علی نریمانی؛ روحانی شاعری که تاریخ ادیان را در هزار بیت عربی گنجاند!

حجت‌الاسلام نریمانی، عالمی که از مدرسه‌های اصفهان تا دانشگاه لاهور را درنوردید، ناگهان در اوج تحقیقات تاریخی، همه آثارش را کنار گذاشت و عمرش را وقف عرفان کرد. به مناسبت رحلت این چهره ماندگار، زندگی‌نامه و گفت‌وگوی اختصاصی او را مرور می‌کنیم.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حجت‌الاسلام والمسلمین علی نریمانی از فرهیختگان حوزه علمیه و از چهره‌های ماندگار عرصه تألیف، ترجمه و شعر بود که با بیش از ۵۰ اثر علمی و تحقیقی، میراثی ارزشمند از خود به جای گذاشت.

بنابر روایت حوزه، به مناسبت سالگرد رحلت این عالم پرکار، زندگینامه ایشان را مرور کرده و گفت‌وگوی اختصاصی وی با هفته‌نامه افق حوزه را بازنشر می‌کنیم.

زندگینامه

وی در سال ۱۳۳۵ ه.ش در زمان آباد برخوار اصفهان، در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. در سال ۱۳۴۸ ه.ش موفق به اخذ گواهینامه پایان تحصیلات ابتدایی گردید.

از آنجا که او علاقه خاصّی به ادامه تحصیلات در رشته ادبیات فارسی و عربی و معارف اسلامی داشت در سال ۱۳۴۹ وارد حوزه علمیه اصفهان - مدرسه ذوالفقار - گردید و از آنجا که روح جوّالش اجازه محدودیت در یک مدرسه با چارچوب مخصوص به خود را نمی‏داد؛ پس از مدت یک سال تحصیل در آن مدرسه با پل ارتباطی که با دوستان قمی‏اش برقرار کرد، روانه قم گردید.

او با سرعت به یادگیری علوم اسلامی پرداخت امّا علی‏رغم پیشرفت در علوم اسلامی، دروس جدید را نیز شبانه در دبیرستان دین و دانش پی‏گیری نمود. در سال ۱۹۹۲ میلادی که مطابق با سال ۱۳۷۱ ه.ش است، موفّق به اخذ کارشناسی ارشد ادبیات عرب از دانشگاه لاهور پاکستان گردید. امّا چون هدف او فراتر از یادگیری این علوم بود، هیچ یک از این علوم و مدارک نتوانست روح جوّال او را آرامش بخشد.

او به هدایت‌گری پیامبرگونه نسبت به جوانان می‏‌اندیشید و در این راستا تلاش کرد تا قلم بر دست گرفته و در قالب ادبیات و نویسندگی، اندیشه‏ ها و اندوخته هایش را در معرض دید نسل جوان بگذارد. به همین دلیل همه همّ و غم خود را در این مسیر صرف کرد، تا جایی که اکنون صاحب بیش از پنجاه عنوان کتاب در زمینه‌های عرفان، ادبیات، معارف، تفسیر قرآن، تاریخ و فلسفه و غیره می‏باشد.

از آنجا که هدف او خدمت به نسل جوان بود، نخست در صدد برآمد تا از راه تاریخ نگاری، عطش کاوشگری و تلاش و تکامل را در نسل جوان ایجاد کند و چون به تاریخ علاقه خاصی داشت از سال ۱۳۶۰ به مطالعه تاریخی پرداخت، در حین مطالعه مباحث تاریخی، بررسی تاریخ ادیان و عرفان، او را به خود معطوف داشت و گرایش و علاقه خود را به آن بیش‏تر از تاریخ عمومی دانست، بطوری که در سال ۱۳۶۲ توانست همه تاریخ ادیان، اعم از بدوی، فکری و آسمانی را در هزار بیت شعر عربی بگنجاند.

ایشان تا جایی پیش رفت که توفیق پیدا کرد ضمن تصحیح اشعار عربی ادیان بدوی، شرحی بر آن منظومه نیز بنگارد. او در حالی که به تصحیح و شرح بقیه منظومه ادیان خود مشغول بود، در سال ۱۳۶۳ هجری شمسی حالتی بر او عارض گردید که همه نوشته‏‌های گذشته خود را کنار گذاشت و بیش‏ترین اوقات خود را صرف عرفان و مسائل مربوط به آن نمود، تا جایی که همه کتاب‌هایی که از سال ۱۳۶۳ به بعد نگاشته در مورد عرفان و مسائل عرفانی اعم از نظری و عملی است.

علی نریمانی؛ روحانی شاعری که تاریخ ادیان را در هزار بیت عربی گنجاند!

برخی از اساتید:

اساتید سطح: حجج اسلام: براتعلی براتی، ابراهیمی، مرحوم آیت الله حاج سید حسن امامی، مرحوم محمدتقی ستوده، مرحوم آیت الله یوسف صانعی، سید حجت ابطحی، محسن دوزدوزانی، سید مصطفی محقق داماد، سید حسین موسوی تبریزی

اساتید فقه و اصول: مرحوم فاضل هرندی، مرحوم قدرت‌الله وجدانی‌فخر

اساتید خارج فقه و اصول: آیات عظام: وحید خراسانی، حسینعلی منتظری، جواد تبریزی، یوسف صانعی، موسوی اردبیلی

اساتید تفسیر قرآن: آیات عظام مرحوم میرزا علی مشکینی و جوادی آملی

اساتید فلسفه: مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدعلی انصاری شیرازی، آیت الله محمدعلی گرامی، مرحوم حجت الاسلام امین، دکتر احمد احمدی

اساتید اقتصاد اسلامی: آیات عظام محمدهادی یوسفی غروی و مرحوم موسوی اردبیلی

استاد نجوم: آیت الله محمدحسن احمدی فقیه یزدی

استاد عرفان: مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم غروی تبریزی

تدریس:
منطق مظفر، بدایة الحکمه علامه طباطبایی، فصوص الحکم ابن عربی، فلسفه تطبیقی، عرفان نظری، فصوص الحکم معلم ثانی فارابی

عناوین آثار ایشان:

فهرست کتاب‌های منتشر شده:

