یکی از ویژگیهای ممتاز در انسان، قدرت یادگیری و خلاقیت اوست. انسان، انسان نمیشود مگر بر اثر قدرت یادگیری و تاثیر تعلیم و تربیت. ظرفیت خلاقیت در انسان نامحدود است و در طول حیات او همواره در حال یادگیری است.
یکی از پیچیدهترین جلوههای یادگیری انسان در هزاره سوم و در قرن بیستویکم یادگیری، خلاقیت و آفرینندگی است. درباره خلاقیت بحثهای فراوانی شده اما بسیاری از رفتارشناسان خلاقیت را دارای مولفههای تشکیلدهندهای مثل یادگیری، تفکر، مهارت، تجربه، انگیزه و استعداد قلمداد کردهاند. بسیاری از رفتارشناسان بر این باورند که انسان برای دوام و بقای خود نیازمند است قدرت خلاقیت کودکان را پرورش دهد چراکه خلاقیت سلاحی است که انسان میتواند با بکارگیری آن به حل مسائل و مشکلات گوناگون بپردازد.
البته خلاقیت مثل هوش، حافظه و تفکر فرآیندی پویاست که با استفاده از متدهای مختلف میتوان به آموزش، رشد، تقویت و توسعه آن پرداخت. اندازهگیری خلاقیت و روشهای پرورش آن از پنجاه سال قبل شروع شده؛ البته در طول تاریخ همواره خلاقیت در میان دانشمندان و کاشفان، هنرمندان و نویسندگان و مخترعان وجود داشته است.
روانشناسان کمکم دریافتهاند که هوش و خلاقیت مترادف نیستند و خلاقیت را نمیتوان با آزمونهای هوشی اندازه گرفت و سنجید. اولین بار در سال 1951 ترستون، به این امر پی برد که چگونه برخی از افراد کمهوش در انجام بعضی از امور موفقند. او ملاحظه کرد که افراد خلاق با نگرشی انتقادی به مسائل نگاه میکنند و راهحلهای خلاق احتمالا زمانی که فرد در حال استراحت است پیدا میشود.
متاسفانه در نظام آموزشی ایران پرورش خلاقیت جایگاهی خاص ندارد و به رشد آن توجه نمیشود. بیشتر معلمان کلیشهای و قالبی فکر و عمل کردن را به دانشآموزان یاد داده و تقویت میکنند. شاکله کتب درسی تقریبا در طول چهل سال گذشته یکنواخت بوده است و این مبانی را از ترجمه کتب کشورهای اروپایی برداشت کردهاند. محدودیتهای موجود در فعالیتهای علمی در مراکز آموزشگاهی اعم از مدارس یا دانشگاهها به شکلی که کشف و تقویت استعدادهای درخشان بسیار محدود و آهسته حرکت میکند اتفاق میافتد.
تفکر یکنواخت علمی در کلاسهای درسی در سطوح مختلف تا آنجا که دانشآموزان و دانشجویان در روز اول کلاس به فکر سوالات امتحان هستند، شکل امتحانات چهار جوابی، سوالات و پاسخهای قالبی و یکنواخت حتی بازیهای کلاسی و مدرسهای در خانه و مدرسه خلاقیت فرزندان ما را محدود کرده است.تازه چند سال است که تکنولوژی آموزشی از طریق مرکز رشد در تولید اسباب بازیهای علمی اتفاق میافتد که این حرکتی میمون و فرخنده است.
متاسفانه حلالمسائلهای مختلف در سطوح بالا و پایین کلاسی، راهنمای کتب درسی و کلیدهای سوال و جواب باعث انجماد خلاقیت در نوجوانان و جوانان ما شده در حالی که در کشورهای پیشرفته معلمان و اساتید علاقمندند با فراهم کردن شرایط مناسب شاگردان خود را به تفکر خلاق هدایت کرده و آنها را برای زندگی در دنیای پویا و برای آیندهای جدید آماده کنند.
امروزه انتقال معلومات هدف نیست بلکه پرورش قدرت تفکر خلاق و ابتکار هدف است. امروز لازم است کودکان و نوجوانان به گونهای تربیت شوند که خلاق باشند و برای مسائل قدیم و جدید راهحلهای نو بیابند. ما به عنوان آموزگاران نباید راهحل مسائل را به دانشآموزان خود منتقل کنیم بلکه باید چگونگی حل مسائل را به آنها بیاموزیم.
شایان ذکر است که نظامهای آموزشی گذشتهنگر نمیتوانند شهروندان خلاق و مبتکر تربیت کنند چراکه اینگونه نظامهای آموزشی قواعد معین و ثابت برای رفتارهای معین و راهحلهای خاص برای مسائل خاص تجویز میکنند و دانشآموزان و دانشجویان خلاق مورد بیمهری قرار میگیرند. حتی سوالات و پیشنهادات آنها باید قالبی و در چهارچوب باشد اما در مقابل نظامهای آموزشی خلاق و آیندهنگر همواره به آینده نگاه دارند و هوشیارانه به پیشبینی و پیشگیری میپردازند.
آنها در گذشته نمیمانند و توقف نمیکنند و خلاقیت در این نظامها ارج و منزلتی بالا دارد از این رو در جامعه رو به رشد ایران با توجه به تحریمهای مختلف عملی و اقتصادی و فرهنگی توجه به جایگاه و نقش خلاقیت از اهمیت حیاتی برخوردار است و شایسته است این حرکت و توجه از خانوادهها، مهدهای کودک و مراکز پیشدبستانی آغاز شود.
خانواده بیتردید اثربخشترین تاثیر را بر رشد خلاقیت دارد چراکه خلاقیت توانایی و مهارتی است که عوامل متعددی بر رشد و توسعه آن اثر میگذارند از جمله خانواده که فرصتهای لازم را برای سوال کردن، تجربه کردن و کنجکاوی کودکان فراهم کرده و در مقابل اینگونه رفتارها روش سرکوب و دعوت به سکوت پیشه نمیکنند.
خانوادههای آیندهنگر زمینه لازم برای رشد و تقویت خلاقیت ایجاد میکنند در مقابل خانوادههای مستبد قوانین و انضباط محدودکننده را با خشونت و پرخاشگری در جهت توقف خلاقیت کودکان به کار میگیرند.
نظام آموزشی و معلمان با نوگرایی میتوانند در رشد این فرایند موثر باشند. مهمترین عوامل مانع خلاقیت در نظام آموزشی عبارتند از تاکید بر دروس نظری، تکیه بر محفوظات، تکالیف پرحجم و زیاد، عدم توجه به تواناییها، کلاسهای پرجمعیت، انضباط افراطی، معلمان ناآشنا به روانشناسی و تعلیم و تربیت، روشهای تدریس سنتی و تاکید بر تفکر همگرا.
در عوض به جای محورهای گفته شده باید برای رشد خلاقیت به دروس عملی و رشد همهجانبه دانشآموزان، گزینش معلمان باهوش و کارآمد، توجه به رغبتها و علایق دانشآموزان و برقراری پیوند عاطفی میان مدرسه و دانشآموز توجه کرد. فقط در این صورت است که میتوان به آیندهای روشن با جمعیت فرهیخته خلاق امیدوار بود چراکه ایستادگی در مقابل یورش فرهنگی و اقتصادی بیشتر از هر چیز دیگر به نوآوری و خلاقیت نیاز دارد.
*آسیبشناس و رفتارشناس اجتماعی
45234
نظر شما