کاوه میرعباسی، مترجم پیشکسوت که به چند زبان زنده دنیا مسلط است و نامش پشت جلد صدها عنوان کتاب به ثبت رسیده، می گوید: «تا زمانی که نویسندگی در ایران حرفهای نشود، نمیتوان دل به داستان حرفهای بست. نویسندگان ایرانی به قول بزرگی، نویسندگان روزهای تعطیلاند و با نوشتن رمان و داستان کوتاه نمیتوان امرار معاش کرد و روزگار گذراند.» با مترجم رمان «نادیا»، اثر آندره برتون که پرفروشترین رمان عاشقانه سورئال جهان است و مترجم آثار کارلوس فوئنتس و دهها نویسنده نامدار جهانی دیگر که اتفاقاً خودش هم داستان و رمان مینویسد، گفتوگو کردهایم. او که به تازگی چاپ سی و ششم «هَرَس» از نسیم مرعشی را خوانده که کتاب قبلی او یعنی «پاییز فصل آخر سال است» چندی پیش به چاپ پنجاه و هشتم رسیده، بیش از کتاب پیشینش درخشان میداند. در این باره با او گفتوگو کردهایم: عناصر داستان، زبان، پرسوناژها(شخصیتها)، فضاسازیها و صناعت این رمان. پس بیدلیل نیست که میرعباسی از این رمان تعریف میکند. با ما همراه شوید.
این روزها چه کار میکنید؟ معمولاً از صبح تا پاسی از شب همچنان مشغول نوشتن و ترجمه هستید؟
نه، باور کنید که این توانایی نوشتن و ترجمه مربوط به یک دو دهه پیش بود. این روزها باید به فکر بازنشستگی بود(لبخند!).
جالب اینجاست که دیروز هم با آقای دولتآبادی تماس گرفتم و ایشان هم جملهای مشابه کلام شما گفت و عیناً عنوان کرد که من دیگر بازنشسته شدهام. اما ماریو بارگاس یوسا پس از دریافت نوبل ادبیات در خطابه خودش گفت که دریافت این جایزه باعث شد که انگیزه بیشتری پیدا کنم تا برای مخاطبانم رمان و داستان بنویسم.
بله، البته یوسا همچنان مینویسد. البته با چاشنیای از طنز باید گفت که اگر ننویسد هم اتفاق خاصی رخ نمیدهد.
چرا؟
البته باز هم آثار این نویسنده بزرگ قابل توجه و درخشاناند اما به هیچ عنوان به پای کارهای گذشتهاش نمیرسد و در سطح آن قبلیها نیست.
به عنوان مترجمی که با انبوهی کتاب بالای بسیاری از مترجمان وطنی قرار دارید، آخرین کتاب تألیفی و ترجمهای که خواندهاید و شما را سرذوق آورد چه بود؟
آخرین کتاب نمیتوان گفت اما یکی از کتابهایی که باور کنید باید بگویم در ۵ سال اخیر میان آثار تألیفی برایم جای بسی شگفتی داشت، رمان «هَرَس» نوشته نسیم مرعشی بود. این رمان بسیار درخشان است و رمان دوم این نویسنده است. او چندین سال پیش رمان «پاییز فصل آخر سال است» را راهی بازار کتاب کرد که در حال حاضر چاپ پنجاه و هشتمش در بازار موجود است و همین به خودی خود نشانه اقبال و استقبال مخاطبان عام و خاص است. این نویسنده جنوبی است و اهل اهواز. این رمان یکی از بهترین رمانهایی است که در ایام اخیر خواندهام. به گمانم این رمان از رمان نخست مرعشی هم بهتر است.
چرا؟ چه عناصری باعث میشود که مترجمی که همسنگ عبدالله کوثری، مهدی غبرایی، پرویز شهدی و بسیاری چهرههای دیگر به ادبیات خدمت کرده، این رمان را برگزیند؟
زبانش، فوقالعاده منسجم و پاکیزه و شسته رفته است. ساختار درخشانی دارد. از این نظر برایم جالب توجه بود که گاه برخی افراد یک رمان موفق مینویسند و پس از مدتی در همان کار درجا میزنند.
پس مرعشی در این رمان به هیچ وجه درجا نزده است؟
اصلاً ابداً! حتی وارد فضاهای جدید و تازهای شده که برای من نویسنده و مترجم حائز اهمیت است. این رمان چه به لحاظ مضمون و چه از حیث حال و هوا و محیط با رمان «پاییز فصل آخر سال است» کاملاً فرق دارد. البته این رمان به نوعی رمان جنگ هم محسوب میشود. جنگ در پس زمینه داستان حضور دارد؟ به نوعی میتوانم بگویم که در حاشیه رمان جنگ اتفاق میافتد. پرسوناژها(شخصیتها) و شخصیت پردازی به نوعی منحصر به فرد است.
رمان چقدر کشش و جذابیت دارد که تا به امروز به ۳۶ چاپ رسیده است؟
در عین حال که رمانی است که به هیچ وجه عامه پسند نیست، از تکنیکهایی در آن بهره میبرد که فرضاً سریالهای پرکشش هم آنها را دارند. جابهجایی دو بچه در این رمان به خوبی به تصویر کشیده شده. اینها را هم عمیق و ظریف به کار برده که هم عوام میفهمند و هم خواص میپسندند. در عین حال رمان تصاویر تکاندهنده زیادی دارد. یکی دیگر از ویژگیهای تصویرسازیها و فضاسازیهای رمان بدیع بودنشان است.
رمان را چه زمانی خواندید؟
یک سال پیش خواندم اما از میان کتابهایی که در ۵ سال اخیر خواندم همچنان در ذهنم به عنوان رمان درخشان جا خوش کرده است.