۱. کلید سرّ حقیقت - ترجمه و شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه منسوب به امام صادق (ع)، ناشر: ذوی القربی، سال نشر: ۱۴۰۱ ه.ش
۲. برگزیده المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه و تدوین: علی نریمانی، ناشر: ذوی القربی، سال نشر: ۱۳۹۰ ه.ش
۳. تفسیر متین همراه با بیان ساده و روان نکات کاربردی، ناشر: نهاوندی، سال نشر: ۱۴۰۲ ه.ش
۴. اصطلاحات عرفانی، ، ناشر: نهاوندی، سال نشر: ۱۴۰۲ ه.ش
۵. نجوای دل، یا مناجات با خدا، ناشر: نشر بلاغت، سال نشر: ۱۳۷۴ ه.ش
۶. احیای دل، یا شرحی بر دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان، ناشر: میثم تمّار، سال نشر: ۱۳۸۳ ه.ش
۷. مراحل سیر عرفانی، ناشر: دارالهدی و انتشارات ذوی القربی، سال نشر: ۱۳۸۵ ه.ش
۸. زن برترین پدیده در عرفان، ناشر: میثم تمّار، سال نشر: ۱۳۸۱ ه.ش
۹. عرفان در پرتو عقل و اندیشه، ترجمه و شرح فصوص الحکم فارابی، ناشر: دارالهدی، سال نشر: ۱۳۸۲ ه.ش
۱۰. پزشکی گیاهی (در قالب شعر)، ناشر: دارالهدی، سال نشر: ۱۳۸۵ ه.ش
۱۱. فشرده‏ای از قواعد منطق، ناشر: نویسنده، سال نشر: ۱۳۵۷ ه.ش
۱۲. سیر و سلوک معنوی، در قالب لوح فشرده (نرم افزار)
۱۳. تفسیر عرفانی اشراق، در قالب لوح فشرده (نرم افزار)
۱۴. ترنم ذوق، ناشر: نهاوندی، سال نشر: ۱۴۰۲
۱۵. مثنوی عرفانی و غزلیات، ناشر: نهاوندی، سال نشر: ۱۴۰۲
۱۶. مثنوی معنوی رمضانی (کلاله خاور)، ناشر: نهاوندی، سال نشر: ۱۴۰۲
۱۷. ابرها آبستن (شعر نو)، ناشر: نهاوندی، سال نشر: ۱۴۰۲
۱۸. تلنگر(شرح گزیده ای از کلیات شمس تبریزی)، ناشر: نهاوندی، سال نشر: ۱۴۰۲
۱۹. جاذبه های عرفانی (شبستری)، ناشر: نهاوندی، سال نشر: ۱۴۰۲

فهرست کتاب‌های منتشر نشده:

۱. حکمت
۲. ولایت
۳. ده سخن
۴. خاموشی
۵. خلوت گزینی، ترجمه و شرح بر «التّحصین لابن فحد الحلّی»
۶. سیر بسوی خدا
۷. تحفة الأبرار
۸. منظومة فی الادیان
۹. منظومة فی الاصول
۱۰. شرح مثنوی و معنوی به نثر
۱۱. چشمه تشنه یا معمای ناگشوده
۱۲. مختصر فصوص الحکم، ابن عربی
۱۳. مجوسیّت
۱۴. وسعت نظر
۱۵. دیدار حق
۱۶. هزار نکته
۱۷. حکمت آدمی
۱۸. ازدواج موقت، ترجمه و شرح «المتعه» للشیخ المفید
۱۹. عرفان اسلامی
۲۰. عرفان عملی
۲۱. حجاب در اسلام
۲۲. ازدواج در اسلام
۲۳. نغمه‏های عرفانی
۲۴. یافته‏های درونی
۲۵. لطیفه‏های عرفانی
۲۶. مستندات روایی مثنوی معنوی
۲۷. درآمدی بر تاریخ ادیان
۲۸. راز دلنواز، شرح بر گلشن راز
۲۹. عشق از دیدگاه ملاّصدرا، شیخ بهایی، و فیض کاشانی
۳۰. شراب عشق، ترجمه و شرح قصیده خمریّه ابن‏فارض مصری
۳۱. تئوری فصوص (ترجمه و شرح بر نقش الفصوص)

هفته نامه افق حوزه نیز گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین علی نریمانی با عنوان «نقش شعر در تحولات اجتماعی ایران» داشته که به مناسبت رحلت این عالم وارسته بازنشر می شود:

شعر فارسی، به عنوان یکی از ارکان اصلی هویت ملّی ایرانیان، از دیرباز در شکل‌دهی فرهنگ و تمدّن این سرزمین نقش بسزایی داشته است. شاعران بزرگ ما با سروده‌های خود، ارزش‌ها، آداب و رسوم، و باورهای ایرانی را به نسل‌های بعد منتقل کرده و هویت ملّی ما را تقویت کرده‌اند. در این گفتگو با جناب حجت الاسلام و المسلمین علی نریمانی، به بررسی نقش شعر در شکل‌دهی هویت ملّی ایرانیان و تأثیر آن بر اندیشه و رفتار مردم خواهیم پرداخت.

بررسی انواع شعر کلاسیک ایرانی
شعر کلاسیک ایرانی، که از دوره زرّین خود با رودکی آغاز و به عبد الرحمن جامی ختم می‌شود، همواره جایگاه خاصی در فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. اگر به آن زمان برگردیم، متوجّه می‌شویم که شعر در جامعه آن دوران اهمیت ویژه‌ای داشت و به گونه‌ای ایران را به خاطر شعر زرین کلاسیکش می‌شناسند. اگر شما به خارج از کشور بروید و بگویید که ایرانی هستید، بسیاری از افراد با شعر کلاسیک ایران و نام‌هایی چون حافظ و سعدی مولوی آشنا هستند. این موضوع نشان دهنده تأثیر عمیق شعر بر هویت ملّی و فرهنگی ایرانیان است.

در بررسی شعر کلاسیک، می‌توانیم آن را به چهار بخش تقسیم کنیم.

