در یک طرف ماجرا، سران قوای سهگانه ضمن بیان برخی سخنان هشدارآمیز، عمدتاً لحن ملایم و مسالمتجویانهای در برابر معترضان در پیش گرفتهاند و هر کدام به نحوی از لزوم تغییر در پارهای سیاستها و تحول در نحوۀ اجرای آنها در کنار استقبال از «اعتراض اصلاحخواهانه» سخن گفتهاند.
این نوع واکنشِ مصالحهجویانه، در میان بعضی دیگر از مسئولان کشور نیز در حال تکرار است. در طرف دیگر ماجرا، شماری از نمایندگان مجلس و رسانههای منتسب به تندروترین بخش حکومت، طبق روال گذشتۀ خود با لحنی زشت و سخیف نسبت به عموم مردم معترض، خواهان قلع و قمع آنها و تشدید فزایندۀ قید و بندها و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در کشورند.
الگوبرداری از کرۀ شمالی نه رؤیا بلکه کابوسی است که به دلایل بیشمار در کشور ما تعبیر نخواهد شد. این تصورات فقط زادۀ ذهنهای کاملاً منقطع از واقعیات بدیهی جامعۀ ایران است که کوچکترین درکی از ضرورتهای ثبات سیاسی در جوامع امروزی ندارند و تنها هنرشان دامن زدن به تشنج و ناآرامی در سطح جامعه است. با این همه، این طیفِ تندرو، از تعقیب اهداف خود دست شسته و حتی میکوشد ناآرامیهای جاری در کشور را دستاویزی برای اعمال فشار علیه طیف مایل به عملگرایی و به دست گرفتن ابتکار عمل برای تحقق آرزوهای دور و دراز خود قرار دهد. از همین رو، افزون بر شکاف و شقاق آشکاری که بین گفتمان دو طرف رخ داده است، بروز چالشی واقعی در پشت پرده نیز بین آنها قابل حدس و گمان است.
به واقع تعلیق نظام تصمیمگیری در یک سال گذشته تا اندازهای نتیجۀ همین انشقاق است، اما بروز ناآرامیهای جاری، دیگر فرصتی برای تعلیق تصمیمگیری باقی نگذاشته است. از همین رو، یکی از این دو طیف ناچار است طیف دیگر را به حاشیه براند و برنامۀ خود را عملی کند. بر خلاف ظاهر اوضاع، این مهمترین چالش سیاسی پیش روی نظام تصمیمگیر کشور است و جهت عملی حرکت آیندۀ کشور را تعیین خواهد کرد.
23302
نظر شما