مرد شیادی که با ادعای رابطه با اجنه دختران جوان را فریب می داد و اموالشان را تصاحب می کرد در دادگاه جزایی تهران مورد محاکمه قرار گرفت. این مرد با فریب یکی از طعمه هایش ضمن تصاحب خانه پدری او، کاری کرد تا پدر و مادرش پس از 25سال زندگی مشترک از همدیگر جدا شوند.
تحقیقات پلیس در این باره زمانی آغاز شد که زن و مردی به پایگاه ششم پلیس آگاهی رفتند و اعلام کردند نسترن دختر23 ساله شان ناپدید شده است. پدردختر جوان به ماموران گفت: نسترن صبح دیروز مثل همیشه به دانشگاه رفت اما هر چقدر صبر کردیم به خانه برنگشت. مادرش با او تماس گرفت اما گوشی اش خاموش بود. با خودمان فکر کردیم شاید به خانه دوستانش رفته است اما خبری از او نشد تا این که صبح امروز وقتی فهمیدیم جواهرات او نیز ناپدید شده است.این ماجرا وقتی بغرنج شد که بررسی حساب بانکی نسترن نشان داد 5 میلیون تومان از حساب وی برداشت شده است. با گذشت چند روز از گشوده شدن این پرونده پدر نسترن نزد ماموران رفت و اطلاعات تازه ای را در اختیار آنان گذاشت. او گفت مدتی قبل طی وکالتنامه ای خانه اش را به نام دخترش کرده بود و چند روز قبل فهمیده که نسترن خانه را فروخته است. این موضوع نشان می داد نسترن زنده است و به احتمال زیاد از سوی فرد یا افرادی تحت فشار قرار دارد.
پای اجنه در میان است
فروش خانه پدری نسترن، سرنخ خوبی برای حل این معمای پلیسی بود. زمانی که ماموران از فردی که خانه را خریده بود تحقیق کردند او گفت هنگام انجام معامله مردی جوان که ظاهر موجهی داشت همراه دخترجوان بود.
چند روز پیش از ناپدید شدن دخترجوان چند نفر او را همراه مردی به نام حمزه دیده بودند. بررسی دقیق پرونده نشان می داد حمزه شاه کلید این ماجراست. بنابراین ماموران پس از چند روز تلاش وی را دستگیر کردند. او که ظاهری موجه و مذهبی برای خودش ساخته بود سرانجام اعتراف کرد دختر جوان را در خانه ای واقع در جنوب تهران مخفی کرده است. به این ترتیب ماموران به محل اختفای نسترن رفتند و وی را به پلیس آگاهی منتقل کردند.
مرد شیاد در بازجویی گفت علاوه بر نسترن با ادعای رابطه با اجنه 6 دختر دیگر را نیز فریب داده و از آن ها کلاهبرداری های میلیونی کرده است. به این ترتیب پرونده اتهامی وی با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به شعبه 1156 مجتمع قضایی بعثت ارسال شد.
پایان زندگی 25 ساله به خواست اجنه
در جلسه دادگاه که به ریاست قاضی محمدرضا گیوکی برگزار شد، شاکیان یک به یک شکایتشان را مطرح کردند. متهم ادعا کرده بود با اجنه در ارتباط است و اجنه به او کمک می کنند تا آینده را پیش بینی کند. وقتی نوبت به نسترن رسید او شکایتش را این طور مطرح کرد: مدتی از آشنایی ام با حمزه گذشته بود که او گفت اموالم ناپاک است و برای پاک شدن باید آن ها را در اختیار فردی به نام آقاجان بگذارم. او کلید خانه ای را در اختیارم گذاشت و گفت باید به آن جا بروم و طلاها را در آن جا بگذارم تا آقاجان آن ها را بردارد. من هم که به حمزه اطمینان پیدا کرده بودم کاری که خواسته بود انجام دادم و طلاهایم را که حدود 4 میلیون تومان ارزش داشت داخل خانه ای که گفته بود گذاشتم. با این که هیچ کس در خانه نبود اما حمزه به من گفته بود آقاجان آن جاست و من را می بیند.
حمزه مدام از من پول و طلا می گرفت. مدتی گذشت تا این که او گفت پدرم باید خانه اش را به نام من کند. با اصرار از پدرم خواستم به من وکالت بدهد و او هم این کار را انجام داد. این ماجرا مدتی ادامه داشت تا این که حمزه این بار کار عجیب تری را از من خواست. او گفت پدر و مادرم در زندگیشان مرتکب گناه شده اند و به خاطر این که گناهشان پاک شود باید از یکدیگر طلاق بگیرند. وقتی این موضوع را با پدر و مادرم در میان گذاشتم آن ها تعجب کردند اما سرانجام تسلیم خواسته ام که همان خواسته مرد رمال بود، شدند و بعد از 25 سال زندگی مشترک به خاطر حرف های من از هم جدا شدند.
سپس او از من خواست همراه طلاها و مدارکم از خانه فرار کنم و به خانه او بروم. حمزه من را مجبور کرد آن را خیلی پایین تر از قیمت واقعی اش بفروشم. او همه پول ها را برای خودش برداشت و گفت صرف کارهای خیر می کند.
با پایان اظهارات دختر جوان، قاضی ختم جلسه را اعلام و ادامه رسیدگی به این ماجرا را به وقت دیگری موکول کرد.
282
نظر شما