به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ دیدار چهارم نوامبر ۱۹۷۸(۱۳ آبان ۱۳۵۷) در خاطرات آنتونی پارسونز یکی از دراماتیکترین دیدارها با شاه توصیف شده است. اگرچه او سفیر انگلیس بود اما همراهی سالیوان (سفیر وقت آمریکا در ایران) با او در این دیدار می تواند به مثابه نگریستن به این رویداد از پنجرهای مشترک باشد. در این دیدار شاه که در وضعیت استیصال قرار گرفته بود از سفرای دولت های آمریکا و انگلیس درخصوص واکنش دولت متبوعشان به وضعیت ایران سؤال می پرسد.
در ادامه به مرور گزارش آنتونی پارسونز در چهار نوامبر آنگاه که شاه وی را به همراه سالیوان به کاخ فراخوانده بود تا از دستورالعملهای دولت متبوعشان خبردار شود میپردازیم. البته شاه پیش از فراخواندن آنها هم تلاشهایی برای جلب حمایت دولتهای خارجی از جمله ایالات متحده آمریکا انجام داده بود. پارسونز میگوید در این روزها دود و آتش و خرابی تهران را پر کرده بود و از مناطق مختلفی صدای تظاهرات شنیده میشد. شاه روزهای سختی را میگذراند و در استیصال بود. این روزها برای دولتهای آمریکا و انگلیس هم خاص بود و شاید مجموع چنین اوضاعی است که سفیر انگلیس در معیت سفیر آمریکا، دیدار ۱۳ آبان با شاه را از دراماتیکترین دیدارهای روزهای واپسین حیات سیاسی او میداند.
[پارسونز مینویسد:] در چهارم نوامبر، من و سولیوان بار دیگر به کاخ فراخوانده شدیم؛ این بار برای ملاقاتی که به یکی از دراماتیکترین ملاقاتهایمان با او تبدیل شد. سولیوان پیش از ملاقات به من گفت که دستورالعملهایی از واشینگتن دریافت کرده است. شاه صحبتش را با این جمله آغاز کرد که از طریق مکالمهی تلفنی با برژینسکی، رئیس بخش امنیت ملی ایالات متحده در واشینگتن، پیامی دریافت کرده است. برژینسکی به او گفته بود که دولت ایالات متحده چه برای تشکیل دولتی ائتلافی و چه برای تشکیل دولتی نظامی از وی حمایت خواهد کرد. شاه از ما پرسید در صورت انتصاب نخستوزیری نظامی، واکنش دولت متبوعمان چه خواهد بود. سولیوان توضیح داد که این به معنای ترجیح ایالات متحده برای دولت نظامی نیست، بلکه منظورش این بوده که اگر شاه تصمیم بگیرد و مطلقاً چارهای جز این گزینه نداشته باشد، ایالات متحده از او حمایت خواهد کرد.
من گفتم که دستورالعمل ویژهای از لندن دریافت نکردهام؛ اگرچه همانطور که شاه میداند، دولت متبوع من قاطعانه طرفدار راهحلی سیاسی است. نظر شخصیام را نیز به شاه منتقل کردم؛ و آن اینکه شخصاً پیشنهاد میکنم چنانچه ایدهی دولت ائتلافی با شکست مواجه شده باشد، شاه گزینهی یک دولت بیطرف موقت را مدنظر داشته باشد. او نظرات مرا در رابطه با روی کار آمدن احتمالی یک دولت نظامی میدانست و من همچنان نیز بر همان موضع بودم. با این وجود اضافه کردم که او پادشاه یک مملکت است و من شکی ندارم که نهایتاً هر تصمیمی که وی اتخاذ کند، به آن احترام گذاشته خواهد شد.
گفتوگوی ما که در نهایت حدود دو ساعت هم طول کشید، به صحبتهای پراکنده مبدل شد. شاه گفت که همچنان برای تشکیل یک دولت ائتلافی میکوشد و به همین منظور، رهبران جبهه ملی قرار است فردا با او ملاقات کنند. اما افزود که در مورد پیشنهاد سنجابی مبنی بر برپایی رفراندومی ملی دربارهی رژیم هیچ اقدامی نخواهد کرد. این در حالی بود که ژنرالهای نظامی بیش از همیشه بر وی فشار میآوردند و نظرشان این بود که با چند دستگیری میتوانند بهسادگی اوضاع را آرام کنند. در این باره احساس میکردم که ژنرالها از موضوع تماس برژینسکی با شاه مطلعاند و همین موضوع باعث افزایش فشارشان به شاه شده است. شاه چنین ادامه داد که برای برژینسکی چندان مشکل نیست که از گزینهی نظامی صحبت کند، اما او همچنان عقیده دارد که بهکارگیری ارتش چیزی را حل نخواهد کرد. برای آخرین بار نظرم را بیان کردم و گفتم که دخالت نظامیها اعتصابات عمومی را به همراه خواهد داشت و ارتش نیز از مقابله با آن عاجز خواهد بود.
منبع
پارسونز، آنتونی (۱۳۹۰). غرور و سقوط (ایران ۱۳۵۷-۱۳۵۲)، ترجمه سید محمدصادق حسینی عسکرانی، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۱۴۴-۱۴۳.
23259
نظر شما