۱. شعر عمومی: این نوع شعر شامل پند و اندرز، هجویات و موضوعات متنوّع دیگر است. این بخش از شعر نه تنها ابزاری برای بیان احساسات و افکار شاعران بود، بلکه به عنوان وسیله‌ای برای انتقال ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی نیز عمل می‌کرد.

۲. شعر مذهبی: این نوع شعر در زمان اهل‌بیت و بعد از آن به وجود آمد. شاعران به دلایل مختلف سعی می‌کردند مذهب را در اشعار خود معرفی کنند. به ویژه در زمان صفویان، شاعران منقبت اهل بیت را در شعر خود بازگو می‌کردند و دربار صفوی نیز به این آثار توجه خاصی داشت و به آن‌ها جوایزی اهدا می‌کرد. به همین دلیل، بالاترین اشعار در این حوزه تولید می‌شد.

۳.شعر عرفانی: اگرچه ادبیات عرفانی به قبل از میلاد بازمی گردد، اما در زمان اسلام و به ویژه در قرن هفتم هجری اوج گرفت. محی الدین عربی کار را آغاز کرد و به شعر عرفانی اصول خاصی بخشید. دیگر شاعرانی مانند سید علی همدانی نیز به شعر عرفانی روی آوردند و اشعارشان به قالب عرفانی درآمد. اگرچه شعر عرفانی از قرن چهارم آغاز شد، اما اوج آن در قرن هشتم هجری بود. در این دوره، شیخ محمود شبستری اثر معروف خود، گلشن راز، را منتشر کرد. بنده نیز شرحی بر این اثر نوشته ام. هرچند شبستری تحت تأثیر محی الدین عربی بود، اما قالب شعری او بسیار قوی و تأثیرگذار است.

۴.شعر نو فارسی: این نوع شعر با نیما یوشیج آغاز شد و اشعار او به واقع زیبا و نوآورانه بودند. نیما با ابداع قالب های جدید، دنیای شعر فارسی را متحول کرد و مسیر تازه ای برای شاعران بعدی هموار ساخت. 
تحولات ادبیات در زمان صفویان و قاجاریه
در زمان صفویان، ادبیات به یک قالب خاص مذهبی تغییر شکل داد. هر کس که در منقبت شاه یا اهل بیت سخنی می گفت، برای آنان اهمیت زیادی داشت. این شرایط به گونه ای پیش رفت که برخی شاعران ناچار به مهاجرت به هند شدند و مشکلاتی در ادبیات داخل ایران پدید آمد.

قبل از صفویه، شعر در میان مردم حالتی طبیعی و خاص داشت و ذوق شاعران به ویژه در زمینه قرایح، بیشتر ظهور پیدا می‌کرد. اما در زمان صفویه، این قریحه تحت کنترل قرار گرفت. دختر شاه طهماسب، پری خان خانم، که فردی سیاسی و صاحب ذوق ادبی بود، به شاعرانی که در مدح پدرش و خود او اشعاری می‌سرودند جوایزی اهدا می‌کرد و دستور می‌داد به این گروه از شاعران رسیدگی شود. اما این کار محدود و به ویژه به مدح خودشان اختصاص داشت.

در زمان فتحعلی شاه، شکست هایی که در زمان صفویه رخ داد، در دوره قاجار دوباره ظاهر شد و شخصیت‌هایی در کشور، به ویژه در اصفهان، از این رویدادها تأثیر پذیرفتند. در زمان شاه عباس، شعر به شدت رو به افول رفت، به گونه‌ای که عز الدین غواص یزدی(ـ۹۶۰ق) در بیتی می گوید:

آنچه اکنون در حساب است هزار و نهصد و پنجه کتاب است

این بیان نشان دهنده این است که او چقدر شعر سروده و به نوعی از اوضاع شعر انتقاد می‌کند. بنده قصد نفی یا طرد او را ندارم؛ او در هر حال ذوق و قریحه شعری داشته که آن را به کار گرفته و شعر سروده است؛ اما پایگاه شعر در آن زمان بسیار متزلزل بوده است که کسی ادّعا کند هزار و نهصد و پنجاه کتاب در دست دارد. یعنی او باید روزانه چهارصد بیت سروده باشد تا بتواند کتابی با چنین حجمی تولید کند.

در زمان نادر شاه نیز شرایط مشابهی با دوران صفویه حاکم بود و شعر و شاعری ارزش کمتری داشت. اما با ظهور کریم خان زند، تحوّلاتی در شعر آغاز شد. این تحولات به گونه‌ای بود که حتی کسانی که از ایران به هند مهاجرت کرده و سبک هندی را رواج داده بودند، از تفکر خود دست برداشتند.

با اینکه سبک هندی، معانی بسیاری را در الفاظ کم جا می‌داد و درک معنای شعر نیازمند زحمت زیادی بود، اما بعد از بازگشت این افراد به ایران و تحولی که در شعر ایران به وقوع پیوست، شعرایی مانند مرحوم مشتاق و نشاط وارد عرصه شدند و انجمن‌هایی تشکیل دادند. این بازگشت به شعر زرین کلاسیک، در دوره ای که شعر هندی رواج یافته بود، موجب قدرت نمایی مجدد اشعار معروف شد.

در زمان عطار، مولانا و سنایی غزنوی، اشعار بسیار زیبایی سروده می‌شد که در جامعه جایگاه خاصی داشت. نوع وزن، قافیه و مثنوی‌ها با وزن‌های مناسب، تأثیر خاصی بر مردم می‌گذاشت. حتی اشعار سنایی در میان مردم شناخته شده بود و یک مغازه دار در صبح هنگام باز کردن مغازه اش، با خواندن اشعار سنایی، روحیه ای بشاش و باز به کار خود می رفت.

تحول شعر در دوره صفویه و تأثیر آن بر جامعه
در دوران صفویه، شعر به شکل عمومی و کوچه و بازاری درآمد و طبیعتاً بر جامعه اثر گذاشت. اگر امروزه مطالب در روزنامه ها، رادیو و تلویزیون به مردم ارائه می‌شود، در گذشته این نقش در قهوه خانه ها ایفا می‌شد. اشعار توسط کسانی مانند دراویش پخش می‌شد و به طوری که اشعار سنایی در میان عموم مردم کوچه و بازار مورد استفاده قرار می‌گرفت:

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی

نوع اشعار سنایی به شدت مؤثر بود. پس از سنایی، عطّار ظهور کرد و اشعار او نیز تأثیرگذار بود. به گونه‌ای که در قهوه خانه‌ها، چند غزل از عطار با آواز خوانده می‌شد و در میان مردم اثر می‌گذاشت. البته اشعاری هم وجود داشت که سنگین و سخت بودند.

