رسول سلیمی: سیاست رسمی ایران از آغاز جنگ غزه بر حمایت و پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و سیاسی از جبهه مقاومت متمرکز بوده و در این راستا تلاش کرده از تمام ظرفیتهای موجود برای دفاع از مردم فلسطین بهرهبرداری کند. اسرائیل نیز در مواجه با حملات حماس و محور مقاومت به این کشور با اتخاذ استراتژی جنگ تمامعیار، کوشش کرد با گشایش جبهههای متعدد در برابر محور مقاومت و با کمک امریکا و سایر متحدان غربی، نیروهای مسلح این کشور را از سایه شکست در برابر حماس نجات دهد. در چنین شرایطی نتانیاهو هم در برابر فشار افکار عمومی داخلی اسرائیل و هم تحتفشار افکار عمومی غربیها، حول مسائل حقوق بشری قرار دارد. اما راه خروج اسرائیل از این مخمصه با دورنمای بقای نتانیاهو چه خواهد بود؟ کابینه اسرائیل چه استراتژی را در برابر ایران اتخاذ کرده تا هم بر فشارهای داخلی و خارجی افکار عمومی غلبه کند و هم بقای نتانیاهو را دستکم تا انتخابات امریکا تضمین کند؟
با درنظرگرفتن صحنه جنگ غزه و درگیری اسرائیل در پنج جبهه مناطق اشغالی، دریای سرخ، جنوب لبنان، سوریه و عراق، خود را در موقعیت جنگی فرسایشی میبیند و تلاش میکند ایران را از حاشیه منطقه خاکستری که صرفاً پشتیبانیکننده محور مقاومت است خارج کرده و وارد جنگ مستقیم با خود کند. اگر صورتبندی استراتژی اسرائیل را تمایل آشکار به جنگ مستقیم با ایران در نظر آوریم، موقعیت فعلی ایران با درنظرآوردن شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بهترین شرایط برای حمله مستقیم و درگیرکردن ایران در یک زمینبازی از پیش تعریف شده برای اسرائیل خواهد بود.
ازاینرو به نظر میرسد حمله به کنسولگری ایران در دمشق آغاز عبور اسرائیل از خطوط قرمزی است که در صورت ایستادن پشت آن، بقای کابینه نتانیاهو را به مخاطره خواهند انداخت و هرگونه عبور از این خطوط قرمز و خارجکردن ایران از حاشیه امن فاصله از جنگ غزه، نیروی پشتیبان محور مقاومت را در هماوردی مستقیم با اسرائیل قرار خواهد داد. مطلوبی که هدفش تحمیل جنگ و پیامدهای آن بر ایران در تحریم است. اگرچه امریکاییها در این استراتژی با اسرائیلیها هم راستا نیستند و قصد ندارند همزمان در دو جبهه اوکراین و اسرائیل با روسیه و ایران مواجه شوند؛ اما آنچه امریکا را در این مسیر با اسرائیل همراه خواهد کرد، قراردادن امریکا در موقعیتهای از پیش تعریف شدهای است که ائتلاف امریکا را ناچار به حمایت از اسرائیل در برابر حملات مستقیم ایران قرار دهد.
در چنین شرایطی به نظر میرسد فارغ از چگونگی پاسخ ایران به حمله دمشق، کارت بعدی اسرائیل در برابر ایران حملهای تحریکآمیزتر و مستقیمتر و در بازه زمانی کوتاهتری خواهد بود تا فرصت تصمیمسازی را از سیاستگذار کلان که درگیر مسائل اجتماعی و اقتصادی داخلی در ایران است گرفته و بیشازپیش ایران را در معرض خطاهای استراتژیک برای ورود به جنگی کند که توجیه حقوقی در نظام بینالملل داشته باشد. موقعیتی که سال گذشته نیز با انتشار اخباری از ارسال موشکهای دوربرد به روسیه، خشم اروپاییها را به دنبال داشت و آنها کوششکردند با دستیابی به مستندات قابلقبول، ایران را در زنجیره تحریمهای جدیدی قرار دهند که روسیه پیشتر در برابر آن قرار گرفته بود.
با درک چنین صحنهای به نظر میرسد تدبیر سیاستگذار ایرانی در دوراهی مدیریت تنش یا تشدید تنش تا سر حد آغاز جنگ مستقیم با اسرائیل میتواند از تحمیل خسارتهای خودخواسته به منافع ملی کشور جلوگیری کند. چرا که با قطعیشدن سیاست اسرائیل برای ورود به جنگ مستقیم با ایران، کارتهای بازی بعدی این کشور بر تقابلهای مستقیم با منافع ایران در منطقه همراه خواهد بود و حمله به دمشق اگرچه با پاسخ ایران همراه خواهد شد؛ اما نقطه پایان کنشگری اسرائیل نخواهد بود.
چالشی که سیاستگذار ایرانی بیش از آنکه باید به نوع پاسخ به اسرائیل بیندیشد باید حرکت بعدی اسرائیل را پیشبینی کند چرا که به نظر میرسد حرکت بعدی اسرائیل باهدف ورود ایران به جنگ مستقیم با این کشور از هم اکنون روی میز نتانیاهو قرار دارد.
۳۱۱۲۱۳
نظر شما