نشریه «حریم امام» با حجت الاسلام والمسلمین کاظم قاضیزاده، گفت و گویی درباره چگونگی نزول قرآن انجام داده است، متن این گفت و گو در ادامه می آید:
حجت الاسلام قاضی زاده، متولد سال 1340 در تهران است و در سال 1356 به دانشگاه وارد شد و در رشته فیزیک مشغول تحصیل شد. از سال 1366 به درس خارج اساتید حوزه حاضر شده و تا سال 1380 (به مدت 15 سال) از دروس خارج حوزه بهره برده است. وی درسال 1371 همزمان با تحصیلات حوزوی در دوره کارشناسی ارشد مدرسی معارف اسلامی دانشگاه قم تحصیل کرد و با ادامه آن در مقطع دکتری علوم قرآن و حدیث در این رشته از دانشگاه تربیت مدرس تهران در سال 1380 موفق به اخذ مدرک دکترا شد. اهم فعالیتهای علمی وی تدریس در حوزه و دانشگاه بوده است. و از سال 1378 به تدریس خارج فقه اشتغال دارد. از سال 1380 نیز تدریس در دانشگاه را آغاز کرد و هم اکنون در مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد به تدریس تفسیر و علوم قرآن، حدیث و رجال اشتغال دارد. وی همچنین مسئولیت موسسه پژوهشی فرهنگی فهیم را نیز بر عهده دارد.
سؤال اول را این گونه مطرح میکنم که قرآن در شب قدر نازل می شود، این فضیلت و برکت شب قدر است که خدا انتخاب میکند که در این شب قرآن نازل شود یا این که خود نازل شدن قرآن باعث قدر شب قدر می شود؟
از آیات قرآن کریم این نتیجه استفاده میشود که قبل از این که آیات قرآن در شب قدر نازل بشود، شب قدر امر مبارکی بوده. در سوره مبارکه دخان، در همان اوائل سوره یکی از سه آیهای که مربوط به شب قدر هست وجود دارد، آیه سوم سوره مبارکه دخان «إنّا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین» از این آیه شریفه استفاده می شود که ظرف نزول قرآن یک شب مبارک بوده، خوب اگر قرآن کریم موجب فضیلت و برکت شب قدر میشد، دیگر معنا نداشت که قرآن بگوید «انا انزلناه فی لیله مبارکه» ما قرآن را در یک شب مبارکی نازل کردیم.
بلکه باید تعبیر کند که قرآن در هر شبی که نازل بشود، آن شب شب مبارکی میشود. این آیه شریفه مبارک بودن شب قدر را قبل از نزول قرآن به ما میرساند. و شبیهاش در سوره مبارکه قدر، «انا انزلناه فی لیله القدر» باز این هم نشانگر این است که لیله القدر ظرف نزول قرآن است و این عنوان لیله القدر، تعبیر «لیله القدر خیر من الف شهر» و «تنزل الملائکه و الروح فیها بإذن ربهم من کل امر»، غیر از نزول قرآن، تنزل ملائکه، تنزل روح، برای کارهای متعدد، و اینها در شب قدری که نزول قرآن هم در آن شب صورت گرفته، پس این آیه نشانگر این است که شب قدر، شب مبارکی بوده است که خداوند متعال بعد از این که آن شب را مبارک قرار داده، نزول قرآنش را هم در آن شب مبارک مقرر کرد.
اما در سوره مبارکه بقره، در معرفی شب قدر، قرآن در معرفی ماه مبارک رمضان، خوب این آیه شریفه را ببینید که «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»، یک بار در قرآن کریم تعبیر رمضان آمده، و میدانید که تنها ماهی که یاد شده در قرآن، ماه رمضان است، در سوره مبارکه بقره، آیه 185، «شهر رمضان الذی أُنزل فیه القرآن» همین تعبیر که در این آیه شریفه است که در معرفی ماه مبارک رمضان به مسئله نزول قرآن در جهت هدایت مردم اشاره میکند، و بعد هم البته اشاره میکند که روزه هم در این ماه واجب شده است.
شاید بشود از این آیه این طور استفاده کرد که نزول قرآن خودش زمینهای شده برای فضیلت یافتن مضاعف ماه مبارک رمضان و چون نزول قرآن در شب قدر بوده، پس نزول قرآن موجب برکت مضاعف شب قدر هم شده، حتی شاید بشود این طور استفاده کرد که برکتی که شب قدر به واسطه نزول قرآن پیدا کرده، این برکت بیشتر از برکتی است که خود شب قدر قبل از نزول قرآن داشته، و به تعبیری، برکتی که برای شب قدر بوده، مثلاً به عدد بخواهیم بگوییم ده تا بوده، با نزول قرآن این برکت به صد رسیده، علتش هم این است که قرآن کریم در آیه شریفه معرفی این ماه را به نزول قرآن در این ماه ذکر می کند. اگر این هم نشود استفاده کرد، که در شب قدر هست به خاطر نزول قرآن هست، اما لااقل میشود این استفاده را کرد که نزول قرآن هم بخشی از برکت مضاعف را برای شب قدر ایجاد کرده. به طور خلاصه جواب این شد که شب قدر هم قبل از نزول قرآن مبارک بوده و در اثر نزول قرآن بر برکت این شب افزوده شده است.