به قول صدرالدین قونوی، که به مولانا گفت: "چگونه توانستی این همه مسائل سخت عرفانی را در یک قالب فهم پذیر بیان کنی؟"، مولوی پاسخ داد: "به همان دلیل که شما سخنان بسیار راحت را در قالب سختی ریخته اید تا مردم نفهمند و به دست نیاورند که چه می خواهید بگویید."

وقتی اشعار عارف رومی در مثنوی معنوی او مطرح شد، انقلابی در ادبیات به وجود آمد. مثنوی در قرن هشتم و قبل از شاه عباس سروده شد، و در این قرن شعر زرین کلاسیک به اوج خود رسید.

در یکی از اشعار او آمده است:

بند بگسل باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای چند گنجد قسمت یک روزه‌ای‌

کوزه‌ی چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد

مولوی با این سه بیت، اولین مرحله عرفان را که انقطاع از مادیات است، مطرح می‌کند و قناعت را اصل در همه چیز می‌داند. یعنی در روش عرفانی هم بیان می‌کند که اگر می خواهی موفق بشوی، نباید از ابتدا پایت را روی آخرین پله بگذاری. انسان باید قناعت کند و به آنچه که در اختیار دارد، راضی باشد.

این مفهوم دارای معنای عمیق‌تری است. او می گوید: "تو که می خواهی به معرفت برسی و دیگران را به معرفت برسانی، باید در حیطه قناعت باقی بمانی. در غیر این صورت، تحت تأثیر دیگران قرار خواهی گرفت و آنچه را که به دست آورده‌ای از تو خواهند گرفت." در نتیجه، اگر قانع نباشی و بخواهی پا را فراتر از آنچه که خداوند برایت در نظر گرفته بگذاری، ضربه خواهی خورد.

تأثیر استیلای افغان ها بر شعر دوران صفویه و آغاز تحولات ادبی
صحبت درباره شعر این دوره، به ویژه زمانی که افغان‌ها بر اصفهان تسلط پیدا کردند، بسیار است. آن‌ها آسیب‌های زیادی به شاعران رساندند. به عنوان مثال، یکی از شاعران برجسته طبیب اصفهانی، اشعارش پر از غم و اندوه است. چرا که به همسر او تعرّض شده و مشکلات فراوانی برای او به وجود آمده است.

تمام اشعار او سرشار از غم و اندوه است و وقتی انسان اشعارش را می‌خواند، غم او را احساس می‌کند و در می‌یابد که این مرد چقدر غصّه و عذاب کشیده است و می‌خواهد این غم را در قالب شعر بیان کند و بگوید: «جبران غم‌های دل من هرگز ممکن نیست.»

پس از دوره صفویه، اولین گام تحول شعر فارسی توسط شاعران اصفهانی برداشته شد. مرحوم سید علی مشتاق با تلاش بسیار انجمن مشتاق را تأسیس کرد و افرادی را گرد هم آورد و به دیگر شاعران کمک کرد تا اشعاری بگویند که آرام آرام شعر را از سبک هندی خارج کند. هجویات نیز به تدریج از شعر حذف شد و قالب شعر تغییر کرد.

هاتف اصفهانی به عنوان یکی از شاعران برجسته این دوره، اشعار بسیار زیبایی گفت و کلام مشهوری درباره عرفان دارد که می‌گوید:

هاتف ارباب معرفت که گهی مست خوانندشان و گه هشیار

از می و بزم و ساقی و مطرب وز مغ و دیو و شاهد و زُنّار

قصد ایشان نهفته اسراریست که به ایما کنند گاه اظهار

اگر قدری دقت کنید، نوع نگرش او عرفانی است. هرچند هاتف یک شخصیت علمی عرفانی نیست، اما با تغییر قالب شعر و گنجاندن مضامین عرفانی در آن، نقش مؤثری در این تحول ایفا کرده است. زحمات او و دیگر شاعران برای خروج شعر از سبک هندی و احیای شعر زرین کلاسیک، تأثیرات عمیقی در ادبیات فارسی به همراه داشت.

ظهور شعر نو و تأثیر آن بر نسل جوان
در قرن اخیر، شعر نو مطرح شد و جایگاه خاصی برای خود پیدا کرد. من به استقبال شعر یکی از شاعران رفته ام و اشعاری برای یکدیگر گفته ایم. با این نوع شعر و قالب های مختلفی مانند موج، سپید و آزاد آشنا هستم. به ویژه، شعر سپید توانست به خوبی در جامعه جا باز کند. نیما یوشیج به خوبی توانست این مفهوم را به همه بفهماند که می‌توان شعری گفت که تأثیر خودش را بگذارد و با حالتی متفاوت باشد.

وزن شعر همچنان پا برجاست؛ مثلاً می توانیم یک مصرع را حذف کنیم و به مصرع بعدی برویم، یا شاید سه بیت بگوییم و دوباره به وزن اولیه برگردیم. قافیه نیز سر جای خودش باقی می‌ماند. این موضوع مشکلی ندارد و اگر کسی بتواند هدف والایی را با این روش طی کند، قطعاً به موفقیت خواهد رسید. این روش به ویژه در نسل جوان تأثیرگذار بوده است. جامعه در حال پویایی است و قصد ایستادن ندارد. هرچند اشعار حافظ، عارف رومی، عطار و سنایی ماندگار و کهنه ناشدنی هستند، نسل جدید نمی‌خواهد اوزان خاص و قافیه‌های خاص شعر کلاسیک را به کار گیرد.

وقتی نیما یوشیج شعر نو را آغاز کرد، اوج گرفت و در میان مردم تأثیر فراوانی گذاشت. همچنین، مهدی اخوان ثالث در زندان، شعر "زندان" را سرود که تأثیر زیادی بر نسل جوان گذاشت.

