حالا ایالات متحده مجددا با بازخوانی کتاب جنگ سرد، ایران را در منطقه برنمی تابد و درست همان واکنش هایی عصبی را نشان می دهد که نسبت به خطرات شوروی سابق نشان می داد.

*هادی اعلمی فریمان

 

آنچه امروز آمریکایی ها با نابردباری و خشم از حضور ایران در آمریکای لاتین می گویند و سطح منازعه را تا اخراج دیپلمات ونزوئلا به بهانه ی مطلع بودن از حملات سایبری از خاکشان تقلیل می دهند، واقع گرایی حاکمیت ملی ایالات متحده برمبنای غریزه ی حاکمیت اوست وهمان سلسله منازعاتی است که از جنگ سرد تا کنون ادامه دارد و حالا ایالات متحده مجددا با بازخوانی کتاب جنگ سرد، ایران را در منطقه برنمی تابد و درست همان واکنش هایی عصبی را نشان می دهد که نسبت به خطرات شوروی سابق نشان می داد.اما به واقع آنچه آمریکایی ها را عصبانی کرده قبل ازآنکه مستقیم به عملکرد ایران یا دیگر کشورهای فراقاره مربوط باشد به سوء سابقه خود آمریکایی های در مدیریت منطقه ای باز می گردد،آنها درتجاوزگری و مدیریت منازعات منطقه ای ان قدر کارنامه ی سیاهی دارند که اکنون نمی توانند ادعا کنند دستاوردهای مثبتی برای آمریکای جنوبی داشته اند.تقریبا تا قبل از حادثه 11 سپتامبر کمک آمریکایی ها به منطقه بیشتر ایجاد توازن منطقه ای به نفع ارتش یا دیکتاتورها،سرکوب مخالفت های ضد منافع ملی خود و حداکثر کمک به حوزه ی مبارزه با مواد مخدرآن هم بیشتر ناظر به کنترل مرزهای جنوبی خود برای کاهش ترانزیت ها بوده است.

آمریکایی ها حتی نتوانستند الفبای دموکراسی را به منطقه وارد کنند،میراث حالای امریکای لاتین در دموکراسی و حزب گرایی بیشتر متاثر از همان استعمار فرانسه ،پرتغال و اسپانیاست،حتی جالب است در نظر سنجی برنامه توسعه سازمان ملل متحد(UNDP)در بین 18 کشور در 2002 درحالی که 75 درصد مردم منطقه دموکراسی را برهر سیستم دیگری ترجیح دادند48درصد هم از رژیمی اقتدارگرا در صورت حل مشکلات اقتصادی حمایت کرده اند. اما آمریکایی ها پس از 11 سپتامبر نیز تا آن حد به عراق و افغانستان متمرکز شدند که تقریبا جنوب قاره را از یاد بردند و حالا به یکباره با توجه به تحولات منطقه ،دستورالعمل از توصیه تا تهدید برای قطع ارتباط با ایران صادر می کنند که پذیرش آن امری بسیار دشوار است، زیرا اول اینکه از منظر خط مشی های تئوریک ساختار یکجانبه گرایی راست گرایانه ی نئو لیبرال با الگوهای چپ های منطقه تطابق وتفاهمی نخواهد داشت و دو سوی ماجرا با تحولات یک دهه ی اخیربه ویژه تحولات ساختاری آمریکای جنوبی از تقویت پیمان مرکوسور تا ایجاد توافق های مختلف مبتنی بر همکاری جنوب-جنوب از حداقل تفاهم نیز برخوردار نیستند.فعال گرایی سیاست خارجی کشورهای امریکای جنوبی با درس گرفتن از گذشته –از اقتصادهای تک محصولی تا مداخلات مستقیم نظامی--بر مبنای حداقل وابستگی به ایالات متحده و یافتن شرکای جدید در سراسر جهان بنا نهاده شده و دوم اینکه ایران تنها شریک منطقه ای نیست ،چینی ها و روس ها هم دراین فرایند حضوری فعال و مستمر اقتصادی دارند،و مقایسه ی سرمایه گذاری ایران در مقایسه با چینی ها که دارند زیر بنای منطقه را به نفع خود تغییر می دهند،بسیار اندک است و خشم آمریکایی ها بیشتر متاثر از لابی های رسانه ای ضد ایرانی است که گاهی با انتشار گزارشات موهوم بزرگ نمایی می کنند و نفوذ را به شدت بحرانی جلوه می دهند.با این اوصاف وادار ساختن چپ های آمریکای لاتین به تجدیدنظرطلبی از رابطه با ایران و یا چین باید منافع بسیار گسترده تری برای لاتینی های چپ داشته باشد که در حال حاضر کاخ سفید با توجه به مشکلات ساختاری داخلی و سوسیالیسم منطقه ای حاضر به پرداخت آن هزینه ها نیست و به علاوه ساختار فکری رهبران چپ هم این اجازه را نمی دهد.مدل خیلی تعدیل شده ی آن دانیل اورتگاست که او هم حتی خط مشی آمریکایی ها را نپذیرفته است.بنابراین هرتجدیدنظر در روابط منطقه ای ابتدا منوط به چرخش مجدد رهبران منطقه از طریق انتخابات به راستگرایی موافقان سیاست های واشینگتن می باشد. 49263

 