درباره نحوه نزول قرآن اقوال مختلفی هست، برخی قرآن پژوهان میگویند هم به صورت دفعی و هم تدریجی بوده است. تدریجی یعنی با توجه به ایام و مصلحتهای الهی، یک سوره، چند آیه و یا یک آیه نازل میشده است. اما نزول دفعی که کل قرآن بر قلب پیامبر نازل شده و به این صورت گفته می شود که هر سال در شب قدر کل آیات قرآن به یکباره بر پیامبر نازل میشده، قول دیگر این است که کل قرآن فقط در اولین شب قدر بر پیامبر نازل شده، قول دیگر هم اینکه شب قدر هر سال، آیات مربوط به آن سال بر پیامبر نازل میشده است، نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
عرض کنم که درباره کیفیت نزول و حقیقت نزول قرآن، واقعش این است که غیر از طریق وحی یا از طریق معصومین علیهم السلام خصوصاً پیامبر اسلام صلوات الله علیه، ما راهی به سوی درک کیفیت نزول نداریم. علتش هم این است که وحی بر ما نازل نشده و نمیتوانیم بگوییم حقیقتش چی هست، چگونه نازل شده، وقتی که نازل میشده، به چه کیفیتی بوده، آیا فرشته بوده، نبوده، قبلش، صدایی میرسیده و بعد آیاتی خوانده میشده، در همه این موارد باید به قرآن و اقوال معصومین مراجعه کنیم.
بر اساس آیاتی که در قرآن کریم هست و روایاتی که در این زمینه هست، شاید بشود بگوییم که دیدگاههای متعددی در این زمینه همانطور که اشاره کردید در میان قرآن پژوهان ایجاد شده، برخی میگویند قرآن کریم نزول تدریجی داشته، نزول دفعی نداشته، و اعتقادشان این است که ما نزولی غیر از نزول تدریجی نداشتیم، البته نزول تدریجی مورد اتفاق نظر همه هست و هیچکس اختلافی در آن ندارد، و حتی در قرآن کریم نسبت به شبههای که بعضی از اهل کتاب داشتهاند و گفتهاند که چرا قرآن کریم به مانند کتابهای آسمانی قبلی یک جا نازل نمیشود که ما مجموعه را به یک معنا مورد توجه قرار بدهیم و مثلاً قضاوت کنیم که به دین اسلام بیاییم یا نه، در سوره مبارکه فرقان آیه 32، «و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جمله واحده» که قرآن جواب میدهد «کذلک لنثبت به فؤادک و رتّلناه ترتیلا» یعنی کفار میگفتند که چرا قرآن یک جا بر او نازل نمیشود، این به خاطر این است که قلب تو را به وسیله آن محکم داریم و از این رو به تدریج بر تو خواندیم.
خوب این آیه نشانگر این است که قرآن کریم نزول تدریجی داشته، و اصولاً نکتهای که درباره قرآن طرح میشود، این است که قرآن نحوه آیاتش، سبب نزولهایی که در آن وجود داشته، نشانگر تعامل بین نص با واقعیت موجود زمان رسالت حضرت ختمی مرتبت بوده. و گاهی یک اتفاقی میافتاده، گاهی اوقات پیامبر مدتی منتظر وحی بودند، گاهی اوقات مشکلی پیش میآمده، و پیامبر عظیمالشأن اسلام در انتظار بودند که دستوری از جانب آسمان برسد، اینها چیزهایی است که مؤید نزول تدریجی قرآن کریم هست و کسانی که قائل به نزول دفعی هستند هم بر این مسئله اعتقاد دارند. مثلاً فرض بفرمایید درباره آیاتی که مربوط به تغییر قبله است، در سوره مبارکه بقره، ما این آیات را داریم که از آنها استفاده میشود «قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینّک قبله ترضها»، یعنی نگاههای انتظار آمیز تو را به آسمان برای تعیین قبله نهایی میبینیم، اکنون تو را به سوی قبلهای که از آن خشنود باشی باز میگردانیم. (سوره مبارکه بقره، آیه144)، پس بعضی از آیات دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به صورت تدریج نازل شدهاست.
