یکی از آفتهای دیرپای مدیریت در کشور ما، تبدیل تدریجی «روحیهی خدمت» به «ذهنیت اربابی» است.
بسیاری از مدیران در روزهای نخست انتصاب، با نیتهای خالص، انگیزهی اصلاح و شور خدمت پا به میدان میگذارند. اما به مرور زمان، وقتی صندلیها ماندگار میشوند و تکرار مسئولیتها طعم قدرت را در جانشان مینشاند، کمکم خدمت به مردم جای خود را به سلطه بر مردم میدهد.
مشکل از جایی آغاز میشود که صندلیها از مأموریت به مالکیت تبدیل میشوند؛ وقتی مدیر احساس میکند اداره یا سازمان، ملک شخصی اوست و مردم باید در برابرش تعظیم کنند، نه او در برابر مردم. در چنین فضایی، نقد، دشمن شمرده میشود و پرسش خبرنگار، بیادبی.
این همان نقطهای است که اخلاق اداری فرو میپاشد و فاصله میان حاکم و مردم روزبهروز بیشتر میشود.
در نگاه اسلامی و مردمی، مسئول، «خادم» است نه «صاحب».
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «مسئولان شما، در حقیقت خادمان شما هستند.»
اما در واقعیت امروز جامعه، گاه شاهدیم برخی مدیران نهتنها به این باور وفادار نیستند، بلکه از جایگاه خود برای فاصله گرفتن از مردم بهره میبرند. جلساتشان بسته، رفتارشان آمرانه و گفتارشان آمیخته با تکبر است؛ گویی از یاد بردهاند که قدرت امانت است، نه امتیاز.
این ذهنیت اربابی، آثار خطرناکی دارد؛
وقتی مدیران از نقد و پرسش میگریزند، زمینهی فساد و انحراف فراهم میشود. وقتی خبرنگار و رسانه از ترس واکنش تند، سکوت میکنند، مردم از حق دانستن محروم میشوند.
و وقتی مردم احساس کنند مسئولانشان از آنان دور شدهاند، اعتماد عمومی آسیب میبیند — و هیچ نظامی بدون اعتماد مردمی پابرجا نخواهد ماند.
ما نیازمند بازگشت به معنای اصیل خدمتیم.
مدیر مردمی کسی است که پیش از آنکه تریبون و تشریفات داشته باشد، گوش شنوا دارد؛ کسی که در برابر خبرنگار، منتقد و حتی معترض، متواضع و صبور است؛ کسی که میداند کرسی مدیریت، محل آزمایش است نه نمایش.
قدرت آزمونی موقتی است، اما اخلاق و فروتنی، میراثی ماندگار.
ای کاش هر مسئولی پیش از امضا، سخن و تصمیم خود، لحظهای درنگ کند و از خود بپرسد:
آیا هنوز خدمتگزار مردمم، یا نادانسته به ارباب آنان بدل شدهام؟
نظر شما