به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، شامگاه جمعه، ۲ شهریور ۱۴۰۳ در خانه «گفتارها» در شبکه اجتماعی کلابهاوس، نشستی با عنوان «زندگی، زمانه و کارنامه اکبر هاشمی رفسنجانی» با سخنرانی قادر باستانی، ویراستار مجموعه خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی، عماد هاشمی رفسنجانی، مدیر عامل دفتر نشر معارف انقلاب، و مجید تفرشی، مورخ و سندپژوه، برگزار شد.
این نشست سه ساعت و نیم به طول انجامید و با پرسش و پاسخ شفاهی و کتبی حضار نیز همراه بود. در ادامه خلاصهای از اظهارات عماد هاشمی رفسنجانی، مدیر عامل دفتر نشر معارف انقلاب را میخوانید؛
مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی در زندگینامه خودنوشت خود در ابتدا عنوان کرده است: «بنده هم هم خطا داشتهام هم خدمت.» بنده اضافه میکنم باید زندگی افراد را کامل دید و برآیند آن را مورد توجه قرار داد تا فهمید آن فرد مثبت عمل کرده یا منفی. هاشمی رفسنجانی فردی روستازاده در یک خانواده کشاورز بود؛ در روستای نوغ (بهرمان) در اطراف رفسنجان. برای ادامه تحصیل هم به قم رفت. شخصیت ابتدایی او در حوزه شکل گرفت. برحسب مطالعات و ارتباطاتش، حس مبارزه با تبعیض و استعمار در ایشان پر رنگ میشود. پس، هم در جهت مبارزه با سلطنت و هم در جهت مبارزه با صهیونیست گام برمیدارد. خروجی این فعالیتها در دو کتاب مشاهده میشود: امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار (تألیف مرحوم هاشمی) و سرگذشت فلسطین (تألیف اکرم زعیتر و ترجمه مرحوم هاشمی).
در جریان مبارزه، پشتیبانی از مبارزین قبل از انقلاب جزو وظایف اصلی هاشمی بود و برای این کار احتیاج به منابع مالی بود تا هم خانوادههای مبارزین را کمک کند و هم خانواده خودش تأمین باشد. در مسیر مبارزه، هاشمی توسط ساواک دستگیر شد و حتی حکم اعدام برای او صادر شد؛ اما با فعالیتهای خانوادهاش این حکم اعدام تخفیف مییابد و به حبس ابد تبدیل میشود تا بالاخره نزدیکی پیروزی انقلاب آزاد شد.
در بحبوحه انقلاب او سفرهای متعدد خارجی رفت تا نیروهای خارج از کشور را هماهنگ نماید. در آخرین سفر، او به کشورهای متعددی مسافرت کرد و در انتها به نجف آمد. خدمت امام رسید و گزارشی از فعالیتهای انجامشده ارائه کرد. امام از هاشمی خواست برنگردد؛ چون در صورت بازگشت دستگیر خواهد شد؛ مرحوم هاشمی با اینکه میدانست اگر برگردد حتماً بازداشت خواهد شد، به امام گفت اگر برنگردم روحیه مبارزانی که تحت فشار ساواک هستند، آسیب میبیند و لذا برگشت و اتفاقاً دستگیر شد و تا نزدیک پیروزی انقلاب در زندان بود. هاشمی از معدود افرادی بود که تمایلی به رفتن به پاریس نداشت و در ایران ماند و فعالیتهای انقلابی را سازماندهی کرد.
بعد از پیروزی انقلاب هم در کنار آقایان مطهری و طالقانی و بهشتی در شورای انقلاب بود. مردم خیلی او را نمیشناختند تا اینکه در روز معارفه مهندس مهدی بازرگان به نخستوزیری، به دستور امام روی سن ماند و در این روز از آقای هاشمی به تعبیری رونمایی شد. پس از ترور ایشان، امام آن جمله معروف را در موردشان گفت: «هاشمی زنده است تا نهضت زنده است» و به دستور امام، جهت امنیت بیشتر منزل وی از دزاشیب به جماران منتقل شد. بعد از انحلال دولت موقت، او سرپرست وزارت کشور شد و در دوره مسئولیتش سه انتخابات برگزار شد و در نهایت، رییس مجلس شد.
از اول فروردین سال ۱۳۶۰ آقای هاشمی رفسنجانی در یک سالنامه شروع به نوشتن خاطرات روزانه خود کرد. در این دفتر خاطرات هم کارهای روزانه ایشان ثبت شده و هم به مسائل روز کشور و دنیا اشاره شده است. این کار تا یک روز قبل از فوت ایشان ادامه داشت و ما در دفتر نشر معارف انقلاب، کارمان انتشار همین دستنوشتهها است.
اولین نقطه عملگرایی آقای هاشمی در این بود که در جریان جنگ، بجای شعار جنگ جنگ تا پیروزی، شعار جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ و سپس تلاش برای صلح را سر داد. همچنین هاشمی از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی و بهنوعی آغازگر فعالیت تحزب در کشور است. او در اواخر جنگ با حکم امام فرمانده کل قوا شد و پذیرش قطعنامه را شیرین میدانست؛ زیرا پذیرش قطعنامه کشور را از ادامه جنگ خانمانسوز نجات داد. هاشمی در دوران ریاستجمهوری به نسل جوان اعتماد کرد و در دولت خود از مدیران جوان استفاده کرد. کشور هنوز از خدمات آن مدیران جوان که اکنون پا به سن گذاشتهاند استفاده میکند. پس هاشمی یک نسل ویژه برای انقلاب تربیت کرد. هاشمی در دوران ریاستجمهوری، در کنار سازندگی برای کشور در سیاست خارجی، تنشزدایی را دنبال میکرد. اولین اقدام او هم آزادسازی اسرا بود.
نظرات هاشمی در باب عدالت اجتماعی بعد از انقلاب نسبت به قبل از انقلاب تغییر کرد. او بعد از ورود به دولت، عدالت اجتماعی را در اقتصاد پویا و سالم و نه در یارانه و صدقه دادن به فقرا میجست؛ معتقد بود اقتصاد قوی و تنشزدایی در سیاست خارجی موجب کاهش فقر میشود. او همیشه چه قبل و چه بعد از انقلاب دغدغه رفاه را داشت و در همین راستا قبل از انقلاب به فکر خانواده مبارزان بود و بعد از انقلاب هم در سطح کشور، ایجاد فروشگاههای زنجیرهای رفاه در همین راستا بود.
هاشمی نظام را از فرزند خود هم بیشتر دوست داشت. در سال ۷۶، اگرچه خودش به آقای علیاکبر ناطق نوری رأی داد، اما تلاش کرد انتخابات سالم برگزار شود و اطرافیان ایشان به کمک آقای خاتمی رفتند. در مجلس ششم شاهد حملات جبهه اصلاحات به هاشمی بودیم که نتیجه آن روی کار آمدن آقای احمدینژاد در سال ۸۴ بود. بعد از سال ۸۴، تلاش هاشمی افشاگری نسبت به کارهای خطا در دولت بود. در سال ۸۸ هم هاشمی سعی داشت تنش را مدیریت و فضا را آرام کند.
در یک مقطعی برخی افراد مثل آقای عباس عبدی گفتند عمر سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی تمام شده است؛ اما سال ۹۲ با ثبت نام ایشان در انتخابات ریاستجمهوری شور و شوق در جامعه به وجود آمد؛ سپس با رد صلاحیت ایشان یأس به وجود آمد، ولی آقای هاشمی بلافاصله با حمایت از آقای حسن روحانی فضا را امیدوارانه کرد و حمایتش باعث رأیآوری آقای روحانی شد. هاشمی اولویت دولت روحانی را تنشزدایی در سیاست خارجی میدانست و جلسات متعددی در این زمینه با روحانی و محمدجواد ظریف گذاشت. برجام با فشار هاشمی به نتیجه رسید که حاصلش بهبود اوضاع اقتصادی بود. هاشمی پس از برجام در این اواخر دنبال روشنفکری دینی و آزاداندیشی اسلامی در فضای تخصصی کشور بود. فکر میکنم او میخواست روی این موضوع اهتمام ویزه داشته باشد که دیگر اجل مهلت نداد.
همچنین عماد هاشمی، در پاسخ به اظهارات مجید تفرشی، مورخ و سندپژوه، که گفته بود: « آنچه امروز از خاطرات آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در دسترس ماست، چند مرحله را طی کرده است: ۱- آنچه ایشان نوشته است؛ ۲- آنچه ایشان ننوشته تا خواسته بنویسد و به هر طریق، به مصلحت ندانسته است؛ ۳- آنچه خود ایشان حذف کرده؛ ۴- آن چه که خانواده و ویراستاران در ویرایش این مجموعه انجام دادند؛ ۵- آنچه گفته میشود خدمت رهبری رفته و ایشان ملاحظاتی داشته است؛ ۶- آنچه وزارت ارشاد مداخله انجام داده است، تاکید کرد:
ما هیچ نظری از سمت دفتر رهبری در ارتباط با خاطرات نداشتیم و ایشان هیچ ملاحظهای نداشتند؛ چه در زمان حیات آقای هاشمی و چه بعد از فوت ایشان. ما در دو مقطع تاریخی برای ارائه خاطرات به جامعه مشکل پیدا کردیم: سال اول دولت دکتر احمدینژاد و سال اول دولت مرحوم رئیسی. به مرور این فشار در هر دو دولت کمتر شد. تحلیل من این است که آقایان مستقر در وزارت ارشاد میخواستند به بالادستیها نشان دهند که ما حساسیت داریم. اما به مرور متوجه میشدند نظر نظام این نیست که ورودی به خاطرات مرحوم هاشمی شود. البته در دوره وزارت آقای اسماعیلی قضیه کمی مضحک شده بود؛ میخواستند جاهایی را حذف کنند که معنی بحث در خاطرات آقای هاشمی عوض میشد. البته طی مذاکرات به عمل آمده مشکلات حل شد و در آخرین باری که خاطرات چاپ شد، به مراتب این فشارها کمتر شد.
خود آقای هاشمی هم تأکید داشتند که خاطرات دست نخورد. چون ایشان میدانستند که دستخط این خاطرات موجود است و روزی ممکن است این دستخطها منتشر شود. من در یک مورد خودم پیش حاج آقا رفتم و از ایشان خواستم آن را حذف کنند و ایشان بهشدت مخالفت کردند و احساس کردم ناراحت شدند. مثلا همین بحث تفریح رفتن ایشان به سد لتیان و جتاسکی سواری بود. بنابراین تأکید ویژه داشتند که عین این خاطرات منتشر شود؛ مگر اینکه آبروی شخصی در خاطره خدشهدار شود. فقط در این موارد ایشان اجازه دادند که ما حذف کنیم.
۲۷۲۱۹