سیل آمد. کعبه هم از سیل در امان نماند. قریش تصمیم گرفت خانه را از نو بسازد. ساختند تا نوبت نصب حجر الاسود رسید. بین سران قبایل بر سر نصب حجرالاسود اختلاف افتاد. نزدیک بود خون راه بیفتد. پیرمردی همه را جمع کرد و گفت:" اولین کسی که از باب السلام وارد شد به داوری بگیرید."
منتظر ایستادند. امین قریش وارد شد. گفت:"سنگ را بگذارید روی عبای من."
اطراف عبا را سران قبایل گرفتند و بردند تا پای دیوار کعبه. محمد سنگ را از عبا برداشت و سرجایش گذاشت. همه راضی بودند. آن افتخار هم نصیب محمد شد.
برگرفته از کتاب آخرین آفتاب با تغییر
/30362
بازخوانی زندگی انسان کاملی که پست های روزگار ما، یک بار دیگر به او توهین کردند.
کد خبر 243566
نظر شما