شعر مذهبی اما از زمان صفویان آغاز شد. به عنوان مثال، محتشم کاشانی شعری در وصف شاه طهماسب سرود. شاه طهماسب ناراحت شد و گفت: "بهتر نبود در وصف اهل بیت شعر می‌سرودی و صله دریافت می‌کردی تا این‌که در وصف من شعر بسرایی؟" شاه طهماسب نسبت به شاه عباس تفاوت‌هایی داشت و محتشم سپس اشعاری راجع به سیدالشهداء سرود، مانند: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»

این اشعار واقعاً زیبا هستند و از لحاظ وزن، قافیه و دیگر خصوصیات شعری مانند استعاره‌ها و کنایات و تشبیهات بسیار خوش سروده شده‌اند. به نظر من، محتشم قریحه و ذوق هنری بسیار خوبی داشته و خدمت بزرگی در ادبیات فارسی کرده است. اگر چه شعر او بسان تاریخ نقلی است و در اشعارش هیچگونه تحلیلی به چشم نمی‌خورد؛ ولی در حد خودش از نظر شعری خوب سروده است.

غفلت از هدف در شعر و ضرورت جستجوی معنا
در یکی از جلساتی که شعرای طراز اول اصفهان در منزل ام الشعرای اصفهان جمع شده بودند، حضور داشتم و از من خواسته شد شعری بخوانم. در آنجا گفتم که ما چیزی کم داریم. ما این همه در انجمن‌ها ادبی شعر می‌سراییم، اما خودمان نمی‌دانیم سر چه کسی را می‌خواهیم بتراشیم. اما وقتی کتاب مثنوی معنوی مولانا را می‌خوانیم، متوجه می‌شویم که او چه هدفی را دنبال می‌کند: عشق، عاشقی، دل و معرفت. اشعار سنایی و عطار نیز همین طور هستند.

با وجود این‌که کتاب‌های زیادی چاپ شده، اما ما نتوانسته‌ایم چیزی هدفمند به جامعه ارائه دهیم. امروزه شعر مذهبی در جامعه ما به اوج خود رسیده است، اما خط واحدی را نتوانسته‌ایم دنبال کنیم. اگر صحّت و سقم و درستی تاریخی اشعار را کنار بگذاریم، اشعاری که راجع به اهل بیت سروده می‌شوند در اوج خود قرار دارند. جا دارد از این شاعران تشکر کنیم؛ زیرا ذوق عجیبی به کار می‌برند، اما هدف اصلی فراموش شده است.

دعبل خزاعی اشعاری در وصف اهل بیت دارد و گاهی اشعار مختصری خارج از شعر مذهبی می‌سراید. در واقع، ما با یک بیت شعر می‌توانیم جامعه را متحول کنیم، اما معمولاً در این اشعار مذهبی چنین چیزی وجود ندارد. امروزه در شعر فارسی یک نوع خلأ وجود دارد، چه در شعر نو، چه در شعر زرّین کلاسیک، چه در سبک هندی. بابافغانی اشعار لذیذ و دلپذیر و با حلاوتی می‌گفت، اما در هند به اشعار او توجهی نشد. او شعری سرود که ناراحتی خود را از برخوردهایی که با شعرش شده بود بیان می‌کرد و اعلام می‌داشت که دیگر در هندوستان نمی‌ماند و بهتر است اشعارش را به اصفهان بفرستد.

صائب تبریزی نیز شاعر مؤثری بود که دیوان او مملو از تشبیهات و استعارات است. او می‌توانست صد غزل ماندگار داشته باشد. به هند رفت و قالب مناسبی انتخاب کرد، اما این نکته حائز اهمیت است که وقتی صائب شعر می‌سرود، می‌توانست در سبک غزل خلاصه کند و هدف خود را دنبال کند یا قالب مثنوی خاصی را انتخاب کند و تأثیر خود را بگذارد. متأسفانه، او این کار را انجام نداد.

شعرای دیگر دیوان‌هایی دارند که نهایتاً یکصد یا دویست صفحه با مقدماتش دارد، اما کلیاتی با این حجم از صائب مانده که سراسر آن استعاره و کنایه موج می‌زند. خدا او را رحمت کند. اگرچه او عارف به معنایی که ما در نظر می‌گیریم نبوده و از نظر علم عرفان قوی نبوده است، اما روحیه عرفانی داشته و نسبت به اعتقاداتش، خوب شعر گفته و روحیه عرفانی خود را بروز داده است. اما هیچ یک از این شاعران مانند شیخ محمود شبستری نشدند. هاتف اصفهانی شعر سروده، ولی هرگز نتوانسته مانند شیخ محمود شبستری بشود.

احد در میم احمد گشت ظاهر در این دور اوّل آمد عین آخر

ز احمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندر آن یک میم غرق است

بر او ختم آمده پایان این راه در او منزل شده «اُدعُوا اِلَی الله»

مقام دلگشایش جمعِ جمع است جمال جانفزایش شمع جمع است

شده او پیش و دل‌ها جمله از پی گرفته دست دل ها دامن وی

در این ره اولیا باز از پس و پیش نشانی داده‌اند از منزل خویش

به حدّ خویش چون گشتند واقف سخن گفتند در معروف و عارف

یکی از بحر وحدت گفت: اَنَا الحق یکی از قُرب و بُعد و سیر زورق

یکی را علم ظاهر بود حاصل نشانی داد از خشکی ساحل

یکی گوهر برآورد و هدف شد یکی بگذاشت آن نزد صدف شد

یکی در جزو و کل گفت این سخن باز یکی کرد از قدیم و محدث آغاز

یکی از زلف و خال و خط بیان کرد شراب و شمع و شاهد را عیان کرد

یکی از هستی خود گفت و پندار یکی مستغرق بت گشت و زنار

سخن ها چون به وفقِ منزل افتاد در افهام خلایق مشکل افتاد

کسی را کاندر این معنی است حیران ضرورت می‌شود دانستن آن

بحران حضور خدا در شعر و آزادسازی بی حد و مرز
در مکنونات شعری شاعران، باید خدا حاضر باشد نه این که او در اشعار ما غایب باشد؛ اگر ما حضور خدا را حس می‌کردیم، اوضاع به این شکل نمی‌بود. بعد از زمان نادرشاه و در دوران کریم خان زند، آزادی در شعر گسترده تر شد. این آزادی فراگیر موجب شد که هر کس شروع به سرودن شعر کند، در حالی که هیچ کدام از آن‌ها در حد رودکی، فرّخی یزدی یا مولوی نبودند. اشعار برخی از آن‌ها گاهی به اوج هجویات می‌رسید و برخی دیگر که ذوق شعری داشتند، در زمینه‌های مختلفی پیشرفت کردند. متأسفانه، این آزادی رها شده و تجلیل از افرادی که بضاعت علمی و ذوقی نداشتند، باعث شد تا هر کس شعری بسراید. چارچوبی برای شعر مشخص نشد و امروزه هم وضعیت همین گونه است.