*کارشنای آمریکای لاتین

کد خبر 193540

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام VE ۱۸:۳۰ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۰
    8 5
    آقای اعلمی، لازم می دانم چند نکته را در مورد تحلیلتان در مورد آمریکای لاتین بیان نمایم. تحلیل مسائل مربوط به آمریکای لاتین نیازمند حضور مستمر در این منطقه بوده و برای ما ایرانیان اظهار نظر در این مورد از راه دور بیهوده و به دور از واقعیت است. حتی حضور 1یا 2 یا 3 ساله در کشورهای لاتینی با فرهنگهایی کاملاً متفاوت و جهان بینی کاملاً متفاوت نمیتواند ما را به داشتن شناختی گسترده از این کشورها رهنمون نماید. توصیه مینمایم که قبل از اظهار نظر در مورد آمریکای لاتین به چند کشور شاخص مانند کلمبیا، مکزیک، کوبا ونزوئلا، بولیوی، آرژانتین و شیلی و کشورهای آمریکای مرکزی سفر نموده تا شناختی جامع در مورد وجود یا عدم وجود دموکراسی در آنها بدست بیاورید
    • هادی اعلمی فریمان IR ۰۷:۵۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
      5 1
      باسپاس ازتوصیه و انتقاد منتقدمحترم بی نام در مورد دغدغه ی دموکراسی در منطقه:اما بعد، اگر شما مجموعه ی تحلیل های آمریکای لاتین درخبرآنلاین را ملاحظه فرماییددرمی یابیدکه ازتاریخ منطقه،فرهنگ امریکایی شده ی بسیارمتفاوت و بسیار متجانس آن با خودمان(البته اگر قرارباشد مقایسه کنیم)درهریک از کشورها،دموکراسی ریشه دار و پایداروتقریبا بی نظیر بین کشورهای توسعه نیافته(مثال ان همین جابجایی های قدرت و بهترین ان در1990 توسط ساندنیستها و اورتگا درسخت ترین شرایط انقلابی بودکه پس ازشکست به نفع رقیب کناررفت ودموکراسی را ریشه دار و نهادینه کرد)و مطالعات قدیمی و جدیدناظران دموکراسی مانند خانه ی آزادی،polity IV ،و محققان مشهور مانند زیوورسکی و دیگران و آخرین مطالعات اکسفورد و هاروارد و دیگر مراکز مطلعیم و ازاین ر
  • هادی اعلمی فریمان IR ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
    5 2
    و ازاین روست که درمجموعه ی خبرآنلاین به لحاظ کارشناسی حرفه ای هیچگاه تحلیل های شعاری،احساسی و دورازمنطق اکادمیک نمی یابید(یا نمی نویسیم و اگر می نویسم با پشتوانه ی مستند می نویسیم)واز همین زاویه است که به سیاستگذاران خارجی دردولت روند تغییرات رهبران در پروسه دمکراتیک را همواره یادآور می شویم تادر ابعاد سیاست خارجی دچار اتلاف منابع نشویم.اما انصافا این را قبول ندارم که سکونت چند ساله منتهی به تحلیل نویسی شودشما اگر همین کوچه پس کوچه های تهران را بلدباشید تنها به شما ترسیمی از زیست منطقه ای می دهید، اما تحلیل شما از تهران نیاز به شناخت دانش میان رشته ای،اقتصاد،جرم شناسی ،تاریخ،فرهنگ ،جامعه شناسی سیاسی و مجموعه ای از علم سیاست شناسی دارد.موفق باشید.
    • بدون نام IR ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
      8 1
      از اینکه نویسنده محترم به خود زحمت داده و پاسخ مخاطب را داده اند تشکر می کنم. این فرهنگ باید در کشور ما اشاعه پیدا کند. فرهنگ پاسخگویی و احترام به مخاطب حتی اگر مخالف ما باشد.
  • بدون نام IR ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
    8 2
    اگر امریکا یک روز از خودش دفاع نکنه بلوک شرق قورت اش می ده!!! وقتی کشوری که از لحاظ تکنولوژی در دنیا اول است را مرتب تحت فشار اقتصادی- سیاسی بگذاری نتیجه اش می شود کشته شدن یک عده انسانهای بی گناه در کشورهای توسعه نیافته. همانقدر که امریکایی ها دستشان به خون اهالی کشور های توسعه نیافته آلوده است بلوک شرق هم همینطور است و تنها تاکتیک ها و استراتژی هایشان فرق می کند. اگر توانستیم به عنوان کشورهای عدم تعهد از دخالت این دو بلوک در امور کشورها جلوگیری کنیم و الگویی بسازیم شاید دوره جنگها به پایان رسد. امریکا و انگلیس بدتر از شوروی و چین و اینها نیز بدتر از آنها هستند.امردم امریکای لاتین هم انسانهای بخت برگشته!
  • بدون نام IR ۰۱:۲۸ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۳
    3 0
    در جملات اول منظورتون اين بود كه ايران داشت الترناتيو شوروي مي شد؟
  • بدون نام IR ۱۱:۰۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۳
    2 0
    من ممكنه موافق و يا مخالف نظر نويسنده اين متن باشم .ولي پاسخگو بودن ايشون و احترام به مخاطب خيلي خوب و با ارزشه .اميدوارم همه در هر جايگاهي كه هستند ازيشون ياد بگيرند!!
  • فرزاد IR ۱۵:۲۴ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۸
    1 0
    خیلی عالی بود

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین