گروه اندیشه: محسن رنانی به صراحت اعلام کرده که امیدش به نسل z است. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بسیاری از کارشناسان هم معتقدند که بدون همراهی این دونسل و ایجاد گفت و گو بین آنان، وضعیت توسعه در ایران و پیشرفت به انسداد می رسد. نکته بسیار مهم آن است از منظر اندیشگی، دریافته شود تفاوت های اساسی نسل قدیم و نسل Z چیست؟ هرچند ایجاد دوگانه نسل قدیم و نسل Z شاید تبیین کننده تفاوت های اساسی در شکاف نسلی نباشد، ولی نویسنده مقاله با اتخاذ روش دیالکتیکی تلاش کرده، با برش زدن و ایجاد تقسیم بندی میان نسل Z و نسل قدیم، تفاوت ها، تضادها و اشتراکات میان آنان را مطرح کند. تقسیم بندی اولیه ای که برای درک موقعیت طرف مقابل در گفت و گو بسیار حیاتی است. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
***
مقدمه: تقریباً تمامی جامعهشناسان معتقدند که جامعه مانند اعضایش، موجودی زنده است. البته جامعه مفهومی گنگ و تقریباً تعریفناپذیر است. اما بهطور دقیق منظور ما در این مقاله از جامعه این است: جامعه بهعنوان فضایی مجازی در ذهن افراد تعریف شده اما آنرا واقعی پنداشته و معتقدند که در این فضا کنار یکدیگر هستند تا بتوانند با پذیرفتن نقشهای اجتماعی و برقراری ارتباط با یکدیگر امنیت بیشتری برای خود فراهم کرده تا بتوانند با آسایش بیشتری زندگی کنند. انسان موجودی آسیبپذیر است و با تعریف این فضای مجازی (جامعه) توانست امنیت اجتماعی برای خود فراهم کند. هرچند جامعه نیز نتوانست فضای امنی برای انسانها به ارمغان بیاورد.
دیالکتیک نسلها: گفتیم که تقریباً تمامی جامعهشناسان در حوزه نظریه پردازی کلان معتقدند که جامعه موجود زندهای است که بهدنیا میآید (نسل جدید)، رشد و تکامل مییابد (بالندگی این نسل) و در نهایت پیر شده و از بین میرود (تبدیل شدن به نسل قدیمی). این مسیر دیالکتیکی نسلهاست. بهعبارت دیگر نسلهای قدیمی، نسل جدید را در درون خود پرورش داده و سپس آن نسل با تولدش نسل قبلی را صفت قدیمی داده و بالندگی خود را آغاز میکند. این چرخه دیالکتیکی همیشه ادامه خواهد داشت.
تضاد نسلها: اما منظور از تضاد نسلها چیست؟ نسل قدیمی و جدید برای اثبات ضرورت و اهمیت وجودی خود، با یکدیگر در تضاد بوده و این تضاد مایهی حیات هر کدام از این نسلهاست. چون جامعه همیشه در دل خود دو نسل را بههمراه دارد: ۱. نسل قدیم و ۲. نسل جدید؛ پس تضاد نسلها همیشگی وجود خواهد داشت. نسل قدیم میخواهد ثابت کند که نسل جدید بدون آنها نمیتواند کارها را پیش ببرد. نسل جدید هم دوست ندارد همیشه و همهجوره خود را زیر سایه نسل قدیم ببیند. این همان تضاد نسلهاست.
نسل Z: این نسل قصد دارد با استدلال و منطق خود ثابت کند هم دچار تضادهای خاص نوعی خودش است و هم دچار رابطه دیالکتیکی با جامعهای که در آن زیست میکند. مهمترین تعریف نسلZ این است که شبیه هیچ نسلی نیست. تقریباً تکه کلام کسانیکه وابسته به نسل Z هستند این است که ما خودمان هستیم و شکل هیچچیز دیگری نیستیم. آنها بهخودشان میگویند «نسل ما». آنها تقریباً از اینکه لقب نسل Z را گرفتهاند خوشحال هستند.
