به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دنیل د پتریس در اندیشکده آمریکن کانسرواتیو نوشت: دونالد ترامپ با یک دستور کار بینالمللی بلندپروازانه وارد کاخ سفید شده است. چه گسترش توافقنامه های ابراهیم ۲۰۲۰ بین اسرائیل و جهان عرب باشد، چه پایان دادن به جنگ سه ساله در اوکراین یا تحت فشار قرار دادن اروپا برای هزینه کردن بیشتر در دفاع از خود، ترامپ در بیان انتظارات خود هیچ وقتی را تلف نمیکند.
برخی از آنها، مانند تصرف غزه و تبدیل این منطقه به پناهگاهی تحت اداره ایالات متحده برای همه مردم جهان، کاملاً احمقانه هستند. برخی دیگر، مانند بودجههای دفاعی با رقم بالاتر برای اروپا، بسیار متعارفتر و حتی بهعنوان موضوعی فوری و ضروری شناخته میشوند. با این حال، همه این موارد در مقایسه با آنچه که میتواند یک دستاورد بزرگ برای دولت ترامپ باشد، کوچک هستند: یک اصلاح کامل و جامع در سیاست ایالات متحده در خاورمیانه.
با وجود شهرت ترامپ به غیرقابل پیشبینی بودن، لفاظیهای او در مورد منطقه خاورمیانه از اولین دوره نامزدیاش برای کاخ سفید یعنی تقریبا در طول یک دهه، ثابت بوده است. ترامپ چه آن زمان و چه اکنون، جنگهای تغییر رژیم ایالات متحده در دو دهه گذشته را به عنوان اتلاف فاجعهبار منابع ایالات متحده محکوم کرده، روسای جمهور پیشین را به خاطر اعزام احمقانه ارتش ایالات متحده به ماموریتهایی که نباید از آنها خواسته میشد بجنگند سرزنش میکند و از آسیبهای تغییردهنده زندگی که آن جنگها به اعضای ارتش ایالات متحده وارد کرده است، متاسف است.
پس از دههها جنگ در خارج از مرزهای ایالات متحده، بسیاری از آمریکاییها دیدگاه مشابه رئیسجمهورشان را دارند. درگیریها در افغانستان، عراق، سوریه و لیبی یا خیلی طول کشیدند، یا خاورمیانه را بیثبات کردند یا مجموعهای از مشکلات امنیتی اضافی ایجاد کردند که ایالات متحده ثابت کرد قادر به مدیریت آنها نیست. عملیات نظامی در عراق و سوریه بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۳ نزدیک به سه تریلیون دلار برای مالیاتدهندگان آمریکایی هزینه داشت، دورهای که کسری بودجه ایالات متحده با سرعت زیادی افزایش یافت. در افغانستان، نیروهای آمریکایی در یک جنگ داخلی علیه شورش پایدار طالبان از طرف دولتی در کابل که در فساد ماهرتر از حکومتداری بود، گرفتار شدند. هیچکدام از اینها ایالات متحده را امنتر یا قویتر نکرد و دشمنان واشنگتن از تماشای اینکه آمریکاییها با فرو رفتن در سیاهچالههای بیپایان به خود شلیک میکنند، راضی بودند.
با این حال، ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود نتوانست لفاظیهای روشن خود را با اقدام ملموس تطبیق دهد. تا زمانی که ترامپ در ژانویه ۲۰۲۱ کاخ سفید را ترک کرد، تعداد نیروهای آمریکایی مستقر در خاورمیانه بیشتر از زمانی بود که وارد کاخ سفید شده بود. در سوریه، کشوری که او به درستی میخواست نیروهایش را از آن خارج کند، ترامپ در عوض به مشاوران جنگطلب گوش داد که استدلال میکردند حفظ میادین نفتی ناچیز سوریه پیش شرط ثبات است. و در مورد ایران، با وجود غرایز معاملهگری او - ترامپ حتی آماده بود در جریان نشستهای سازمانملل در سپتامبر ۲۰۱۹ مستقیماً با حسن روحانی، رئیسجمهور وقت ایران گفتگو کند. همچنین رئیسجمهور آمریکا به مشاوران سیاست سختگیرانهای توجه کرد که معتقد بودند یک کارزار "فشار حداکثری" علیه تهران، رهبر ایران را مجبور میکند تا به شرایط آمریکا تسلیم شود. این اتفاق نیفتاد و امروز، ایران بیش از هر زمان دیگری به تولید سوخت با درجه تسلیحات هستهای نزدیک شده است.
خوشبختانه، ترامپ مجبور نیست در دوره دوم ریاستجمهوری خود به اندازه دوره اول، مطیع تشکیلات سیاست خارجی باشد. از نظر استراتژی کلان ایالات متحده، خاورمیانه بسیار کم اهمیتتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. استدلالهای تاریخی و ژئوپلیتیکی برای کاهش حضور نظامی ایالات متحده و کماهمیت جلوه دادن کلی منطقه، قانعکننده هستند؛ هرچند که به ندرت مورد تایید قرار میگیرند.
اولاً، وقایع اخیر به وضوح نشان میدهد که مداخلهگری در خاورمیانه یک کار احمقانه است. سیاستگذاران آمریکایی اغلب در مورد نفوذ آمریکا اغراق کردهاند و از نقش عوامل محلی که منافعشان ممکن است با منافع ایالا متحده همسو نباشد، قدردانی نکردهاند. نیتهای خوب آمریکا اغلب منجر به نتایج فاجعه بار میشد و برنامههایش معمولاً توسط نیروهای خارج از کنترل از هم میپاشید.
حتی بدتر از آن، سیاستگذاران آمریکایی عدم آگاهی از تصویر بزرگ و ناتوانی ظاهراً سیستماتیک در محاسبه پیامدهای ناخواسته را نشان دادهاند. خلاص شدن از شر یک دیکتاتور خونخوار در عراق به آمریکاییها حس برتری اخلاقی داد، اما همچنین منجر به گسترش تروریسم، جنگ فرقهای و یک اشغال چند ساله شد که جان هزاران آمریکایی را گرفت. تهاجم ایالات متحده به افغانستان در سال ۲۰۰۱ پس از ۱۱ سپتامبر توجیه شد، اما به زودی به یک آزمایش علوم اجتماعی در کشوری بدون سابقه دموکراسی انجامید. خلاص کردن لیبی از دست چهار دهه حکومت استبدادی وحشیانه و فوقالعاده عجیب معمر قذافی، برای مدتی به لیبیاییها امید داد، تا اینکه اوضاع به هرجومرج آلوده به شبهنظامیان تبدیل شد. اوضاعی که این کشور هنوز هم با آن دستوپنجه نرم میکند. ترامپ همه اینها را درک میکند، حتی اگر به اصطلاح کارشناسان این را نفهمند.
از دیدگاه ژئوپلیتیکی، خاورمیانه تا حد زیادی برای حفظ قدرت و نفوذ ایالات متحده در سراسر جهان بیاهمیت است. این ادعا بدون شک باعث میشود بسیاری از افراد در خاورمیانه که برای منطقه به عنوان مرکز تولید انرژی ارزش قائل هستند، چشمانشان را بچرخانند. اما به غیر از منابع طبیعی، این منطقه چیز زیادی برای ارائه ندارد. بر اساس گزارش بانک جهانی، این منطقه تنها چهار درصد از کل تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص میدهد که ناشی از دولتهای ناکارآمد، جنگهای متعدد، بخشهای دولتی متورم و اقتصادهایی است که همچنان به شدت به استخراج منابع طبیعی وابسته هستند. البته، ایالات متحده نمیتواند منطقه را به طور کامل کنار بگذارد، فقط به این دلیل که نفت خام و گاز طبیعی همچنان به اقتصاد جهانی انرژی میدهند. اما این اشتباه است که تصور کنیم واشنگتن نیاز دارد تا یک نیروی بزرگ و تقریباً دائمی ایالات متحده را در آنجا مستقر کرده تا اطمینان حاصل شود که قیمتهای جهانی نفت ثابت است. در واقع، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد حفظ نیروهای آمریکایی در خاورمیانه باعث میشود نفت با هزینه معقول جریان پیدا کند.همانطور که دیدیم قیمتها در واقع در طول اشغال عراق توسط ایالات متحده افزایش یافت.
در مورد شیوع گروههای تروریستی ضدآمریکایی در خاورمیانه چطور؟ تا زمانی که چنین گروههایی وجود داشته باشند، تهدیدی برای منافع ایالات متحده باقی خواهند ماند. این برای ترامپ خبر جدیدی نیست. کارزار ضد داعش در عراق و سوریه در اولین دوره ریاستجمهوری او در مرگبارترین حالت خود قرار داشت. ترامپ میخواهد اطمینان حاصل کند که خلافت ارضی داعش در دوره او احیا نمیشود. با این حال، این کار را میتوان بدون داشتن حضور نظامی ایالات متحده در محل به طور دائم انجام داد، که اساساً همان چیزی است که سیاست ایالات متحده در حال حاضر خواستار آن است. جامعه اطلاعاتی ایالات متحده دههها تجربه در یافتن و خنثی کردن تروریستهای برجستهای که به دنبال حمله مستقیم به ایالات متحده هستند، دارد و در انجام این نوع عملیاتها بسیار ماهر بوده. این تصور که اغلب در ماهها و سالهای پس از ۱۱ سپتامبر مطرح میشد که گروههای تروریستی برای سازماندهی حملات علیه آمریکا به یک پناهگاه امن در خارج از کشور نیاز دارند اشتباه است. همانطور که در جریان حمله با خودرو در نیواورلئان پس از جشنهای شب سال نو مشاهده کردیم، تروریسم در داخل ایالات متحده به احتمال زیاد توسط گرگهای تنهایی انجام میشود که خودشان تندرو شدهاند و هیچ ارتباط مستقیمی با یک گروه تروریستی در خارج از کشور ندارند. اقدامات پیشگیرانه در داخل کشور، و نه استقرار مداوم ایالات متحده در نقاط پرخطر در خاورمیانه، استراتژی بهتری است.
دونالد ترامپ در مورد خاورمیانه حس خوبی دارد. او در دوره اول ریاست جمهوری خود از حس خوبش پیروی نکرد. اما ترامپ این فرصت را دارد که در دوره دوم این کار را انجام دهد.
*ترجمه: مهسا مژدهی
۳۱۲۳۱۵
نظر شما