میان مجلس شورا
نشسته در پس چندین تریبونهای رنگارنگ
به دست هر وکیلی، لوحی از تشعیر و اشعار و شعار و غیره و ذلک!
نگاه هر کدام از آرزو لبریز
به امید از ته دل، یک «دلم میخواست» میگوید!
***
- «من امشب هفت شهر آرزوهایم چراغان است»
صفای مجلس شورا تماشایی ست
در اینجا من پی یک رابطه، یک میکروفن، یک سیممیگردم
اگر هم فرصتی باشد
ز مجلس، گاه گاهی، جیم میگردم!
رئیس مجلسا! قدری به من هم وقت میدادی
که تا من روی آن سکو
به پشت آن تریبون قشنگ ناز و مامانی
چو کفتر برفراز حرفها، پرواز میکردم
و از آنجا، سخن آغاز میکردم
بساط وعده ها را باز میکردم
- برادر جان! مکن خود را چنین خسته!
یواش ای جان شیرین! هیس! آهسته!
مبادا آن برادر، کان طرف در خواب شیرین است،
حواسش پرت و چرتش پاره و اوقات شیرینش شود
مانند «قیلاووس»*
و از ناراحتی، اوضاع مجلس را زند برهم!
چه شیرین است وقتی یک نماینده
چو درد خویش را در حال فریاد است،
کمی خونسردی خود را نماید حفظ
که بنیاد اساس آشفته فریاد، برباد است!
***
دلم میخواست تا آنکس که در پشت تریبون است
کمی صحبت نماید از فراوانی و ارزانی!
که تأثیر کلامش نیست
یقیناً کمتر از این شعرهای بند تنبانی!
(همین شعری که میخوانی!)
..........................
پاورقی
* «قیلاووس» مایعی تلخ که بعضی گویند «از محل پارگی چرت، تراوش کند» و بعضی گویند«نع!». ما نمیدانیم.
هفته نامه گل آقا. شماره 84. مرداد 1371
6060
نظر شما