به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از اطلاعات آنلاین، ۱۳ اسفند ۱۳۱۳ مردی به نام سید محمدعلی [وکیلی] ملقب به سیفالقلم که در شیراز ۸ زن و ۲ مرد را به وسیله سیانور کشته بود دستگیر شد. روزنامه اطلاعات ۱۶ اسفند ۱۳۱۳ گزارشی درباره این قاتل منتشر کرده در بخشهایی از این گزارش میخوانید:
روز ۱۳ اسفندماه ۱۳۱۳ قمرتاج نام به کمیساریای نمره ۲ شیراز مراجعه و اطلاع میدهد که بهزاد و عیالش (رباب) که از دوستان و بستگان او بودهاند ۲۰ روز قبل عقب منزل جهت کرایه میگشتند. به سید محمد علی سیفالقلم برخوردند او آنها را به منزلی که در محله لب آب شیراز واقع است راهنمایی نموده و دو نفر مذکور به آنجا رفتهاند. ولی چندین مرتبه من برای ملاقات آنها مراجعه نمودم و نبودند. از سید سؤال کردم اظهار داشت به سعدی رفتهاند. به اتفاق سید به سعدی رفتیم. نبودند بعد مقداری اشیاء آنها را دیدم در بازار میفروشند لهذا آمدهام اطلاع بدهم.
کمیساریا سید را جلب و شروع به تحقیق نموده ضمنا خانه را مورد معاینه قرار میدهد. خانه استیجاری از آقا سید محمد شفیع تاجر بهبهانی بوده مورد سوءظن پلیس واقع میشود چون مشاهده میشود که خانه مسکونی نیست و مفروش نیست. سید را در خانه حاضر میکنند و سؤال میشود خانه را برای چه اجاره کردی؟ میگوید برای سکونت. میگویند اثاثیهات کجا است؟ میگوید هنوز منتقل نشدهام. میگویند چه مدت است اجاره کرده میگوید ۴ ماه. بر سوءظن پلیس افزوده میشود. در ضمن گردش در اتاقها و زیرزمینها سطح اتاقها و زیرزمینها که دستخورده و ناهموار بوده جلب نظر پلیس را مینماید. یک نقطه را کاوش میکنند به جنازه برخورد مینمایند. فوری مدعیالعموم و مستنطق را اطلاع میدهند و عملیات حفر و کاوش را ادامه میدهند. با مساعدت مامورین نظمیه و بلدیه و با حضور اعضا جنازه ۸ نفر زن و ۲ نفر مرد را بیرون میآورند. سید را استنطاق میکنند ابتدا منکر میشود؛ ولی پس از ۵ ساعت تحقیق اقرار و اعتراف صریح مینماید که ده نفر را کشته و شخصا دفن نمودهام.

مامورین پلیس روز و شب صرف وقت نموده اجساد را از گودالها خارج و معاینات لازمه نموده عکسبرداری کرده پس از صدور اجازه به خاک میسپارند و جانی را پس از صدور قرار به محبس میبرند.
اعلام حدوث واقعه اهالی شیراز را مبهوت و متوحش ساخته با زبانی بر مسبب حقیقی کشف این جنایات و آن مرد عظیمی که در راس تشکیلات مملکتی قرار گرفته حفظ جان و ناموس و مال همه را وجهه همت خود ساخته دعا میکردند و با زبانی بر این گرگهای آدمیصورت و این زادههای شوم شیطان که نام بشری بر خود نهاده میان مردم بیگناه افتادهاند، نفرین مینمودند.

خلاصه اظهار سید این است: «۴ ماه قبل این خانه را اجاره نمودم و چندین گودال در کف زیرزمینها و اتاقها تهیه کردم و مقداری دوای سیاهنور [سیانور] که به مصرف عکاسی میرسد خریدم و آماده شدم که زنان بدکار و فواحشی که مبتلای به مرض سفلیس (کوفت) هستند و مردانی که شغل دلالی زنان را دارند، تلف کنم. آنها را میفریفتم به خانه میآوردم با آنها مهربانی میکردم و به آنها میوه میدادم که شما ضعیف و مریض و ناتوانید و من طبیب و حکیم و دوای این درد را دارم. از این مواد در آب با چای در غذا سیاهنور میریختیم و به آنها میخورانیدم بلافاصله فوت میشدند. به دست خود آنها را لخت نموده در گودالها میچپانیدم و روی آنها گچ میریختم. محمدرضا فوری فوت نشد با کلنگ بر سرش کوبیدم. چنان مغزش پریشان شد که به در و دیوار خون و مغز پاشیده شد فردا گچ خریدم و دیوار را سفید کردم...»
۲۵۹
نظر شما