به گزارش خبرآنلاین، این فیلم در فهرست بهترین فیلمهای نشریه اینترنتی «ایندی وایر» در رتبه سوم ایستاد و مخاطبان آمریکای شمالی که از زمان معرفی این فیلم به عنوان نماینده ایران در جوایز اسکار مشتاق دیدن آن شده اند و از سوم دسامبر در چند سینما میتوانند به تماشای فیلم بنشینند.
فرهادی با کمک یک مترجم با «ایندی وایر» گفتوگو کرد و درمورد موفقیت جدایی نادر از سیمین و واکنش مخاطبان ایرانی به این درام خانوادگی صحبت کرد.
فیلم شما شروع میشود و اگر تبلیغ یا نقدی درمورد آن نخوانده باشی به عنوان مخاطب غافلگیر میشوی چون داستان به مسیری غیرمنتظره میرود. برایم جالب است بدانم از آنجایی که خودتان فیلمنامه را نوشتهاید آیا نوشتن یک متن کارآگاهی برایتان اهمیت داشت یا درامی درمورد یک خانواده درحال فروپاشی؟
در واقع در این فیلم از دریچه زندگی و درگیری یک زن و شوهر ما وارد یک فضای اجتماعی کلان میشویم. در ابتدا من از طریق ماجرای این زن و شوهر وارد داستان شدم. همین قصه مرا وارد داستانها و مسیرهای دیگر کرد.
فیلم یک داستان خطی دارد و معما را در پایان حل میکند اما چیزهایی بسیاری در فیلم نهفته است که در زمان تماشا فاش نمیشوند. خودتان این فیلم را چطور توصیف میکنید؟
برای من اگر ابتدا و پایان فیلم را کنار هم بگذاری به یک فیلم کوتاه میرسی که میتواند روی پای خودش بایستد و معنا داشته باشد. به نظر میرسد تمامی آنچه بین این دو صحنه رخ میدهد توضیحدهنده موقعیت و شرایطی باشد که کاراکترها در صحنه اول درموردش صحبت کردهاند. در واقع مسئله یا گره در صحنه اول شکل میگیرد و بعد وارد باقی فیلم میشویم و با سوالهای بزرگتر و بزرگتری مواجه میشویم. برای من صحنه اول مسئله اصلی فیلم را بیان میکند.
به نظر شما مسئلههای اصلی فیلم چیست؟
مسائلی که موجب میشود این زن و شوهر نتوانند در کنار هم زندگی کنند.
آیا موقع نوشتن به شکلی ناخودآگاه هدف شما این نبود که بخشی از جامعه ایران را که برای مخاطب خارجی مثلا در آمریکای شمالی ناآشناست به تصویر بکشید؟
تنها هدف من ساختن فیلمی بود که به معنای واقعی کلمه سینمایی باشد. سعی کردم فیلمی بسازم که مخاطب براساس ذهنیت خودش بتواند با ماجرای آن درگیر شود. اینکه هدفم معرفی جامعه ایران به افرادی باشد که با آن آشنایی ندارند اصلا به ذهن آدم خطور نمیکند.
با این حال زمان تماشای فیلم مخاطب میتواند اطلاعاتی درمورد جامعهای که داستان در آن رخ میدهد به دست بیاورد.
فیلم در ایران نمایش داده شده؟
بله، فیلم چند ماه پیش در سینماها روی پرده رفت.
واکنشها چطور بود؟ شما درمورد سوالهایی که مخاطب هنگام خروج از سالن سینما در ذهنش دارد صحبت کردهاید. چه سوالهایی در ذهن مخاطب ایرانی هست؟
واکنشها در ایران هم از طرف منتقدان و هم مردم چندان با واکنش در دیگر نقاط دنیا فرق نداشت. البته منظورم این نیست که همه در سراسر دنیا واکنشی یکسان دارند. اما سوالهایی که در نقاط مختلف دنیا از من پرسیده میشود شبیه هم هستند و این نشان میدهد واکنشها شبیه هم بوده. مثلا یک سوالی که بسیاری در ایران نیز میپرسند این است که «حق با کیست؟»
شما کارگردانی هستید که به موفقیت جهانی رسیده و در ایران فیلمهای خودتان را به شیوه خوتان میسازید، نظرتان در این مورد چیست؟
شاید این موفقیت به شیوه داستانگویی من برگردد. من سعی نمیکنم در داستانهایم داوری و قضاوتی را بر مخاطب تحمیل کنم. من به هوش مخاطب ایمان دارم و دوست دارم بگذارم آنها به نتیجهگیری خودشان برسند. دلیل دیگر این است که فیلمهای من در ایران روی پرده رفته و پخشکننده داشتهاند، از این نظر خیلی خوششانس بودم.
دوست دارم درمورد موفقیت عظیم فیلم حرف بزنم. از زمان نمایش فیلم در جشنواره برلین شما مدام جایزه بردهاید و منتقدان و مردم از شما تعریف و تمجید کردهاند. این موفقت شما را غافلگیر نکرد؟
دیگر فیلمهای من در جشنوارهها موفق بودند اما چیزی که فیلم را برای من از باقی فیلمها جدا میکند این است که تعداد بسیار زیادی از مخاطبها با آن ارتباط برقرار کردهاند. انگار جشنواره ها رابطی شدهاند برای وصل کردن مخاطب به فیلم. چنین چیزی را در ایران پیشبینی میکردم اما اصلا درمورد خارج از ایران تصور چنین چیزی را نداشتم.
بهترین تجربه شما در جشنوارهها چه بوده است؟
فیلم هفتهای یکی دو جا روی پرده میرود. همراه فیلمهای قبلی خودم به همه جا سفر میکردم اما با این یکی کمتر سفر کردم. اما چند خاطره شیرین از سفر با این فیلم دارم.
یکی زمان خروج از سالن نمایش فیلم در تورنتو بود که دیدم دو زن دارند گریه میکنند. به نظر میرسید دلیل گریه آنها چیزی ورای فیلم است. با آنها حرف زدم فقط برای اینکه آرامشان کنم. پرسیدم چرا اینقدر گریه میکنند. گفتند که هر دو درگیر پرونده طلاق هستند، پروسه طلاق بسیار طولانی شده و چند روز دیگر حکم طلاق صادر میشود. هر دو بچه داشتند. و با دیدن فیلم تصمیم گرفتهاند چند روزی طلاق را عقب بیندازند و دوباره فکر کنند. این مسئله خیلی برایم ارزش دارد حتی اگر فقط همین دو زن باشند که با پایان فیلم از آن جدا نشدهاند و به گریه افتادهاند.
خاطره دیگر که خیلی برایم عزیز است دیدن ویم وندرس در برلین بود. او مرا دید و گفت دو بار فیلم مرا دیده است. آن موقع من «پینا» جدیدترین ساخته او را یک بار دیده بودم و بسیار دوست داشتم. برای همین تصمیم گرفتم یک بار دیگر بروم و فیلم او را ببینم تا مساوی شویم. در تلوراید دوباره ویم وندرس را دیدم و گفتم من هم فیلم تو را دو بار دیدم. اما ویم وندرس گفت فیلم مرا سه بار دیده و بار آخر شب قبل بوده.
سارینا فرهادی، دختر شما در نقش ترمه، دختر این زوج بسیار خوب و تاثیرگذار بازی میکند. کار کردن با کسی که بسیار به شما نزدیک است و قرار دادن او در موقعیتی چنین احساسی چگونه است؟
از برخی جهات بسیار بسیار آسان بود، از برخی جهات هم بسیار سخت. از نظر رفتار، لحن و چهره میدانستم کار راحت است چون او را میشناسم. اما از همان روزی که مشغول به کار شدیم بیشتر و بیشتر متوجه شدم چیزهای بسیاری درمورد او نمیدانم. ناگهان متوجه شدم هرچند به هم نزدیک هستیم چقدر کم همدیگر را میشناسیم. موقعیت خاصی پیش آمده بود و موجب شد ما به شناخت بیشتری از هم برسیم.
گاهی موقع کار با او فکر میکردم چقدر سنگدل هستم. نسبت به دیگر بازیگرها خیلی به او سخت گرفتم. خیلی برایم دشوار بود اما راه دیگر هم نبود.
ایندیوایر / 28 دسامبر / ترجمه: حسین عیدیزاده
57241
نظر شما