برای نزول دفعی هم باز شواهدی از آیات و روایات داریم؟
بله از آن طرف هم باز میشود بگوییم که در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که قرآن کریم یک جا بر پیامبر عظیمالشأن اسلام نازل شده. همان سه آیهای که درباره نزول قرآن در ماه رمضان و در شب قدر هست، یعنی آیه 185 بقره، آیه سوم سوره مبارکه دخان و آیه اول سوره قدر، این دو آیه اخیر با ضمیر به قرآن اشاره کرده، «انا انزلناه فی لیله مبارکه» و «یا انا انزلناه فی لیله القدر» «انا انزلناه» یعنی همان مجموعه قرآن و یا در آیه 185 سوره بقره به عنوان خود قرآن، «شهر رمضان الذی أُنزل فیه القرآن» اشاره شده است که قرآن به صورت یکباره و دفعی بر پیامبر نازل شده است.
وجه جمع بین این نظرات چگونه است؟
پاسخهایی که داده شده مختلف است. یک دیدگاه این است که ما نزول تدریجی که اجماع مسلمین بر آن هست را بپذیریم، آن آیاتی که میگوید «انا انزلناه فی لیله القدر» یا «فی لیله مبارکه» را هم شروع نزول در ماه مبارک رمضان نسبت بدهیم.
این نظریهای است که آیتالله معرفت ارائه میکنند. ایشان میگویند در حقیقت این آیاتی که دلالت بر نزول دفعی میکند، این به نوعی حمل بر آغاز نزول میشود و مشکل برطرف میشود، خوب بعضیها هم که شما اشاره کردید میگویند که در ماه رمضانِ هر سال، بخشی از قرآن مورد نیاز مردم در آن سال در شب قدرِ آن سال نازل میشده، فرض کنید که در سال اول مثلاً ده تا سوره در شب قدر بر پیامبر نازل میشده، بعد در سال دوم ده تا همین طور در نظر بگیرید بعضی از سالها که سوره ها طولانیتر بوده، کمتر که در این طول بیست و سه سال توزیع میشده.
دیدگاه دیگر هم این است که از شیخ صدوق نقل شده که قرآن کریم یک بار به صورت مجموع در یک شب، شب قدر، در بیت المعمور یا بیت العزه، نازل شده، و بعد هم در طول بیست سال یا بیست و سه سال بر پیامبر عظیم الشأن اسلام به صورت تدریجی نازل گردیده است، که این در حقیقت دیدگاه دو نزول را تأیید می کند.
البته تفاوت نظریات به اینجا ختم نمیشود و باز کسانی مثل فیض کاشانی و علامه طباطبایی نظرات دیگری دارند.
بله مرحوم فیض کاشانی از کسانی است که معتقد است نزول یک نزول جمعی و یک نزول معنایی بوده است. یعنی نزول در شب قدر این طور نبوده که یک کتاب به صورت تفصیلی بر پیامبر عظیم الشأن اسلام نازل بشود، بلکه یک مجموعه به هم فشرده بوده است. (ما قدیمیها میگفتیم به صورت یک قطره مرکبی که در خودنویس است بعد موقعی که تفصیل پیدا میکند، تبدیل به چندین صفحه نوشته میشود). و قرآن به آن صورت معانی نازل میشده. مثل اینکه امروز بگوییم که به صورت یک لوح فشرده که وقتی میگذاریم داخل یک رایانه، ظرفیت تبدیل به صدها کتاب و نوشته را دارد. (اگر بخواهیم تشبیه کنیم.) مرحوم فیض این طور اعتقادی داشتند. و مرحوم علامه طباطبایی هم از کسانی هستند که معتقدند قرآن کریم نزول دفعی و تدریجی را دارد، ایشان البته به دو نکته تمسک جدی دارند، یکی به آیه اول سوره مبارکه هود که «کتابٌ أٌحکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر» یعنی این کتابی است که آیاتش استحکام یافته سپس تشریح شده، و از نزد خداوند حکیم و آگاه نازل گردیده. خوب این که بعد از یک استحکام تفصیل وجود دارد، این را ایشان از شواهد وجود دو نوع نزول دفعی و تدریجی میداند. و همچنین «انزال» و «تنزیل» در «انا انزلناه» به نزول دفعی اشاره دارد و در «تنزیل من رب العالمین» یعنی نزول قرآن به صورت تدریجی.
علامه معتقد است که این تفاوت دو صیغه انزال و تنزیل بر میگردد به مسئله نزول دفعی و تدریجی قرآن، بدین سبب خداوند متعال برای اشاره به دو نحوه نزول قرآن از دو صورت مصدر (ن ز ل) استفاده کرده است.
البته نحوه نزول بحث دراز دامنی است و محققان سعی کردند که برای هر کدام دلایلی بیاورند. بعضیها دلایل مرحوم علامه طباطبایی یا دیگران را راجع به نزول دفعی رد کردهاند. مثل مرحوم آیتالله معرفت. و یکی از آن نکات مهمی که ایشان میفرمایند که من نتوانستم خیلی با آن همراهی کنم، این است که ایشان می فرمایند این نزول دفعی چه خاصیتی دارد؟ و چه نتیجهای دارد که ما بگوییم قرآن کریم نزول دفعی دارد.
جواب به ایشان میتواند این باشد که ما در زمینه کیفیت نزول و این که دو تا نزول باشد، نباید بپرسیم چه خاصیتی دارد. فرض کنید ما خاصیت را نمیدانیم، یا نزول دفعی برای انسانهایی که مخاطب وحی بودهاند خاصیت ویژهای نداشته، این دلیل نمیشود که نزول دفعی را رد کنیم.
در بعضی از تعبیرات ایشان (این طور که یادم هست) ایشان تعبیر میکنند که در نظر قائلین به نزول دفعی گویا قرآن کریم یک معارف بلندی داشته که آنها را از آن مقام ربوبی آوردهاند تا بیت المعمور، بعد از بیتالمعمور دیگر نزدیکتر بوده و راحتتر بوده اگر میخواستند بیاورند پایینتر و اشکال میگیرند که مثلاً مگر در حوزه قدرت الهی اشکالی دارد که یکجا و از مخزن اصلی، قرآن را برای مردم نازل کنند. من فکر میکنم این نوع تحلیلها، تحلیلی نیست که بشود بر اساس آن یک دیدگاه را تأیید کرد یا یک دیدگاه را رد کرد. آن که به نظر میرسد این است که ما هم در قران کریم تعبیرهای مختلفی داریم که به هر دوی نزول دفعی و تدریجی دلالت می کند، همانطور که گفتیم مثل این آیه شریفه، «کتاب أحکِمت آیاته ثم فُصّلت من لدن حکیم خبیر» یا مثلاً در سوره فصلت آیه سه که میگوید «کتاب فصلت آیاته قرآناً عربیاً لقوم یعلمون» دلالت بر نزول دفعی و سپس تدریجی دارد.
اما این نکتهای که مرحوم آیتالله معرفت بر آن تأکید دارند و از ایشان نقل شده که فایده نزول قرآن به بیتالمعمور چیست. ما سؤال میکنیم، گویا فایدهاش را اصلاً ندانیم. چه اشکالی دارد؟ یک امر رمزی است که خدا میفرماید و پیامبرش. ما که شاهد نبودیم بر این که چگونه نازل میشود. قدرت خدا هست، خداوند خیلی از چیزها را خودش به تنهایی میتواند بدون وسائط ایجاد کند ولی خیلی از موارد از مدبّرات امر، امر و ... که وسائط فیض هستند و از آنها استفاده میکند.
و شاید بتوان گفت که آن تعبیری که علامه طباطبایی به عنوان یکی از شواهد نظریهشان ذکر کردند و تفاوتی بین انزال و تنزیل گذاشتند و گفتهاند انزال و موارد نزول دفعی، و تنزیل در موارد نزول تدریجی هست و آن هم شاید که نشود پذیرفت. چراکه کاربردهای انزال و تنزیل در قرآن کریم گاهی اوقات در موارد مخالف آنچه مورد استناد علامه طباطبایی هست دیده میشود گرچه غالب همین است که ایشان میگوید. یعنی غالبا انزال به معنی نزول دفعی، و غالب تنزیل هم برای نزول تدریجی هست. که حالا این یک بحث در حقیقت لغتشناسی است که فرصتی دیگر می طلبد.
علاوه بر آیات قرآن البته میتوان برای هر یک از این نظریات شواهدی نیز از روایات معصومین علیهم السلام ذکر کرد.
روایات هم نزول دفعی را تأیید میکنند. عرض شد که نزول تدریجی مورد اختلاف نیست. اینجا در حقیقت دو قول عمده این است که آیا قرآن کریم فقط نزول تدریجی داشته یا هم نزول تدریجی و هم نزول دفعی.
نکته مهم این است که روایات معتبری است که اجمالاً از آن روایات استفاده میشود که در قرآن کریم این دو تا نزول وجود دارد، مثلاً این روایت که علی بن ابراهیم در کتاب کافی نقل میکند عن حفص بن غیاث عن أبی عبداللّه علیه السلام قال: سألتُه عن قول اللّه عزوّجلّ: «شهر رمضان الّذی اُنزل فیه القرآن» و إنّما اُنزل فی عشرین سنه بین اوّله و آخره؟ فقال ابو عبداللّه علیهالسلام: نزل القرآن جمله واحده فی شهر رمضان إلی البیت المعمور ثمّ نزل فی طول عشرین سنه، ثمّ قال: قال النّبیُّ صلیالله علیه و آله و سلم: نزلت صحف ابراهیم فی لیله من شهر رمضان و أنزل التّوراه لستّ مضین من شهر رمضان و أنزل الانجیل لثلاث عشره لیله خلت من شهر رمضان و أنزل الزّبور لثمانِ عشر خلون من شهر رمضانَ و أنزل القرآنُ فی ثلاث و عشرین من شهر رمضان».
حفص بن غیاث گوید: از امام جعفر صادق(ع) درباره گفتار خدای عزوجل پرسیدم که فرماید: « ماه رمضان که قرآن در آن فرود آوردیم»؛ با اینکه قرآن از اوّل تا آخر در ظرف مدّت بیست سال نازل شده؟ امام فرمود: همه قرآن یکجا در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شده، سپس در طول بیست سال تدریجا فرود آمده است. امام علیه السلام فرمودند که پیغمبر خدا صلیالله علیه و آله و سلم فرموده است: صحف ابراهیم در شب اوّل ماه رمضان، تورات در شب ششم، انجیل در شب سیزدهم، زبور در شب هجدهم و قرآن در شب بیست و سوّم آن ماه نازل شده است».
این یکی از روایاتی است که در جلد دوم کافی شریف صفحه 629 آمده، خوب این روایت ظاهرش دلالت بر هر دو نوع نزول هست.
در مجموع آنچه که به نظر میرسد با توجه به وجود آیات قرآن و شواهدی که از روایات وجود دارد، میشود که نزول دفعی و تدریجی را تأیید کرد.
آیا نظر آیتالله معرفت به تکرر نزول نمیانجامد؟ نظر شما راجع به تکرر نزول چیست؟
آیتالله معرفت میگویند آیات ابتدایی سوره علق که نازل شده، در شب مبعث به عنوان قرآن نازل نشده، ولی بعداً از اول ماه رمضان به عنوان قرآن نازل شده. البته دلیلی نداریم و شاید خود ایشان هم اعتقاد داشته باشند که تکرار نزول یک امر بیمعنایی است. مخصوصاً میدانید که اهل سنت در بعضی از آیاتی که سبب نزولهای مکی و مدنی برایش ذکر کردهاند، به جای این که بیایند یکی از آن روایات سبب نزول را نقد کنند و بگویند اشتباه شده، آمدند این جا قائل به تکرر نزول شدند. گفتند یک بار در آن جا نازل شد، یک بار این جا نازل شد. ما گاهی اوقات برای این که این ها را درست کنیم خدا را مجبور میکنیم که آیات را دو بار نازل کند. و قائل به تکرر نزول شویم بگوییم دو بار نازل شده. در حالی که خوب دلیلی بر نزول دوباره نیست. انساء و فراموشی در خاطر مبارک پیامبر راه نداشته. معنا ندارد این تکرر نزول. و خود ایشان (آیت الله معرفت) در این جا قائل به تکرر نزول میشوند. یعنی یک بار نازل میشود، اسمش قرآن نبوده و یک بار به عنوان قرآن. و دیگران هم بالاخره از این اشکال یک مقدار راحت تر بیرون میآیند. آنها که قائل به نزول دفعی و تدریجی هستند، میگویند اشکالی ندارد. چراکه این نزول دفعی بوده، نزول دفعی کل قرآن یک جا نازل شده، خصوصاً آنهایی که ماهیت این نزول را غیر از نزول تفصیلی آیات بدانیم و نزول معنا بدانیم، نزول یک پارچه به یک معنا، انتقال یک فایل بدانیم بدون این که تک تک اطلاعات این فایل خوانده بشود. اما بر اساس دیدگاه نزول تدریجی فقط یا باید که نسبت به زمان مبعث تردید صورت بگیرد، که خوب البته زمان دیگر هم ذکر شده اما این که شب قدر زمان مبعث بوده، این معلوم نیست. یا باید با همین توجیهاتی که مرحوم آقای معرفت فرمودهاند، آن را توجیه کرد که اینها هم قابل قبول نیست.
وحی به پیامبر به چه صورت بوده است و آیا معانی قرآن بر پیامبر وحی میشده است و یا معانی همراه با الفاظ بوده است؟
در حقیقت سه گونه وحی را قرآن کریم تصریح کرده، و از این سه گونه وحی، از یک جهت استفاده میشود که سه نوع وحی، یکی وحی مستقیم، یکی وحی پشت پرده و حجاب و یکی هم انزال رسول. در سوره مبارکه شوری آیه 51، «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یرْسِلَ رَسُولًا فَیوحِی بِإِذْنِهِ مَا یشَاءُ إِنَّهُ عَلِی حَکِیمٌ» انسانی نیست که خدا با او سخن بگوید مگر از راه وحی یا از پشت حجاب و پشت پرده و یا فرستاده ای فرستد، پس به فرمان او هر چه خواهد وحی میکند. همانا او والا مرتبه و با حکمت است.