گاهی در انجمن‌های ادبی اصفهان شرکت می‌کنم و مشاهده می‌کنم که این بی‌نظمی در شعر، امروز هم وجود دارد و صاحبان ذوق از میان شاعران انتخاب نمی‌شوند. کسی که هیچ سوادی ندارد، شاعری را همراهی می‌کند و بعد از شنیدن اشعار او، به فکر می‌افتد که او نیز شعری بگوید. سپس حافظ و مثنوی را باز می‌کند و اشعاری را از آن‌ها انتخاب کرده و کم و زیاد می‌کند و به عنوان کتاب چاپ می‌نماید.

شخصی نزد من آمد و هفت جلد کتاب اشعارش را به من نشان داد. با این‌که پزشک بود، نه ذوق شعری داشت و نه حرفه‌اش ربطی به ادبیات داشت. او حتی درباره اهل بیت شعر گفته بود و من دیدم که در شعرش، اهل بیت را خوار جلوه داده و با نادانی خود، به آنان ضربه زده بود. امروزه لازم است وزارت ارشاد وارد عمل شود و اجازه ندهد هر کسی کتاب شعر چاپ کند. آزادی خوب است، ولی باید در حدی باشد که به شعر و شاعری آسیب نرساند.

امروزه ما شعر دوران شاه عباس را نقد می‌کنیم و در آینده نیز شعر زمانه ما را نقد خواهند کرد.

شعر انقلاب و چالش های آن
متأسفانه ما سیاست زده شده‌ایم و در جامعه ما سیاست حرف اول را می‌زند. اگر بخواهیم انقلاب را در قالب شعر بیان کنیم یا دفاع مقدس را در قالب جنگ، گاهی اشعاری را در مطبوعات درباره شهدا و دفاع مقدس می‌خوانم که بسیار زیبا و اثر گذار هستند.

مثلاً شاعری اهل شیراز، شعری درباره شهید نوشته بود که واقعاً از خواندن آن لذت بردم و خدا او را رحمت کند. چنین اشعاری اثر گذارند، اما اگر انسان بخواهد چیزی را به مقدار زیاد ارائه دهد، ممکن است ضربه بخورد. مانند مسائل اقتصادی که عرضه و تقاضا باید با هم همخوانی داشته باشند؛ در این صورت موفقیت بیش‌تر خواهد بود.

نسل امروز ما، باید شعر به گونه‌ای سراید و به جوانان معرفی شود که مطلب در قلب آن‌ها نفوذ کند و شور و هیجان شعری و اندیشه‌ای را در آن ها ایجاد نماید. بخشی از اشعار امروز بسیار خوب و جالب است، اما بخش دیگری از اشعار مبالغه‌های بی‌جا دارد. به جای این‌که حقایق را در قالب مناسبی ارائه دهند که در روح جوان تأثیر بگذارد، آن قدر در یک موضوع جلو می‌روند که جوان با خود می‌گوید شاید همه این‌ها دروغ باشد!

کسانی که متولی ادبیات هستند باید این آسیب‌ها را کنترل کنند. ادبیات و فرهنگ غنی ما با هزینه زیادی به دست آمده است و اشعار باید در قالب یک انقلاب ادبی باشند، انقلابی که بتواند یک جوان را متحول کند. این شعر می‌تواند شعر انقلاب باشد.

زمانی که ما هدف داشته باشیم، شعر ما جهت پیدا خواهد کرد، اما زمانی که فاقد هدف باشیم، شعر ما نیز بی جهت خواهد بود. برخی از کتاب‌هایی که امروزه چاپ می‌شوند، جهت مشخصی ندارند و مشخص نیست که چه مقصودی از سرودن اشعار داشته‌اند. مولوی کلیات شمس را ارائه داد و یک قالب عرفانی به آن داد که هدف انسان سازی داشت. گلشن راز در نهایت به جایی می‌رسد که می‌گوید معرفت و عاشق شدن اصل زندگی من است، اما برخی کتاب‌ها بیش از صد غزل دارند که هیچ هدفی را دنبال نکرده‌اند.

البته اینطور نیست که فاقد مطلب باشند، اما مطالب آن‌ها یا آن قدر متشتت است که کسی چیزی از آن‌ها به دست نمی‌آورد یا این‌که کتابی که شکل و شمایل ادبی دارد، انقلاب ادبی را آن‌گونه که هست معرفی نمی‌کند. بلکه انقلاب ادبی را به گونه ای معرفی می‌کند که نویسنده می‌اندیشد. اگر حقیقت عنوان شود، او نیز حقیقت گرا می‌شود و انقلاب ادبی را با وضعیتی که داشته است، در درون خود جای می‌دهد. اما اگر انقلاب ادبی به گونه‌ای دیگر عنوان شود، تأثیر خوبی روی افراد نخواهد گذاشت.

شعر باید جهت داشته باشد و گر نه ما روز به روز از ادبیات واقعی فاصله می‌گیریم. هر کاری که انجام می‌دهیم باید هدف داشته باشد. اگر شعر می‌گوییم، باید هدفی داشته باشیم. بنده حدود پانزده روز، ششصد و هشتاد غزل شعر نو گفته‌ام. بسیاری افراد به بنده گفتند که این‌ها را چاپ کن، اما بنده می‌گویم این‌ها هنوز کار دارد. باید شعری ارائه کنم که روی نسل جوان اثر داشته باشد و هدفی داشته باشم.

