«میتراود مهتاب»
جنگل و بوی کباب
بر سر شاخ «خیال»
بر کشیدند دو تا جوجه اردک ماهی!
من در اینجا اینک
فارغ از دردسر ثروت هنگفت خودم
و به دور از «ویلا»
و به یاد سفر ماه گذشته به «سوئیس»
عمق این جنگل سرد
با صدای «قوقولی قو»ی کلاغ!
ـ همچو خواب شب پیش! ـ
باز قر در کمرم میشکند!
«های، برخیز که اینک سحر است»
این صدای «صفر» است
حال باید بروم در صف نان
پیش از آن که بروم در صف گوشت
تا پس از آن، بروم در صف روغن و برنج
و اگر وقتی بود،
بروم یک تک پا هم سر کار
آخ! «موجر» آمد
او «تریلی» ست، من نفله، ژیان!
با چراغش، سپرم میشکند!
آسمان چون تشک خواب من امروز ابریست
و چنین است که خورشید، نگشته بیدار
قسمت این بود که من هم برسم دیر به کار
همه همکاران اینجام شادند،
همگی میرقصند
چون بن کارگری شد اعلام!
بن کالای اساسی همگی:
نمک و کشمش و ماکارونی و سبزی آش!
و از این بخت بلند،
نیش من باز شده
«روی زیبا دو برابر شده است»!
میروم تا دو برابر بنمایم تولید
تا درخت صنعت، میوه «سنگین» بدهد
و در این عصر فضا،
میکنم دسته بیلی تولید!
تا که صادر بشود «گومبا گوبار»
و بیاید جایش «روغن مار»!
و از این کار زیاد
خود من کف کردم
ـ «خودکفا»! گشتم اینک من نیز
«بیل» گویی به سرم میشکند
***
واژهنامه سینمایی دانشجویی!
کنکور: گذرگاه کاساندرا
رئیس دانشگاه: مرد نامرئی!
شب امتحان: امشب اشکی میریزد!
دانشجوی اخراجی: مردی که به زانو درآمد!
انحراف از تحصیل: فرار به سوی پیروزی!
پاسخ مسؤولان: شاید وقتی دیگر!
کارت دانشجویی: مدرک جرم!
اعتراض دانشجویان: فریاد زیر آب!
تز دکترا: خط پایان!
گل آقا. شماره 6. پاییز 1369
6060
نظر شما