خوب در مورد پیغمبر صلوات الله علیه هم هر سه اینها گزارش شده، و هم این که نزول جبرئیل بوده، یا این که از پشت حجاب به طوری که برای حضرت موسی هم قرآن نقل میکند برای پیامبر هم مثلاً آن طور بوده، و وحی مستقیم هم وجود داشته. اما در باره این که آیا آن وحی در حقیقت معانی یا الفاظ بوده، یا دیدگاه دیگری که معانی و الفاظ با هم نازل میشده که الفاظ القاء میشده و در ظرف و ضمن این الفاظ معانی هم مستقل از دلالت الفاظ بر پیامبر نازل میشده. درباره این همان طور که میدانید، بحثهای زیادی هست. آن طور که واقعاً میشود از قرآن کریم تأییدش را گرفت، این است که قرآن کریم به زبان عربی نازل میشده، در بعضی از آیات هست که به لسانٍ عربیٍ مبین. خوب این لسانٍ عربیٍ مبین، درباره قرآن «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یقُولُونَ إِنَّمَا یعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یلْحِدُونَ إِلَیهِ أَعْجَمِی وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِی مُبِینٌ. هر آینه می دانیم که آنان می گویند آدمی بر او می آموزد زبان آن کس که قرآن را به او نسبت می دهند اعجمی، و این قرآن به زبان عربی روشن است».
خود این نشانگر این است که در حقیقت قرآن کریم به صورت الفاظ نازل میشده، اما این که در ضمن این که به صورت الفاظ می آمده، معانی هم میآمده، این نیازمند تأمل هست و به یک معنا این که میتوانیم شواهدی برای این مسئله بیاورند، بالاخره آن چیزی که مشهور محققین است و شواهد آیات قرآن هم بر آن وجود دارد، این است که نوع نزول قرآن، نزول به صورت الفاظ بوده و پیامبر هم در گزارشهای مختلفی که آمده، الفاظ را به گوش خودشان میشنیدند و به قلب مبارکشان میرسانده و همان آیات را میخواندند. و ظاهراً باید که اعجاز بیانی قرآن را دلیلی بر این دانست که این الفاظ از جانب خداوند متعال نازل میشده و آیات متعددی که در قرآن کریم برای تحدّی نسبت به مخالفین وجود دارد، مثل آیاتی که میگوید مثل این قرآن بیاورید. اینها غالباً به نظریه اعجاز بیانی و ویژگی خاصی که الفاظ قرآن داشته که بشر نمیتواند مانند این بیاورد، قائل به این نظر شدهاند که قرآن با الفاظ بر پیامبر نازل شده است. و ظاهراً این نظر پذیرفتنی است و این آیات هم از دلایل نزول الفاظ قرآن کریم هست.
با توجه به اینکه تخصص و حوزه مورد علاقه شما تفسیر اجتماعی است، لطفا راجع به تفسیر اجتماعی قرآن توضیحاتی بفرمایید.
در حوزه تفسیر غالباً تفسیرهای ترتیبی را در طول تاریخ مفسران اسلامی داشتهایم. و تفسیرهایی که رویکردهای خاص یا موضوعات خاص را مورد توجه قرار بدهد، کمتر است. خصوصاً مباحث اجتماعی به مفهوم عام که شامل مسائلی مثل مسائل دین و جامعه دینی و حکومت، حقوق انسان، و حقوق زنان، تعاملات و ارتباطات در حوزه عمومی، و از این قبیل مسائل. بحثهای تفسیر نسبت به این موضوعات خیلی کم رنگ است.
در دوران اخیر چه در اندیشه عالمان شیعی و چه در اندیشه عالمان سنی، با توجه به رویکردهایی که در حوزه تحلیل مباحث حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن صورت گرفته، مثلاً در میان اهل سنت، کتابهای متعددی با عنوان «النُظُم الاسلامیة»، یا «نظام الحکم فیالاسلام»، در یکصد سال، صد و پنجاه سال اخیر نوشته شده، در نگاه عالمان شیعه هم خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی کتابهای مفصلی با رویکرد تفسیر اجتماعی و تفسیر آیات مربوط به حکومت اسلامی، و تفسیر موضوعی حکومت اسلامی، کتابهای فقه سیاسی که از آیات قرآن هم بهره بردهاند، تألیف شده، من یک موقعی مقدار آیاتی که در بعضی از کتابهای مطرح در حوزه فقه و حکومت، طرح شده را جمع کردم و فیش برداری کردم، دیدم حدوداً چهارصد آیه در کتابهای النظم الإسلامیة اهل سنت و در کتابهای فقه الحکومت شیعی وجود دارد که به آنها تمسک شده، و خوب این فیشها یک منبع اطلاعاتی خوبی بود که تهیه کردم. و از این جا معلوم شد که اجمالاً بعضی از آیاتی که ما آنها را آیاتی در فضای اجتماع و سیاست نمیبینیم، این آیات مورد توجه مفسّرین معاصر یا فقهای معاصر در میان اندیشمندان شیعه و سنی قرار گرفته، که تحت عنوان فیشهای حکومت اسلامی در قرآن این را تهیه کردم و مورد توجه قرار دادم. و استفادههای متعدد، گاهی اوقات از آیاتی که ظاهراً بحث اجتماعی نیست و ربطی به سیاست ندارد، دیدم که فقها به آنها استناد کردهاند. مثلاً فرض کنید از آیه 29 سوره بقره «خُلِق لکم ما فیالأرض جمیعاً» که حتی اکثر فقهای گروههای میانی یا متأخر مثل صاحب جواهر فقط احیاء موات را از این آیه شریفه استفاده کردند، و در دوران معاصر مثلاً استفاده کرده بودند که ما میتوانیم در حوزه مشروعیت حکومت از این آیه شریفه استفاده کنیم.
در کتابهایی مثل کتاب «دراسات و نظامات الحکم و الادارة فیالاسلام» در این زمینه استفادههایی کردند. و استفادههای متعدد دیگر، مثلاً فرض کنید از آیه إنی جاعلٌ فی الأرض خلیفة، در سوره مبارکه بقره، بعضاً خلافت عامّه انسان را استفاده کردند. مرحوم شهید سید محمدباقر صدر از این آیه به عنوان یکی از مستندات خلافت عامه انسان استفاده کرده، آقای آیتالله سید کاظم حائری در کتاب «ولایةالعقل فی عصر الغیبة» استفاده کردند و از این تعبیرات زیاد است. این نکته را به ذهن من رسید که ما بیاییم و یک مجموعه گسترده ای را تحت عنوان آیات اجتماعی و سیاسی قرآن جدا بکنیم و به تفسیر این آیات با رویکرد اجتماعی بپردازیم. البته خود من هم که یک بار قرآن را به دقت به همین منظور مطالعه کردم، به آیاتی برخورد کردم که شاید مفسران یا فقهای ما در آن مقداری که من مطالعه کرده بودم از آن ها استفاده نکرده بودند. و همین زمینهای شد که یکی از کارهای بلندمدت را طراحی کردیم در مورد آیاتی که در قرآن کریم این رویکرد اجتماعی و رویکرد سیاسی را دارد. البته در این زمینه شاید دو شیوه کار میشد انجام بگیرد. یکی این که بر اساس موضوعاتی که در حوزه مباحث اجتماعی هست، مثلاً فرض کنید آیات مربوط به حقوق زن را جدا کنیم و تفسیر موضوعی نسبت به آن ها ادامه بدهیم، راه دیگر این که بیاییم تک تک آیات را مورد توجه قرار بدهیم و تفسیر ترتیبی قرآن اما فقط نسبت به آیات اجتماعی، گزینش آیات اجتماعی به صورت تحقیق تفصیلی روی آن انجام شود و هر کدام برای خودش مزایایی دارد. در حوزه آیات الاحکام، معمولاً نوشتههای اهل سنت به طریق ترتیبی قرآن است. مثلاً کتاب «فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام» از قطب راوندی، یا مرحوم مقدس اردبیلی در کتاب «زبدة البیان فی احکام القرآن»، معمولاً موضوعی و بر اساس موضوعات فقهی و ابواب فقهی آیاتی را که مربوط به این موضوعات بوده، به تحلیل و تفسیر پرداختهاند.
من در این کار به دنبال این بودم که ما به شیوه احکام القرآنهای اهل سنت این کار را انجام بدهیم تا منبعی باشد برای کسانی که بعداً میخواهند تفسیرهای موضوعی اجتماعی قرآن را در موضوعات مختلف انجام بدهند. خوب بالاخره این کاری است که فکر میکنم هم نیازمند یک نوع آشنایی و دغدغههای اجتماعی و سیاسی هست، و نگاه دقیق در جهت کشف نکاتی که میتوان از این آیات در حوزه اجتماعی به دست آورد، و خصوصاً رصد کردن دیدگاه مفسّران دو قرن اخیر در این موضوعات، خیلی روشن است که در این بحثها، گاهی اوقات از مفسران متقدممان به اندازه یک خط هم در عرصه مباحث اجتماعی چیزی نداریم. اما در یکی دو قرن اخیر مفسرانی مثلاً در «تفسیر المنار» از محمد عبده و رشید رضا ببینید که تا علامه طباطبایی تا مرحوم سید محمد حسین فضل الله و دیگر مفسران شیعه و سنی معاصر که استفادههای خوبی در این زمینه داشتهاند. خوب این زمینهای شده که کار انجام بگیرد و امیدوار هستیم که هر چه زودتر به نتیجه برسد.
پیش بینی من این است که تقریباً می شود که یک مجموعه هشت جلدی را در فضای تفسیر آیات اجتماعی قرآن به نتیجه رساند و انشاءالله مورد استفاده محققان مباحث اجتماعی قرآن قرار بگیرد.
تفسیر اجتماعی الان چه مرحلهای از کار است؟
الان شاید که یک بخش عمده ای حدود دو تا سه جلد نگارش ابتداییاش صورت گرفته و منتظر مراحل ویرایش نهایی و سپردن به چاپ هست.
سراغ آیات رفتید یا بیشتر جمع آوری نظر مفسران گذشته است؟
سه مرحله را در نظر گرفتیم، یک مرحله نقل آراء و دیدگاههای مفسران با دغدغههایی که ما در این موضوعات داشتیم و به یک معنا توجه به موقعیت پژوهش در حوزه تفسیر اجتماعی؛ یک بخش دیگر بعد از نقل، نقد است که دیدگاههای مفسران اگر قابل نقد باشد یا نکتهای در نظراتشان قابل ملاحظه باشد، از سوی دوستان و در حقیقت جلسه تفسیر اجتماعی مورد نقد قرار میگیرد. یک مرتبه سوم دارد تحت عنوان نتیجهگیری و جمعبندی نهایی که بخش اجتهادی مربوط به هر آیه میشود. در حقیقت سه مرحله نقل، نقد و جمع بندی و تحلیل نهایی در هر آیه در نظر گرفته شده است.
موسسه «فهیم» در همین زمینه کار میکند؟
بله، مؤسسه فهیم از ویژگیهایش این است که به حمدالله با همراهی و همکاری عدهای از فضلا و محققان حوزه اندیشه اسلامی طراحی و راه اندازی شده، و متکی به افرادی است که به عنوان یک امر دینی قابل حمایت از مؤسسه حمایت میکنند و کارهای متعددی هم انجام میدهد. شاید بگوییم نقطه عزیمت تشکیل مؤسسه فرهنگی فهیم، این بود که احساس میشد خیلی از نظریه پردازیهایی که در حوزه اندیشه دینی صورت میگیرد، و خیلی از دیدگاههایی که محققان را زحمت فراوان به آنها میرسند، این آراء و نظریهها در لابلای کتابها و مقالاتی که بسیار محدود منتشر میشود، باقی میماند و از یادها میرود و آن طور که باید، از نظریه پردازی دینی تقدیر و اطلاع رسانی و احیاناً نقد، بررسی و پیگیری نظریهها صورت نمیگیرد.
در مؤسسه یک بخش عمده فعالیت مان که به حمدالله در این چهارسالی که تشکیل شده به آن پرداختیم، این است که جلساتی را به نظریهپردازی دینی از سوی محققان اختصاص دادیم که به سه صورت ارائه نظریه، مناظره و نقد کتاب برگزار شده است. معمولاً عده زیادی از فضلا و اساتید، دانشجویان و طلاب مرتبط با رشتههای علوم اسلامی و غالباً هم در سطوح درس خارج و در سطح نظریهپردازان در این جلسات شرکت میکنند. و به یک معنا در فضای اندیشه دینی، به ویژه در حوزههای قرآن و حدیث و فقه و اصول سعی کردیم که بحث های نو اندیشانه فضلای شایسته نظریه پردازی را منتشر بکنیم. و به نوعی در این زمینه بتوانیم به اصلاح نظریه پردازی های دینی، ایجاد چالشهای جدی در حوزه نظریه پردازیها و تشویق محققان و طلاب، در این فضا بپردازیم. این یکی از فعالیتهای عمده مؤسسه فهیم است. در این بخشها بیش از صد و چهل جلسه نظریهپردازانه داشتیم که امیدواریم بخش انتشارات مؤسسه به زودی این مجموعه را منتشر کند. آنچه به طور مستمر در سالهای گذشته ادامه داشته، تحت عنوان تفسیر آیات اجتماعی ـ سیاسی قرآن که این هم با حضور تعداد زیادی از محققان و تعدادی مشخص از دوستان فضلا و محقق و به یک شیوه جمعی پیگیری میشود و تفاسیر متعددی که رویکردهای اجتماعی دارد دیده میشود و مورد تحقیق، بررسی، جمع بندی و نتیجه گیری قرار میگیرد.
مؤسسه به صورت مجازی هم از طریق داشتن سایتهای متعدد، فعالیتهای خودش و فعالیتهای فرهنگی و نظریه پردازانه حوزه اندیشه دینی را در اختیار محققان مورد استفاده قرار میدهد. امیدوار هستیم که زمینه توسعه بیشتر فعالیتهای مؤسسه فهیم با جلب همکاریهای محققان و خیّرین فراهم بشود.
/30462
نظر شما