امروزه شما اگر در انجمن‌های ادبی شعر شرکت کنید، می‌بینید که هدفی را دنبال نمی‌کنند. مثلاً در یک انجمن مصرعی را به عنوان طرح ارائه می‌دهند و دیگر کار ندارند که شاعر چه مضمونی را می‌خواهد ارائه دهد. یک وقت می گویند می‌خواهند مفهومی اخلاقی را به تصویر بکشند، یا این که یک مفهوم عبادی را راجع به نماز به تصویر بکشند، اما این‌گونه نیست. مصرعی را به عنوان طرح ارائه می‌دهند و شاعر یک هفته زحمت می‌کشد و در نهایت کار او مانند اشعار دیگری است که بسیاری دیگر نیز سروده‌اند و حالا یا به صورت کتاب درآمده یا در نیامده است.

ادبیات و شاعری در زندگی علما
در قدیم الایام، زمانی که یک شخصیت علمی مطرح می‌شد و از فحول علما به حساب می‌آمد، یکی از ویژگی‌های برجسته‌اش ادبیات بود. هرچند همه علما دارای ذوق شاعری نبودند، اما علمایی که این ذوق را داشتند، توانستند از آن بهره برداری کنند. به عنوان نمونه، ملا احمد نراقی با ذوق شعری خود، مثنوی «طاقدیس» را سرود که اگر دقیق خوانده شود، تأثیر زیادی بر جامعه خواهد گذاشت. با قدری مماشات می‌توان گفت: این اثر چیزی کمتر از «مثنوی معنوی» ندارد. و نوع داستان، نگرش و بیان او بسیار برجسته است.

کلیات فیض کاشانی نیز مثال دیگری از این دست است. علی‌رغم این‌که او اخباری بود و شخصی اخباری نمی‌تواند به ادبیات و شاعری قرابت زیادی داشته باشد، ولی اشعارش مملو از معرفت و نکات خوب است که می‌تواند حالت انسان را تغییر دهد. به عنوان نمونه، این دو بیت از او را در نظر بگیرید:

آن دل که تویی در آن غم‌خانه چرا باشد چون گشت ستون مسند حنّانه چرا باشد

غم‌خانه دلی باشد کان بی‌خبر است از تو چون جای تو باشد دل، غم‌خانه چرا باشد.

مرحوم ملا هادی سبزواری و آیت الله بیدگلی از کاشان نیز اشعار زیبایی دارند. همچنین صباحی، مرحوم طباطبایی قمی و علامه طباطبایی اشعار عربی و فارسی بسیار مؤثری سروده اند. آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی نیز فلسفه را به صورت اشعار عربی بیان کرده و دیوانی دارد که مخصوص اهل بیت اطهار است. او قصاید زیبایی درباره فاطمه زهرا (س) سروده است.

این شخصیت‌ها در عین این‌که فیلسوف و عالم بودند، اشعار زیادی نیز سروده‌اند. به عنوان مثال، مرحوم فیض کاشانی در زمان شاه عباس، فقیه جامع الشرایطی بود و میرداماد نیز اشعار زیبایی دارد که همچنان ماندگار است.

متأسفانه در این پنجاه سال اخیر، فقها و علما و فحول ما کمتر در قالب شعر وارد شده اند، در حالی که ضرورت دارد. شعر می‌تواند ابزار مؤثری برای انتقال مفاهیم عمیق به نسل جوان باشد. قرآن کریم خود شعر نیست، اما کلامی موزون است که تأثیر بسزایی در جامعه گذاشته است. در گذشته، علمای صاحب ذوق شعر می‌گفتند، اما در این پنجاه سال اخیر، کمتر دیده‌ایم که فقیه یا عالمی شعری بگوید که ماندگار باشد. این جای تأمل دارد و نشان می‌دهد که نیاز به بازگشت به این سنت ارزشمند و تأثیرگذار داریم.

شاعران بزرگ در تاریخ علم
در گذشته، علما با شعر خود شهرت داشتند و گاهی با یک بیت شعر در جمع مردم تأثیر می‌گذاشتند. به عنوان مثال، مرحوم نراقی، فیض کاشانی، علامه طباطبایی و حضرت امام (ره) از جمله شخصیت‌های علمی بودند که اشعار آنچنانی داشتند. اگر این بزرگواران به دیدگاه‌های محدود فکر می‌کردند، قطعاً نباید شعر می‌سرودند.

در مقدمه کتابی که به زودی منتشر خواهد شد، به این موضوع اشاره کرده‌ام که فلاسفه شعر را از جنس خیال می‌دانند و خود را از این عرصه دور می‌کنند. در حالی که شعر در واقع از شعور و درک انسان نشأت می‌گیرد و به صورت نظم در می‌آید.

نقد نگرش های منفی به شعر
برخی ممکن است بگویند که شعرا در خدمت سلاطین قرار می‌گیرند یا آثار آن‌ها هجو و هزل است، بنابراین نباید شعر گفت. اما واقعیت این است که این نگرش اشتباه است. متأسفانه در پنجاه سال اخیر، فقها و اصولی‌ها کمتر به شعر پرداخته‌اند و به خود می‌گویند که نیاز به شعر و هنر دیگر نیست.

شعر و فلسفه در دنیای دین و فقه باید به یکدیگر نزدیک شوند و از ظرفیت‌های یکدیگر بهرمند شوند. شاعران و فلاسفه می‌توانند در همزیستی و تعامل، به بسط معانی عمیق‌تر بپردازند و دنیای فکری و روحی انسان را غنی‌تر کنند.

