گفت وگوی خبرآنلاین با آیت الله آقا سیدرضی شیرازی درباره بررسی وضعیت دوران امام سجاد (ع)

محمدرضا اسدزاده - آیت الله آقا سیدرضی شیرازی فرزند آقا میرزا محمدحسین شیرازی و نوه مرحوم میرزا علی آقای شیرازی فرزند میرزای بزرگ است. در سال 1345 هجری قمری در نجف اشرف متولد شده است و قریب به سی سال درهمان جا تحصیلات خود را ادامه داده و به فراگیری مقدمات و سطوح و خارج فقه موفق شده است. او شاگرد استادان بزرگی چون علامه طباطبایی، علامه شعرانی و استاد عماد رشتی و علامه آشتیانی بوده است. آیت الله سید رضی شیرازی از اساتید مبرز فلسفه و عرفان اسلامی در عصر حاضر است. وی مدت فراوانی را از محضر درس علامه رفیعی قزوینی کسب فیض نموده و تالیفات متعددی را نیز در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی به رشته تحریر درآورده است. در این گفت وگو به بررسی وضعیت دوران امام سجاد (ع) پرداخته ایم:

****************************

در عصر امامت امام زین العابدین علیه السلام (61- 95 ه) جامعه اسلامى در یک بحران فکرى و عقیدتى وحشت‏زا فرو رفته بود. امام سجاد علیه السلام در راستاى هدف بزرگ الهى خود که هدایت و رهبرى جامعه اسلامى بود، در مقابل این انحرافات سکوت اختیار نکرد و با توجه به شرایط و اوضاع حاکم بر جامعه به مبارزه علیه این انحرافات پرداخت. در یکی از سخنرانی های خودتان این فعالیت هاى امام را فعالیت های مهم ناشناخته امام سجاد خواندید. لطفا به فعالیت ها اشاره بفرمایید.
حقیقتا ناشناخته مانده است. جامعه ما تصور درستی از امام سجاد ع ندارد. امام علیه السلام هم بر جریان هاى فکرى انحرافى درون جامعه شیعه نظارت داشت و هم بر جریانهاى انحرافى دیگران، وقتى دید که بعضى از شیعیان گرفتار «عقیده غلو» شده‏اند و ممکن است امامان علیهم السلام را از شان بندگى بالا برده و به الوهیت آنها معتقد شوند، هشدار داد . امام در جایی فرموده است:
"ان قوما من شیعتنا سیحبونا حتى یقولوا فینا ما قالت الیهود فى عزیر و ما قالت النصارى فى عیسى بن مریم فلا هم منا و لا نحن منهم‏"«جمعى از شیعیان ما در حدى ما را دوست‏خواهند داشت که درباره ما چیزى که یهود نسبت‏به عزیر و نصارى نسبت‏به عیسى بن مریم گفتند، خواهند گفت (و ما را فرزند خدا و شریک در الوهیت مى‏شمارند.) نه آنان از مایند و نه ما از آنانیم.»
گروهى بر امام علیه السلام وارد شدند و ایشان را بیش از حد ستایش کردند. امام سجاد فرمود: «شما چه دروغ مى‏گویید و بر خدا جرئت مى‏ورزید! ما از صالحان قوم خود هستیم و همین که صالحان قوم شمرده شویم و باشیم، برایمان کافى است.»
و به گروهى از شیعیان عراق فرموده بودند : «احبونا حب الاسلام و لاترفعونا فوق حدنا» «آن طور که اسلام را دوست دارید، ما را نیز دوست داشته باشید و ما را از حد خودمان بالاتر نبرید.» پس یکی از این مقولات مبارزه با با غالیان بوده است.


در مساله جبرگرایى هم از امام سجاد روایات و احادیث گوناگونی داریم که مشخص می کند این مقوله هم از جمله دغدغه های آن دوره بوده است. این طور نیست؟
این از همان از جریان هاى خطرناک در زمان امام سجاد علیه السلام، بود . من در درس های فلسفه خودم مرتب این مساله را تشریح کرده ام. رواج اعتقاد به «جبر» از طرف دستگاه حاکم بود. بنا بر نقل مورخان، معاویه مروج اعتقاد به جبر بود، وقتى عایشه از او پرسید: چرا یزید را به جانشینى خویش برگزیدى؟ گفت: «ان امر یزید قد کان قضاء من القضاء و لیس للعباد من الخیرة من امرهم‏»
«خلافت‏یزید قضاء و حکم الهى است و بندگان خدا حق دخالت در آن را ندارند.»
امام سجاد علیه السلام با صراحت و قاطعیت این عقیده را رد کرد. چنان که در مجلس ابن زیاد در کوفه، وقتى عبیدالله به امام علیه السلام گفت: مگر خدا على بن الحسین را نکشت؟ حضرت در جواب او فرمود: «برادرى داشتم به نام «على‏» که مردم او را کشتند.»
همچنین وقتى یزید کشته شدن امام حسین علیه السلام را مشیت و کار خدا معرفى کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند (نه خدا.»
دقیقا در روایات داریم که زهرى روایت می کند مردى از امام علیه السلام سؤال کرد: «آیا مصیبتها تقدیر است‏یا پیامد اعمال؟»
امام فرمودند: «قدر و عمل به منزله روح و جسم هستند.» سپس فرمود: «آگاه باشید که ظالم‏ترین مردم کسى است که ظلم ظالم را عدل تلقى کند و عدل هدایت ‏یافته را ظلم بداند.»حضرت با این پاسخ، اعتقاد به تقدیر محض و جبر را، باطل دانست. بنابراین شما اگر به منابع درس های بنده مارجعه کنید در باب جبرگرایی مفصل این را گفته ایم که طلبه ها و دانشجوها آگاه باشند. نکته دیگر هم بوده است که مبارزه با مشبهه است.


منظورتان همان بحث عقیده به تجسیم و تشبیه خداوند و مفاهیم غیبی است؟
بله. در عصر امامت امام سجاد (ع) توحید خالص، یعنى منزه دانستن خداوند از تشبیه به مخلوقات، به دست فراموشى سپرده شد و با بهره‏گیرى از عالمان دین فروش دنیا طلب، عقیده به تجسیم و تشبیه رواج یافت.  امام سجاد علیه السلام در مقابل این اعتقاد انحرافى هم قاطعانه مقابله می کرد. وقتى شنید گروهى ذات مقدس حق تعالى را به مخلوقات تشبیه کرده و قائل به جسمیت‏ خدا شده‏اند، ناراحت‏شده و نزد قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت و دست‏به دعا برداشت و در آن، بطلان این عقیده را نیز اعلام فرمود: «خدایا! قدرت تو آشکار شده ولى سیمایت آشکار نشده و تو را نشناختند و تشبیه کنندگان تو را به غیر آنچه سزاوارى، ارزیابى کردند. اى خداى من! از کسانى که با تشبیه در پى جستن تو برآمدند، بیزارم. خدایا! هیچ چیز مثل تو نیست و آنان (عظمت) تو را درک نکرده‏اند... اى خدا! تو از آنچه که تشبیه کنندگان به وسیله آن، تو را وصف مى‏کنند برتر هستى.» اینها فقط چند مورد مختصر بود. موارد و برخوردهای امام در دوران خودش فراوان است. با تحریفات. با خرافات . با بدعت های فکری و عقیدتی در دین که در این عصر جدا گسترش پیدا کرد. همین بود که دو امام بعد از او اساسا موظف شدند که شیعه را از نو تبیین کنند برای مردم.


این رویه ها در دوران زندگی امام باقر به اوج خود رسیده بود. چرا شما این مقوله را در دوران امام سجاد جدی تر می بینید؟
درست است اما تصور خیلی ها از امام سجاد فردی است که فقط به عبادت و گوشه نشینی مشغول بوده که این فقط یک بعد مبارزه امام بوده . این مبارزه در عرصه های دیگری به شکل دیگر بوده است و آن بررسی وضعیت فکری شیعه و پاسخگویی و حرکت تبیینی برای معارف شیعه بوده است. آن روزی که حسین بن علی (ع) شهید شد، در سراسر جوامع اسلامی بیش از یکی دو سه تن مسلمان واقعی باقی نمانده بود. امام صادق (ع) می فرماید: «ارتد الناس بعد الحسین الا ثلثه؛ پس از حسین (ع) تمام مردم به سوی کفر بازگشتند، مگر سه نفر که هنوز در عقاید خود استوار بودند.»
این روایت، تابلوی زنده و گویایی است که قیافه ی جامعه ی اسلامی آن روز را در برابر ما قرار می دهد. در چنین دوره ی تاریک و سیاهی بود که امام علی بن الحسین (ع) می بایست زمام امور را در دست گیرد و به نام انجام وظیفه ی امامت، اسلام را از یک سقوط قطعی و مسلم نجات بخشد. فاصله ی اسلام با مرگ و نابودی، بیش از یک قدم نبود، در و دیوار ممالک اسلامی از تیرگی گناه سیاه شده بود و می رفت تا یک باره به سوی جاهلیت بر گردد و بت، جای گزین خدا شود و مسجد ها بت کده گردند و ظلم و ستم بر عدالت چیره شود. قدرت ها همه در دست مخالفان اسلام بود و ناجوان مردانه می کوبیدند و جلو می رفتند. در چنین شرایط سخت و خطرناکی بود که می بایست امام سجاد (ع) پا به میدان مبارزه بگذارد و با تمام کژی ها و انحرافات مبارزه کند.
از یک طرف، امکانات زین العابدین (ع) برای وصول به این هدف بزرگ در حد صفر بود و از طرف دیگر، قدرت های مادی و ظاهری نیز همه در اختیار دشمن بود. او اکنون به صورت یک انسان اسیر، در چنگ دشمن قرار دارد، مردم همه سنگ امویان را به سینه می زنند و طرف داران خاندان نبوت و آنان که قطب قلب و دلشان به یاد خدا می تپید، همه و همه در خاک و خون غوطه ور شده اند. امام (ع) از کربلا به سوی کوفه رفت تا در لباس اسارت، تبلیغات عظیم خود را علیه ایجاد کنندگان صحنه ی کربلا شروع کند. در دوره ی اول تلاش امام این بود که هر چه بیشتر باطن ننگین دودمان اموی را در برابر مردم ظاهر سازد و عقربک توجه آنان را از کشش به سوی این خاندان ستم گر، منحرف گرداند.
باید آزادی فکر در جامعه های اسلامی تأمین شود و روح مردم از سیطره ی حکومت وحشت و ترور یزید خارج گردد. پس از وصول به این هدف است که امام (ع) می تواند دوره ی دوم زندگی خود را با ورود به مدینه و پس از مرگ یزید که دو سال بعد از واقعه ی عاشورا رخ داد، آغاز کند و توجه به خدا و فضیلت را در روح مردم زنده گرداند.


بیشترین دوران امامت حضرت سجاد (ع) مصادف بود با دوران خلافت عبدالملک بن مروان که مدت 21 سال طول کشید. با توجه به فضای سیاسی آن زمان که رعب و اختناق شدیدی در جامعه حکم فرما شده بود و با کنترل و تسلط شدیدی که حکومت جبار اموی برقرار ساخته بود، مسلما هر گونه جنبش و حرکت مسلحانه، محکوم به شکست بود و لذا آیا روندی که امام سجاد در این فضا در پیش گرفت مناسب بوده است چون برخی اینگونه بیان می کنند که امام در مقابل بینی امیه منفعل عمل کرد.چه پاسخی برای این شبهه دارید؟
امام سجاد (ع) با تدبیری سنجیده کوشید احساسات سطحی مردم را مهار کند وسعی کرد تا اول مقدمات لازم را فراهم آورد و عناصری صالح را برای شروع کاری بزرگ (تجدید حیات اسلام و بازآفرینی جامعه ی اسلامی) تأمین کند و جان خود و تعداد بسیار معدود یاران قابل اتکای خود را حراست نماید و میدان را در برابر حریف رها نکند. تا زنده است و تا از چشم جست و جوگر و هراسان دستگاه بنی امیه پنهان است، به مبارزه ای بی امان، ولی پنهان مشغول باشد و آن گاه ادامه ی این راه را که بی گمان به سرمنزل مقصود بسیار نزدیک تر بود، به امام پس از خود بسپارد. امام چهارم با یک سلسله برنامه های ارشادی و فرهنگی و تربیتی، مبارزات غیر مستقیم خود را آغاز کرد و امامت را به صورت مخفی و با تقیه و در زمانی دشوار عهده دار گردید.
از آن جا که امام چهارم در عصر اختناق زندگی می کرد و نمی توانست مفاهیم مورد نظر خود را به صورت آشکار و صریح بیان کند، از این رو از شیوه ی موعظه استفاده می کرد.
تأمل در این موعظه ها نشان می دهد که امام با روش حکیمانه و بسیار زیرکانه ای، ضمن این که مردم را نصیحت و موعظه می کرد، آن چه را که می خواست در ذهن آنان جا بگیرد، القا می نمود. و این، بهترین شکل انتقال افکار و اندیشه ی درست اسلامی در آن شرایط بود، زیرا این مباحث، در عین حال که اثر و نتیجه ی سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حاکم بود، حساسیت حکومت را بر نمی انگیخت.
یکی دیگر از فعالیت های امام (ع) در عصر خودش، نشر احکام اسلام و تبیین مباحث تربیتی و اخلاقی بود. امام در این زمینه، گام های بلند و بزرگی برداشتند، به طوری که دانشمندان را به تحسین و اعجاب وا داشته است؛ چنان که دانشمند بزرگ جهان تشیع، شیخ «مفید» در این زمینه می نویسد: «فقهای اهل تسنن، به قدری علوم از او [امام سجاد (ع)] نقل کرده اند که به شمارش نمی گنجد، و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام، به حدی از آن حضرت نقل شده است که در میان دانشمندان مشهور است و اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم، سخن به درازا می کشد... .» نمونه ای از تعالیم تربیتی و اخلاقی که از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعه ای است به نام «رساله ی حقوق» که امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را چه در پیش گاه خدا و چه درباره ی خویشتن و دیگران، بیان نموده است.

 

پس تعبیر وضعیت منفعل که برخی روشنفکران در برارب شیوه عبادت و بندگی امام سجاد (ع) مطرح کرده اند در حقیقت منفعلانه نبوده بلکه پیشروانه بوده است؟
امام سجاد (ع) آن قدر به عبادت و راز و نیاز با خدا انس داشت که حتی افرادی چون زهری - که مدتی شاگرد امام بود و بعدها از علمای درباری شد - به عبادت و خلوص حضرت سجاد عشق می ورزید؛ چنان که نقل شده: «کان الزهری اذا ذکر علی بن الحسین، یبکی و یقول: زین العابدین». نمی فهمند و نخوانده اند تاریخ اهل بیت را که این حرف ها را می زنند. در عصر امامت زین العابدین (ع) جامعه ی اسلامی در یک بحران فکری و عقیدتی وحشتناکی فرو رفته بود. سه عامل اساسی در این بحران نقش داشت: اول فاصله گرفتن جامعه از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و ایجاد محدودیت های سیاسی به وسیله ی جلوگیری از گفتن و نوشتن حدیث؛ و دوم توطئه ی دستگاه های حکومتی در جهت دامن زدن به اختلافات فکری و مشغول کردن مردم به مسائل کم اهمیت؛ یکی از پدیدده هایی که امام با این شیوه عبادات خود می خواست تببین کند مبارزه با متصوفه و زاهد نمایان بود. یکی از کارهای بسیار مهم امام (ع)، خط بطلان کشیدن بر روش زاهد نمایانی بود که از دنیا بریده بودند و در برابر مردم عصر خویش، هیچ گونه احساس مسئولیتی نمی کردند و فقط به عبادت و ریاضت می پرداختند. در سالی که مردم مکه و حاجیان برای طلب باران به گروهی از همین عابدان زاهد نما متوسل شدند و آنان دعا کردند ولی اجابت نشد، امام نزد آنان رفت و خطاب به آنان فرمود: آیا در بین شما کسی نیست که خداوند رحمان او را دوست داشته باشد؟
گفتند: «ای جوان! ما فقط دعا داریم و اجابت از اوست.» امام (ع) فرمود: «از کعبه دور شوید! چه این که اگر یکی از شما محبوب خداوند رحمان می بود، دعایش اجابت می شد.» سپس حضرت نزدیک کعبه رفت و به سجده افتاد و دعا کرد. هنوز دعایش تمام نشده بود که باران گرفت.
دقیقا این تعبیرهای که می گویند و اشاره کردید از روی نفهمی است. امام زین العابدین (ع) در عبادت و بندگی خدا، گوی سبقت را از همگان ربود، تا آن جا که همه معترفند او آقا و زینت عبادت کنندگان است. من متاسفم که برخی تاریخ اسلام را نخوانده و نشنیده و نفهمیده قضاوت می کنند. ان شاء الله این گفته های ما برای شفافیتی که شما می گویید تاثیر گذار باشد.
/6262

کد خبر 190501

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 16 =