نویسنده تجربههای جدیدی را نسبت به کار قبلیاش انجام داده. گفتید که از المانهایی که سریالهای عامه پسند دارد هم استفاده میکند.
نه؛ اگر چنین که شما میگویید عنوان کنیم، سوء تعبیر میشود. المانهایی هستند که در هنر به ویژه فیلم و داستان باعث ایجاد کشش، جذابیت و ایجاد تعلیق میشوند. مثلاً جابهجا شدن دو بچه. زنی که چون شوهرش پسر میخواهد، و به دلیل اینکه پسر قبلیای که به دنیا آورده مرده، حال دختری که به دنیا آورده وانمود میکند که پسر است و با بچه دیگری عوض میکند و در عین حال این گناه را با خود حمل میکند. در عین حال هیچ چیز در این رمان سطحی نیست و نویسنده به شکل عمیق و ساختارمند به این وقایع میپردازد و به همین دلیل خواص هم این رمان را میپسندند. تصاویر تکاندهندهای که به کررات وجود دارد باعث میشود بگویم که رمانی استادانه نوشته شده است. نویسنده یک دفعه از رمان «پاییز فصل آخر سال است» که در شهر بود و فضای دیگری داشت و زبان و دیالوگهایی از جنسی دیگر را دربرمیگرفت، به کل کار را تغییر داده است. به طور دقیق و درست به ویژه کسانی که جنوبی هستند بهتر از من میتوانند قضاوت کنند که چه خوب از اصطلاحات جنوبی و به البته جا بهره برده است. اما دستکم برای من هم که جنوبی نیستم فضا، لهجه و همه دیالوگها و فضاسازی کاملاً باورمند است. معلوم است نویسنده از پس همه این عناصر و شگردها برآمده.
ویراست جدید ترجمه خشایار دیهیمی پس از ۳۰ سال به بازار آمد
پرطرفدارترین نویسندگان امسال را بشناسید | ۱۵ نامی که نمی توانید حدس بزنید
«نادیا» آندره برتون که شما آن را ترجمه کردهاید، بهترین رمان عاشقانه سورئال جهان است. از حیث فروش هم در همه جای جهان و از جمله ایران از آن استقبال کمنظیری شده است. این گونه کارها میتواند پیشنهادی برای رونق وضع کتاب باشد؟
البته پیش از آن بگویم که این دو اثر هیچ گونه ارتباطی با هم ندارد.
من هم میدانم اما به لحاظ پیشنهاد میتواند رونق کتاب را تکانی بدهد؟ خانم مرعشی هم معمولاً اغلب آثارش مخاطب پسند است. مخاطبی که خواننده نخبه و روشنفکر را هم راضی نگه میدارد.
باعث خشنودی است که برخی رمانها این گونه از آب در میآیند. رمان «پاییز فصل آخر سال هم رمان» قابل قبولی بود اما این رمان واقعاً درخشان است. معمولاً با شناختی که از ادبیاتداستانی سراغ داریم، به ندرت پیش میآید که به رمان درخشان بربخوریم و نویسنده بتواند خودش را در عرصه ادبیات حفظ کند.
در عین حال پس زمینه جنگ ایران و رژیم بعث عراق را هم یک زن روایت میکند.
جنگ البته در حاشیه است و یک نویسنده ساکن جنوب کشور میتواند آن را درک کرده باشد.
در روایت موقعیتهای زنان در دوره جنگ چقدر موفق ظاهر شده است؟
در واقع در روایت موقعیتهای زنان در جنگ هم موفق ظاهر شده است. میلی که شخصیتهای زن داستان مثل لیلی و رجا میخواهند به خانه بازگردند، قابل تأمل است. در عین حال یکی از شخصیتهای زن تا جایی که به خاطر دارم، نیرویی به نوعی ماوراءالطبیعه دارد که درختها را بارور میکند. گروه زنانی که آنجا زندگی میکنند، بر این باورند که او آنجا را زنده میکند و زنده نگاه میدارد. این عنصر و ساخت هم به نوعی حالت مادر نخستین را هم در داستان تداعی میکند. رمانی کم حجم، انبوهی از المانهای جذاب و پرکشش و عمیق را مجموع کرده است.
به نوعی در رمان از اسطوره هم بهره برده و آن را امروزی کرده است. مثل سریالهای جذاب و پرمخاطب خارجی؟
دقیقاً! خیلی هم کار سخت و دشواری است. خیلی مهم است که رمان به خوبی شروع شود و تا به پایان هم همین ریتم و آهنگ را حفظ کند و پایانبندی موفقی هم داشته باشد.
چه پیشنهادی برای رونق وضع کتاب دارید؟
باور کنید که بارها گفتهام اما گوش شنوایی وجود ندارد. من و مترجمان و نویسندگان متفقالقولیم و از دههها پیش میبایست نویسندگی حرفهای میشد. تا نویسندگی حرفهای نشود و ایران به قانون جهانی کپیرایت نپیوندد، کار از کار پیش نمیرود. تا نویسندگی شغل نشود و تا زمانی که وضع مالی مردم بهتر نشود و مردم عادت به مطالعه نکنند، وضع همین است. جملگی این موارد باید دست به دست هم دهد تا کتاب و کتابخوانی رونفق پیدا کند. نویسندگان ایرانی به قول بزرگی نویسنده روزهای تعطیلاند. ما اصلاً نویسنده حرفهای نداریم. منظورم نویسندهای است که از طریق نوشتن بتواند امرار معاش کند. داستان کوتاه و رمان بنویسد و زندگی و روزگار بگذراند. شرایط حال حاضر کشور هم به گونهای است که فعلاً و تا اطلاع ثانوی نویسندگی نمیتواند شغل باشد.
22057
نظر شما