کاستی‌های اثرش به اعمال سلیقه ربط داده شود. و البته شاید همۀ این‌ها یا برخی از آن‌ها واقعا اتفاق افتاده باشد. این امتیاز‌ها و تخفیف‌ها را در برابر مشکلات می‌توان بسیار ناچیز به شمار آورد.
 

شرایط یک فیلمساز جوان که نخستین کارش را ساخته بسیار دشوار است. ممکن است فیلم او به خوبی دیده نشود. نقد نشدن یعنی دیده نشدن برای فیلمساز محرومیت شدید و سنگین است. از طرفی هم امکان دارد از اثری چنان سخت انتقاد شود که فیلمساز را خشمگین و مایوس کند. گاهی نیز فیلم اول چنان تحسین شود که سازنده دیگر نتواند از زیر سایۀ سنگین نخستین موفقیت بیرون بیاید.

فیلمسازی در ایران حرفه‌ای طاقت فرساست. مشکلات بزرگ اقتصادی که مثل سرب توی هوا عادی شده است. مشکل تماشاگر هم که به جای خود. پرسش‌های بزرگ فیلمساز: آیا کسی فیلم من را نگاه می‌کند؟ آیا مردم برای دیدن اثر من به سینما می‌روند؟ آیا اثرم اکران می‌شود؟ آیا از مرحلۀ نظارت جان سالم به در می‌برد؟ آیا باز هم می‌توانم فیلم بسازم؟

آخر این چه حرفه سختی است؟ شغلی که در همه جای دنیا ورود و ادامه حیات در آن بسی دشوار است، اینجا به مرزهای ناممکن نزدیک می‌شود. فیلم ممکن است ساخته شود و تماشاگر نداشته باشد. ممکن است ساخته شود و فقط از طریق جشنواره‌های خارجی و شبکه نمایش خانگی حیات کوتاه نصفه و نیمه‌ای نصیب ببرد. این چه جور سینمایی است؟

در جایگاه یک منتقد فکر کردن به این موانع برای من سم است. برای فیلمساز هم نتیجه‌اش سم است. من باید اشکالات را ببینم و بگویم. نگرش انتقادی من بیشتر به درد سینماگر می‌خورد. اگر بخواهم مدت زیادی به شرایط سخت فیلمساران فکر کنم، دیگر می‌ترسم که بنویسم. شهامتم را از دست می‌دهم و می‌ترسم آدم‌هایی را دلسرد کنم که با وجود این همه دشواری باز هم این همه خطر می‌کنند و به چنین حرفه دیوانه‌واری می‌پردازند. می‌خواستم در این نوشته انتقاد‌هایم را درباره «میگرن» بگویم، اما بیان ترس‌هایم هم به‌‌ همان اندازه مهم است.

برای همه این‌ها و خیلی چیزهای دیگر و به رغم انتقادهای جدی که به «میگرن» دارم، ترس‌ها و دغدغه‌های مانلی شجاعی فرد را در جایگاه سینماگری با نخستین فیلمش می‌توانم ببنیم، و فکر می‌کنم چه شرایط سختی دارد. و وقتی خودم را به جای او می‌گذارم به جای او می‌ترسم. و فکر می‌کنم که چه فشاری را باید تحمل کند.
 

5858

کد خبر 260608

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 8 =