منظور از شاخصهای متضاد و دیالکتیکی چیست؟ سعی داریم در این مقاله به پنج شاخص اصلی نسل Z توجه کرده و پس از تعریف این شاخصها و بیان اهمیت آنها پیشنهاد دهیم که از این شاخصها برای یک تحقیق اجتماعی گسترده استفاده شود. منظور دقیق و خلاصه و روشن ما در این مقاله از شاخصهای متضاد این است که: شاخصهای متضاد آن دسته شاخصهایی هستند که در تضاد و در تقابل با یکدیگر میباشند. البته این تضاد و تقابل هم کارکردی مثبت دارند و هم منفی. هم سازنده هستند و هم ویرانگر. دقیقاً پیچیدگی بحث همینجاست: چون تشخیص بین کارکرد مثبت و منفی شاخصهای تضاد و تقابل بسیار سخت است بهخصوص برای خود اعضای نسل Z.
منظور از شاخصهای دیالکتیکی آن دسته از شاخصهاست که در ارتباط با یکدیگر بوده و همدیگر را کامل میکنند. بهعبارت دیگر شاخصهای دیالکتیکی بدون ارتباط با یکدیگر و در درون هم بودن امکان وجودی ندارند. در ادامه بحث مشخص خواهیم کرد که کدام یک از شاخصهای گفته شده شاخص متضاد هستند یا شاخص دیالکتیکی. البته گاهی برخی شاخصها هر دو را با هم دارند.
شاخص اول: انسان اجتماعی؛
نسل Z خود را ضدجامعه نمیداند اما نوع برخوردش با جامعه نسبت به نسل قدیم متفاوت است. نسل قدیم خود را کاملاً در اختیار جامعه میگذاشت و یک فرد از نسل قدیم در تمامی موارد جامعه خود را صاحبنظر دانسته و اجازه دخالت بهخود میداد. اما نسل Z خود را در جامعه احساس کرده و ضدجامعه نمیداند اما بهخود اجازه نمیدهد که در تمامی امور جامعه دخالت کند. این نسل تشخیص میدهد تا آنجاییکه به او ربط دارد دخالت کند و آنجاییکه به تشخیص خودش نمیتوانست کارکردی داشته باشد دخالت نمیکرد.
نوع برخورد و تحلیل نسل قدیم با پدیدههای اجتماعی از نوع کلان است. اما نوع برخورد نسل Z از نوع خُرد است. نسل قدیم موضوعات اجتماعی را از دیدگاهی جامع و کلنگر مینگرد و میخواهد بهترین و کاملترین تحلیل را ارائه دهد. اما نسل Z اصلاً موافق اینگونه تحلیلها نیست در عوض دوست دارند تحلیلشان جزءنگر و تخصصی باشد. البته نسل قدیم اصرار بر درست بودند تحلیلش دارد اما نسل Z اصراری بر درست بودن تحلیلش ندارد و فقط آنرا بیان میکند.
نسل Z خود را یک انسان اجتماعی میداند، اما بهزندگی فردی خود نیز اهمیت فراوانی قائل است و بههیچوجه حاضر نیست این حریم شکسته شود. نسل قدیم زیاد به حریم خصوصی افراد اعتبار و ارزشی قائل نیست، البته متأسفانه.
در این مقاله بهعلت محدویت فضا نمیتوانیم بحثمان را گسترده کنیم و مجبوریم که موجز و اشارهوار سخن بگوییم. در شاخص اول آنجاییکه نسل Z دقیقاً برخلاف نسل قدیم حرکت میکند شاخص تضاد است. دقیقاً زمانیکه نسل Z تمایل به تحلیل خُرد دارد اما نسل قدیم به تحلیل کلان، این همان شاخص تضاد است. اما آنجاییکه نسل Z خود را با نسل قدیم در زیست اجتماعی یکی دانسته و حتی پدیدههای اجتماعی را متفاوت تحلیل میکند شاخص دیالکتیکی است. بهعبارت دیگر این دو نسل در یک مسیر حرکت کرده اما متفاوت و کامل کننده یکدیگر هستند.(۱)
شاخص دوم: تقابلهای اجتماعی؛
در جامعه تقابلهای اجتماعی بسیاری وجود دارد که نحوهی برخورد هر دو نسل با این تقابلها گاهی متفاوت و گاهی متضاد است. اگر با دیدگاه هگلی (فیلسوف آلمانی) به موضوع نگاه کنیم به این نکته مهم میرسیم که حتی اگر تقابلهای اجتماعی باعث ویرانی اجتماعی شود هیچ مشکلی بهوجود نمیآورد چون هر ویرانی ساختی جدید است. این معنای دیالکتیک هگل است.(۲و۳و۴) یعنی ویرانی پایان کار نیست، مرگ پایان زندگی نیست، شروعی جدید و اتفاقی نو است.
نسل Z به این باور رسیده که میتوان از یک ویرانه بنایی جدید و حتی زیباتر ساخت. اما این دلیل نمیشود که نسل Z زیباییهای قدیم را نبیند. نسل Z بدون تعارف زیباییهای نسل قدیم را پسندیده و آنرا به زندگی خود نیز وارد میکند. و اتفاقاً نسل قدیم هم برخی از دستاوردهای نسل Z را پسندیده و آنها را میپذیرد. این همان دیالکتیک نسلهاست. اما تضاد یا حتی میشود گفت تفاوت نسل Z با نسل قدیم در این است که نسل قدیم ویرانی را نمیپذیرد. به چه معنا؟! نسل قدیم اصلاحگر است. یعنی همان سازه را اصلاح میکند نه اینکه ویران کند و از نو بسازد. کاری که نسل Z بهراحتی انجام میدهد.
نقلقولی از لوئیس کوزر (جامعهشناس آمریکایی) شاید به ما کمک شایانی بکند. کوزر از قول گئورگ زیمل (جامعهشناس آلمانی) مینویسد: «زیمل ادعا میکند حقوقی که خود را در پدیدهی تقابل مستحکم میسازد، دارای کارکرد مثبتی است. چراکه از طریق آن پایداری روابط، حتی تحت شرایط تنشآمیز، تداوم دارد و بدینوسیله اضمحلال گروه که گاه ازطریق بروز تفکرات خصمانهی تعدادی از اعضا ممکن میگردید، مردود و نامیسر میشود. بنابراین برای تقابل، کارکردهایی را جهت تضمین و نگهداری گروه قائل گشته اند و باید در نظر داشت که تقابل خود موجد نظم و انتظام روابط میباشد.»(۴)
بهطورکلی برداشت ما از نقلقول کوزر این است که تضاد و دیالکتیک نسلها باعث پایداری و استقامت جامعه میشود که خود نظم و انتظام اجتماعی را بیشتر میکند.
یکی از ویژگیهای مهم نسل Z این است که آنها برای پیروزی نمیجنگند. آنها مبارزه میکنند، تقابل میکنند، سعی و تلاش برای بهدست آوردن آنچه میخواهند داشته باشند، دوست دارند آنچه را که میخواهند را حاکم کنند؛ اما شکست را نیز جزوی از زندگیشان میدانند. نسل Z زندگی را فقط پیروزی نمیداند بلکه شکست را نوعی تجربه و معتقدند در ادامه شاید، دقت کنیم: شاید این شکست، من را به پیروزی برساند. البته این ادعا به این معنا نیست که آنها از شکست حس افسردگی نمیگیرند. چرا! آنها این حس را نیز درک میکنند اما هر دو را در کنار هم دارند.
اما نسل قدیم خیلی با شکست میانه خوبی ندارد. تفکر آنها بیشتر تمایل به پیروزی دارد. اما تفاوت نسل قدیم با نسل Z در این است که اگر نسل قدیم شکست خورد کمتر به حس افسردگی میرسد. سعی میکند آن شکست را در خود حل کرده و حرکت و جنبش جدیدی را آغاز کند.
نسل Z استدلال و منطق خود را دارد و بر این اساس تصمیم گرفته و عمل میکند. نسل Z هیچگاه به کسی نظرش را اجبار نمیکند. آنها نظرشان را گفته و فقط دست آخر میگویند: «هرچه خودت میدانی!». اما نسل قدیم در اینجا با نسل Z تضادی اساسی دارد. نسل قدیم متأسفانه میخواهد نظر خودش را اعمال کند، خودش را در تقابل با فردی دیگر پیروز ببیند. اگر فردی نظر او را نپذیرد دیگر با او تقابلی نخواهد داشت. نسل قدیم همیشه حاکمیت را دوست دارد. اما نسل Z خودبهخود آموخته که: «این نظر توست، دیگری میتواند بپذیرد یا نپذیرد».
بهطورکلی درک متقابل در اعضای نسل Z بسیار زیاد است و متأسفانه در نسل قدیم بسیار کم. این تضاد عمیق بین نسل Z با نسل قدیم است. نسل Z از تقابل و تضاد اندیشهها نمیترسد و حتی بهنوعی خود را در این وضعیت قرار میدهد. آنها خوب میدانند که باید تمامی اندیشهها را شنید و به تمامی آنها احترام گذاشت و از میان آنها آنی که میپسندد را انتخاب کند. نسل Z هیچگاه بر اندیشهای که انتخاب کرده تعصب ندارد. از آن دفاع میکند اما آنرا به دیگری تحمیل نمیکند.
نسل Z چه بداند یا نداند به نسبیگرایی فرهنگی عمل کرده و اعتقاد دارد. آنها همهچیز را در کنار همهچیز میخواهند. اینجا دو تضاد اساسی بین نسل Z و نسل قدیم را شاهد هستیم. بهطورکلی تعصب برای نسل قدیم است. آنها یک اندیشه را انتخاب کرده و برای همیشه به آن وفادار خواهند ماند. آنها اندیشه انتخاب شده را برتر دانسته و بههمین دلیل مایل هستند آن را به دیگران تحمیل کنند. نسل قدیمی اغلب به نسبیگرایی اعتقادی ندارند و حتماً باید همگان به الگوی زندگی آنها عمل کنند و ایده آنها را بپذیرند. نسل قدیم خیلی به اندیشه دیگران احترامی قائل نیستند و معتقدند که دیگران بهغیر از آنها به راه بادیه رفتهاند.
شاخص سوم: داغننگ (یا نظریه برچسب زنی)
اروینگ گافمن جامعهشناس کانادایی نظریه مهم و ماندگاری را در رشته جامعهشناسی در زیر شاخه انحرافات اجتماعی ایجاد کرد به نام: داغننگ یا نظریه برچسب زنی. این نظریه را ساده میتوان تعریف کرد و مفهوم آن را شناساند؛ اما برای درک و فهم عمیق آن نیاز به مطالعه و مشاهده اجتماعی است.
نظریه داغننگ به زبان ساده این است: «هنگامیکه غریبهای در مقابل ما قرار میگیرد، امکان دارد صفتی در او ببینیم که او را از دیگر اشخاص دستهی پیشبینی شدهاش متمایز کند و بهنوعی نامطلوبتر نسبت دهد. حتی در حالتهای افراطی امکان دارد او در نظر ما فردی کاملاً بد، یا خطرناک، یا ضعیف جلوه کند. بنابراین او در ذهن ما از یک انسان عادی و کامل به فردی ناقص و کمارزش تقلیل مییابد. صفتی که توانایی انجام این کار را داشته باشد یک داغننگ است.»(۵) در ادامه گافمن مینویسد: «پس اصطلاح داغننگ برای اشاره بهویژگی یا صفتی بهکار برده میشود که شدیداً بدنامکننده و ننگآور است.»(۶)
بحث داغننگ برای نسل قدیم بسیار مهم است. این نسل از داغننگ بسیار استفاده میکند و بهراحتی از هرکسی که خوشش بیاید و از هرکسی که بدش بیاید داغننگ یا برچسبی میچسباند. خودش نیز از داغننگی که بر او زده میشود بسیار وحشت دارد. اما در مقابل نسل Z از این برچسب زنی فاصله میگیرد. بهعبارت دیگر نسل قدیم به دیگران بهطور جدی برچسب میزند اما نسل Z برای تفریح و لذت بردن آنی برچسبی را به دیگری میزند.
اگر به نسل قدیمی بگویید که این برچسبی که به دیگری میزنید درست نیست و سوءتفاهم شده و برداشت نادرست بوده است نمیپذیرد و بر داغننگی که به دیگری چسبانده تعصب و اصرار دارد. اما نسل Z بهزودی از داغننگی که ایجاد کرده عقبنشینی میکند و حتی اکثر مواقع دیگر تکرار هم نمیکند.
نسل Z مبادلهگر است. اما هیچگاه مبادلهگر یکطرفه نبوده، بلکه اطرافیان خود را نیز مدنظر داشته است. بهعبارت دیگر میشود گفت نسل Z نسلی اخلاقی است. نسل قدیم هم این اخلاق را دارد و شاید بهنوعی، البته دقت شود بهنوعی، یا بهتر است گفته شود به شکلی متفاوت نسل Z و نسل قدیم در اخلاقگرایی نقطه اشتراک دارند. البته تعصب را فراموش نکنید: نسل Z اخلاقگرایی خود را تحمیل نمیکند فقط در حد خودش رعایت میکند؛ اما نسل قدیم بهطور جدی اخلاقگرایی خود را به دیگران تحمیل میکند.
اما این اخلاقگرایی در جاهای دیگر متفاوت است. اخلاقگرایی نسل قدیم مداخلهگر بوده، اما اخلاقگرایی نسل Z توصیفی – تحلیلی بوده و هیچگاه قصد مداخله ندارند. نسل قدیم براساس وظیفه اخلاقیشان در بحرانها دخالت میکنند و سعی دارند بحران را بهنوع مثبت از بین برده و شرایط را عادی جلوه دهند. اما نسل Z هیچگاه قصد مداخلهگری ندارد و فقط بحران را توصیف و تحلیل میکند. شاید نسل Z در خود میاندیشد که قدرت اصلاح امور و عادی کردن شرایط را ندارد.
نسل Z پرسشهای اساسی مهمی دارد. پرسشهایی بنیادین. آن ها مفاهیم اصلی و مهم را قبول دارند و هیچگاه از این مفاهیم برنمیگردند مانند: عدالت، برابری، آزادی، دموکراسی، حقوق شهروندی و غیره. اما این مفاهیم برای نسل قدیم آنچنان مهم و اساسی نبوده است. نسل Z برای دستیابی به این مفاهیم نبرد و مبارزه میکند اما نسل قدیم اگر این مفاهیم را بهدست نیاورد برای باز گرفتن آن زیاد تلاشی نمیکند.
اما در مقابل این رفتار نسل Z، آنها استدلال و منطق برخی از مفاهیم را به درستی درک نمی کنند و پذیرش این مفاهیم برای آنها اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت هستند مانند مفاهیم متافیزیکی و آنچه خارج از زندگی واقعی است. دقیقاً نسل Z واقعگرا است و نسل قدیم آرمانگرا.
تفاوت نسل Z با نسل قدیم دو سر طیف است: مثبت و منفی. برخی از این تفاوتها آنقدر عمیق و پرنشدنی است که باید هر کدام را در جای خود پذیرفت. اما برخی دیگر از این تفاوتها نزدیک هم بوده و میتوان این شکاف و فاصله را پر کرد. اما اشتراکاتی هم وجود دارد. بهعنوان مثال یکی از تفاوتهای عمیق بین نسل Z و نسل قدیم زندگی نسبیگرایی است. نسل Z زندگی خود را براساس نسبیگرایی بناگذارده است. اما نسل قدیم هیچ ارتباطی با نسبیگرایی ندارد. نسل قدیم مطلقگرا است. این یکی از شکافهای عمیق و پرنشدنی بین نسل Z و نسل قدیم است.
اشتراک بسیار مهم بین نسل Z و نسل قدیم اخلاقگرایی هر دو است. هر دو نسل به اخلاق احترام فوقالعادهای قائل هستند و هرچند این اخلاق نزد نسل قدیم بیشتر است. تفاوت کم عمق بین این دو نسل تخصصگرایی است. نسل Z به تخصصگرایی مطلق اعتقاد دارد ولی نسل قدیم تخصصگرایی را همیشه قبول نداشته و خیلی جاها بدون تخصص کارهایی را انجام میدهد. اما ذاتاً به تخصص اعتقاد دارد. این روش در نسل Z دیده نمیشود. اما میتوان این فاصله کمعمق را پر کرد.
شاخص چهارم: آیا انسانها آزادند؟(۷)
نسل قدیم معتقد است تشخیص اینکه انسانها آزادند یا خیر تقریباً غیرممکن است. در این بحث نسل قدیم نمیاندیشد که آزادی باشد یا خیر؛ بلکه به این میاندیشد که ما زندگی میکنیم و این زندگی خود نوعی آزادی است. پس انسان نسل قدیم دنبال تعریف انتزاعی مفهوم آزادی نیست. چون همینکه به شیوه دلخواهم زندگی میکنم یعنی آزاد هستم.
اما نسل Z دنبال تعریفی انتزاعی از مفهوم آزادی است. تعریفی که با استدلال و منطق او همخوانی و همراهی داشته باشد. نسل Z معتقد است که برخی نیروهای اجتماعی هستند که آزادی را از منانسان میگیرند. در صورتیکه ما انسانها ذاتاً آزاد هستیم. بهعبارت دیگر آزادی هست اما از ما گرفته میشود. اما نسل قدیم میگوید همین شیوه زندگی یعنی آزادی.
نسل قدیم تعریفی از آزادی ارائه نمیدهد چون آنرا انتزاعی و خارج از زندگی واقعی میداند. اما نسل Z معتقد است که «من» آزادی را اینگونه تعریف میکنم و امکان دارد فردی دیگر از نسل من آزادی را شاید مبالغهآمیزتر تعریف کند. نسل Z برای آزادی یک تعریف انتزاعی دارد و برای هر فردی هم اجازه داشتن تعریف شخصی میدهد. این در نسل قدیم اصلاً وجود ندارد. برای نسل قدیم اگر آزادی وجود دارد یک نوع بیشتر نیست و همه باید به آن اعتقاد داشته باشند.
در نسل Z تک نگرشی اصلاً وجود ندارد و اگر حتی جامعه تک نگرشی را رواج دهد آنها نافرمان و حتی ضدجامعه خواهند شد و اعتقاد و سخن خود را تکرار خواهند کرد. نسل Z خیلی درگیر تأیید گرفتن نیست چون به فکر و اندیشه خود اعتقاد داشته و به دیگری هم همین اجازه را میدهد. اما در نسل قدیم این گونهگونی و چندگانگی را نمیبینیم. در نسل قدیم باید وحدت رویه باشد.
نسل Z در کنار اندیشه آزادی به مسئولیت نیز توجه ویژه و اساسی دارد. نسل قدیم اگر هم به اندیشه آزادی توجهای نشان ندهد در مسئولیتپذیری اشتراک سرسختانهای با نسل Z دارد. در واقع برای نسل Z آزادی بدون مسئولیت وجود ندارد و مسئولیت هم بدون آزادی. اما برای نسل قدیم کفه مسئولیتپذیری بسیار سنگینتر است.
شاخص پنجم: طرفدار زیستمحیط بودن؛
زیستمحیط اولین و مهمترین الزام زندگی انسانهاست. چون نسل قدیم بهمانند امروز دچار انواع آلودگیها، تخریبها و مسائل زیستمحیطی نشدهاند، حقیقتاً دغدغه زیادی هم در این زمینه ندارند. اما همانطور که میدانیم نسل Z با مشکلات و آسیبهای زیستمحیطی از همان بدو تولد دست به گریبان بوده است. اگر در نسل قدیم برف بهمقدار زیادی میبارید، اما در نسل Z این میزان به کمترین حد خود رسیده است.
بارشهای کم (برف و باران) بحران آب در ایران و همچنین مقوله تغییر اقلیم در جهان، یا در مقابل آن بارشهای سیلآسا نشان از گرمایش زمین دارد. نسل Z بهخوبی با گرمایش زمین آشنا است. آنها خشکسالی را با جان و پوستشان لمس کردهاند. آن ها میدانند که چگونه باید زبالهها را مدیریت کنند. آنها یکی از منتقدان آلودکنندگان زیستمحیط هستند.
نسل قدیم خود را زیاد درگیر مسائل و مشکلات زیستمحیطی نمیکند و حتی برخی از این نسل با این نام ناآشنا هستند به عبارتی برای آنان تا اندازه ای هنوز محیط زیست نامی لوکس به شمار می رود. اما تقریباً تمامی نسل Z به بحران های زیستمحیط آگاهی داشته و حتی برای حل آن ها، دارای نظر و ایده هستند. نسل قدیم زیباییهای زیستمحیطی را میپسندد و از آن لذت میبرد اما زیباییهای طبیعت برای نسل Z یک امر طبیعی بوده و زیاد فوقالعاده نیست. از آن لذت برده اما در حفاظت آن نیز میکوشد.
نسل قدیم برای مسئولیتپذیری احترام و ارزش بسیاری قائل است اما رابطهی آنرا با حفظ زیستمحیط به درستی درک نمی کند. بهعبارت دیگر این پرسش قابل فهم نیست که چرا باید از زیستمحیط حفاظت کرد! اما نسل Z نه تنها این پرسش را میفهمد بلکه برای آن ارزش قائل است و حتی میداند و میتواند چگونه و چطور از زیستمحیط باید محافظت کند. نسل Z راهکارهای خاص خود را برای حفاظت از زیستمحیط دارد و در این راهکارها ابتکارات نو و جدیدی نیز ارائه میکند. اما نکته جالب این است که نسل قدیم را به میدان حفاظت زیستمحیط آوردن برعهده نسل Z است. آنها میتوانند با استدلال و منطق خاصشان نسل قدیم را به حفاظت از زیستمحیط علاقهمند کنند. نسل Z به قوانین زیستمحیطی بهخصوص حقوق حیوانات بسیار متعهد و پایبند هستند. نکته جالب این است که نسل Z باعث شده نسل قدیم با حیوان و حقوق حیوانات آشتی کرده و آشنا شوند.
نتیجهگیری: نسل قدیم باید باور کند که خیلی جاها باید از نسل Z بیاموزد، و نسل Z نیز باید این را بپذیرد که بدون نسل قدیم هیچ کاری از دستش برنخواهد آمد. نسل Z را باید درک کرد چون استدلال و منطقشان قوی و قابل قبول است. درک نسل Z هم از درک استدلال و منطق آنها حاصل میشود. بهنظرم نسل Z نسل خوبی است اما وقتی بد میشود که استدلال و منطق آنها را درک نکرده باشیم. در این باره شکل گیری نظام گفت و گویی یک امر حیاتی برای رشد و توسعه ایران است.
منابع:
۱-رجوع کنید به: دارندُرف، رالف؛ انسان اجتماعی؛ ترجمه غلامرضا خدیوی؛ انتشارات آگه؛ چاپ اول پاییز ۱۳۷۷، تهران. (صص ۳۷، ۵۴، ۶۲، ۶۴)
۲-برای مطالعه دیالکتیک هگل چند کتاب خوب موجود است: هانس گئورگ گادامر؛ دیالکتیک هگل، پنج جستار هرمنوتیکی؛ ترجمه: مهدی فیضی؛ انتشارات رخداد نو، چاپ اول ۱۳۹۰ تهران. میلان زنوی؛ هگل جوان، در تکاپوی دیالکتیک نظری؛ ترجمه محمود عبادیان؛ انتشارات آگه، چاپ اول بهار ۱۳۸۲ تهران. ایستون مزاروش؛ مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ؛ ترجمه: حسین اقبال طالقانی؛ نشر چشمه چاپ دوم تابستان ۱۳۹۰ تهران.
۳- هگل، گئورگ ویلهلم فریدریش؛ خدایگان و بنده؛ ترجمه حمید عنایت؛ انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم ۱۳۸۸ تهران.
۴-کوزر، لوئیس؛ نظریهی تقابلهای اجتماعی؛ ترجمه عبدالرضا نواح؛ نشر رسش، چاپ اول تابستان ۱۳۸۴ تهران
۵- گافمن، اروینگ؛ داغ ننگ، چارهاندیشی برای هویت ضایع شده؛ ترجمه مسعود کیانپور؛ انتشارات مرکز، چاپ اول ۱۳۸۶ تهران. ص ۳۱
۶- همان، ص ۳۲
۷-شارون، جوئل؛ ده پرسش از دیدگاه جامعهشناسی؛ ترجمه منوچهر صبوری؛ نشر نی چاپ چهارم ۱۳۸۴ تهران ص ۱۶۰
بیشتر بخوانید:
آزادگی در زندگی دنیایی بدون دینداری
مسعود پزشکیان؛ نماد امید کودکان نسل الفا در احقاق حقوقشان
انقلاب صندلی اول، عکس پزشکیان کجا باید نصب شود؟
216216
نظر شما