به نظر می‌رسد شما در حال کار بر روی مثنوی معنوی هستید. آیا می‌توانید در این مورد توضیحاتی ارائه دهید؟ به نظر شما، آیا مولوی در آثارش به فلسفه می‌پردازد یا بیشتر بر مسائل عرفانی و تعقلی تأکید دارد؟ همچنین، چگونه می‌توان این رویکرد را در مقایسه با ابن عربی بررسی کرد؟
بنده دیدم کتاب‌های زیادی نوشته شده و شروحی مانند شرح مرحوم علامه جعفری نیز وجود دارد که گاهی به فلسفه وارد شده‌اند. در حالی که کتاب مثنوی معنوی اصلاً بحث فلسفی ندارد و به سمت فلسفه نرفته است. ابن‌عربی نیز چندان میانه‌ای با فلسفه نداشت. به جرات می‌توانم بگویم که عارف رومی (مولوی) بیشتر از ابن‌عربی گرایش به فلسفه ندارد. نوع گفتمان او نشان می دهد که مسائل عنوان شده، تعقلی هستند و او از لوازم و مستقلات عقلی استفاده می‌کند. در عین حال که عرفان را نقل می‌کند، این عرفان فقط مختص به دل نیست، بلکه عقل نیز به عنوان یک ابزار شناخت مورد تأکید قرار دارد و این موضوع در اشعارش موج می‌زند. او به عقل جزوی می تازد ولی عقل کلّی را مورد توجه قرار می دهد. زیرا عقل کل را نور می داند و معتقد است که خداوند نخستین چیزی که آفرید عقل بود و این نور عقل است که همه زندگی انسان‌ها را نورانی کرده است.

به ذهن بنده رسید که کاری انجام بدهم و خواستم اول شرحی بر کلیات شمس بزنم. علت این کار این بود که در مثنوی معنوی، مولوی با مردم سر و کار دارد و مخاطبان او انسان‌ها هستند، اما در کلیات شمس، مخاطب مولوی آسمانی است و حرف او به سوی خدا و مجردات است. از سه هزار غزلی که مولوی دارد، فهم خودم را از پانصد غزل ارائه کردم و نام آن را "تلنگر" گذاشتم. مقدمه‌ای نیز بر آن نوشته‌ام که به طول انجامید. اولین غزلی که انتخاب کردم:

ای رستخیر ناگهان وی رحمت بی منتها ای آتشی افروخته در بیشهء اندیشه‌ها

این غزل، ریتم ها و اوزان مختلفی دارد و هر لحظه انسان را در قالبی قرار می‌دهد که به او اثر روحی می‌بخشد.

بنده روی مثنوی معنوی نیز کار کرده‌ام و نرم افزارهای تفسیر اشراق و سیر و سلوک معنوی آماده چاپ شده. در سیر و سلوک معنوی موضوعات زیادی از مثنوی استخراج کرده‌ام و اشعار آن موضوع را نیز آورده‌ام و همراه با شرح مختصری درباره هر یک از موضوعات مثل ایمان، معرفت و عرفان شعور همگانی ارائه کرده‌ام. اینجا به خوبی می‌توان نظام فکری مولوی را درک کرد که او در کلیات شمس به چه می‌اندیشیده است. و در مثنوی به چیزی فکر می کرده است.

این آثار چاپ شده‌اند اگر چه ما، قدری محدودیت داریم. اما برخی از این نکته‌ها را باید بیشتر شرح داده شوند و مطلب بازتر شود، چرا که تلنگر است و نام آن را "معرفت اجمالی نظری کلی بر کلیات شمس" گذاشته‌ام.

کار مثنوی معنوی بر اساس نسخه رمضانی است که من آن را کامل‌تر می‌دانم، چرا که فرزند عارف رومی بهترین شخص برای گردآوری مثنوی است، در حالی که نسخه قونیه ناقص است و این نقص گاهی محسوس است. بنده روی نسخه رمضانی کار کرده‌ام و نسخه‌های دیگر را نیز با این نسخه تطبیق داده‌ام که مزایای این نسخه چاپ شده را می توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱ – در هر دفتری شماره ابیات به صورت جداگانه مشخص گردیده است.تا کار محققان برای یافتن ابیات آسان تر شده و احتمال دستکاری در در ابیات در گذر زمان پایین بیاید.

۲ – آدرس آیات و روایات در پایین هر صفحه آورده شده استو

۳ – تطبیق ابیات نسخه رمضانی با نسخه نیکلسون همراه با ذکر تفاوت و موارد اختلاف

۴ – فهرست روایات و منابع نیز به فهرست مطالب افزوده شده است و چاپ شده است.

بنده سه سال روی نسخه رمضانی کار کرده‌ام اما ارشاد قم اجازه چاپ نداد و گفتند کتاب مثنوی معنوی عارف رومی را چاپ نمی‌کنیم، چرا که هجویات دارد و از خلفا تعریف کرده‌اند. من تأکید کردم که هزاران بار این کتاب چاپ شده‌ است و حتی مکتوب کردند. این اقدام به ضرر ارشاد و حکومت و به ضرر تفکر آزاداندیشی ماست.

نسخه‌های مثنوی مختلف است، از جمله نسخه سرهنگ، نسخه کلاله (رمضانی) و نسخه قونیه. وقتی انسان با این نسخ مواجه می‌شود ، مانند نسخه قونیه که مرحوم نیکلسون شرحی بر آن زده است، متوجه می‌شود که این نسخه‌ها از هم متفاوتند. بنده نسخه رمضانی را بهتر می‌دانم، زیرا اشعار آن بیشتر است و ورود و خروج دارد. مثلاً در این نسخه گفته می‌شود که به فلان داستان رسیدم و بیت آخری که از آن داستان می‌آورد، باید به فلان داستان دیگر ارتباط پیدا کند. در حالی که در نسخه قونیه این ارتباط وجود ندارد.

اصل نسخه رمضانی چاپ شده اما بعداً ممنوع شد و بیشتر روی نسخه قونیه حساسیت به خرج داده اند. به همین دلیل، فقط نسخه قونیه در بازار موجود است. بنده خودم روی تمام این نسخ کار کرده‌ام و به این نتیجه رسیده ام که نسخه رمضانی کلاله خاور بهتر از بقیه نسخه‌ها است. در مقدمه شرح آورده ام که وقتی شعری تمام می‌شود، ناگهان وارد شعر بعدی می‌شود، در حالی که در نسخه رمضانی شعر ادامه دارد. خلاصه کلام این که در مثنوی، باید سیر کلام به گونه‌ای باشد که انقطاع حاصل نشود.

کد خبر 2052202

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =