به گزارش خبرآنلاین، مرتضی احمدی، گوینده، بازیگر و نویسنده که این روزها آثار مکتوب او در بازار نشر خوش میدرخشد، از بی توجهی مسئولان به شدت گلایهمند است و به اصطلاح دل پُری دارد. او که به تازگی کتاب «پیش پرده ها» را که تمام ترانههای خوانده شده توسط خودش در تئاترها بین سالهای 1320 تا 1332 است برای چاپ به انتشارات ققنوس سپرده و مجموعه «فرهنگ و لغات تهران» را هم آماده چاپ دارد، از بی مهری مسئولان گله دارد و میگوید:«من 87 ساله هستم و چشمانم ناراحت است، ورزشکار بودم که این جسم را تحمل میکنم. شب و نصف شب از خواب بیدار میشوم که درباره یک لغت که به ذهنم رسیده، توضیح دهم که مثلا ریشه آن چیست. ولی با این وجود مورد بی مهری قرار میگیرم. برای من و تمام کسانی که در این حوزه فعالند، این موضوع سخت است...»
مرتضی احمدی دو عامل «ممیزی و تبلیغات» کتاب را برای افزایش رغبت مردم به خرید و مطالعه بسیار مهم و مورد توجه میداند و معتقد است: «خوشبختانه مطبوعات با تمام گرفتاری ها کار خودشان را انجام میدهند. نباید دست مطبوعات را بست؛ لازم است آنها کار خودشان را انجام بدهند اما تلویزیون و مجامع هنری را هم نباید شوخی گرفت. به عنوان نمونه تئاتر میتواند بزرگترین خدمت را به فرهنگ و هنر و ادبیات و ملیت ما بکند اما متاسفانه تئاتر در مملکت ما مظلوم و گرفتار واقع شده...»
بنابراین گزارش، این پیشکسوت تئاتر و دوبله که با جدیدترین شماره خبرنامه اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران گفتگو کرده است، درباره سرانه پایین مطالعه در کشور نیز «گرانی کتاب و عدم حمایت از ناشران» را از جمله دلایل اصلی میداند و میگوید:« ناشران با هزینه بالا فعالیت می کنند و جوانان نیز کار و امنیت شغلی ندارند، از کجا پول بیاورند کتاب بخرند. پسرم زمانی که می خواست برای تحصیل به آمریکا برود، گفت همه در حال نصیحت کردن فرزندشان هستند، شما نمی خواهید به من چیزی بگویید؟ گفتم «روی جلد کتاب را نخوان!» او متوجه نشد که به او چه می گویم وقتی فارغ التحصیل شد به من گفت تازه فهمیدم منظورتان چه بود...گفتم آره بابا جان! کتاب ورق دارد و فقط جلد نیست. الان هم افرادی هستند که روی جلد کتاب را می خوانند و می گویند کتابخوانیم! افراد تازه به دوران رسیده که در خانه های خود کتابخانه دارند ولی لای این کتاب ها را حتی یکبار باز نکردند.»
وی ادامه می دهد: «خودم انبوهی از کتاب داشتم که طی سالها، خودم، پسرم، دخترم و نوه هایم آن را مطالعه کردند و دیگر کسی را نداشتم که این کتاب ها را بخواند. فکر کردم چرا باید در کتابخانه زندانی باشند و خاک بخورند. همه آنها را به مناطق محروم که در پی یک کتابند، اهدا کردم.»
6060
نظر شما