به گزارش خبرآنلاین، در سال 2009 «استیو جابز» شخصاً به والتر ایساکسون اجازه داد درباره او و شرح زندگی اش کتابی بنویسد که همین امر اولین بار باعث شد نویسنده بازدیدی از محل زندگی دوران کودکی نابغه تکنولوژی در کالیفرنیا داشته باشد. خانه ای که از پدرش «پل جابز» برای او به ارث مانده بود هنوز هم به آن شکل در کالیفرنیا مانده است با این تفاوت که استیو 11 هزار اتاق در حومه کالیفرنیا به آن اضافه کرده است تا کارگرانش بتوانند در آنها زندگی کنند.
به نوشته ایساکسون، جابز به عنوان مخترع و نابغه تکنولوژی شرکت اپل بیشتر طرحهای خلاقانه خود را از دوران کودکیاش الهام گرفته است و درسهای کودکی را به نظریه هایی بزرگ در عرصه تکنولوژی تبدیل کرد.
در این بین نویسنده بیوگرافی نابغه، از همان فرصت ها برای خلق کتابی درباره زندگی شخصی نابغه سیب گاز زده پیدا می کند.
او به عنوان نویسنده بیوگرافی زندگی افراد مشهوری مثل آلبرت انیشتین و بنیامین فرانکلین، به خوبی می داند چگونه باید درباره نابغه ها کتاب نوشت ولی در کتاب جدیدش، استیو جابز را به عنوان نابغه ای خطاب می کند که بیشتر زندگی اش را با درد ناشی از بیماری سپری کرده است ولی با این وجود دست از تلاش نکشید که البته تمام این اطلاعات را از خانواده اش کسب کرده است. ایساکسون کتابش درباره استیو جابز را به نوشته هایی درباره رکوردهای متعددی تشبیه کرده است که بعد از مرگ موضوع خود، به عنوان کتابی عجیب باید خوانده شود.
برای طرفداران تکنولوژی، داستانهای جمع شده در این کتاب نوعی درس ضروری محسوب می شود که نویسنده توصیه می کند به عنوان کتاب درسی از سوی دانشجویان استفاده شود.
بنابراین گزارش، اولین کار جدی جابز در عرصه تکنولوژی اختراع ابزارهای بازی آتاری بود که به نوشته کتاب نوعی علاقه شخصی جابز به بازی بود. از آن زمان تا اختراع آیپد2 شاید کسی فکرش را هم نمی کرد که علاقه های نابغه تکنولوژی بتواند به علاقه های اعتیادگونه تمام مردم کره زمین تبدیل شود که شاید همان علاقه های نسل های بعدی بشر روی کره خاکی باشند.
به نوشته ایساکسون بیشتر موفقیت و محبوبیت جابز و کارهایش در میان شرکت های فن آوری نه به خاطر سخت افزارهای استفاده شده بلکه بیشتر به دلیل نوع کاربری های این سخت افزارها بود که نیازسنجی دقیق کاربران هدف اصلی آنها بود. او بیشتر به جای تفریح، راحت کردن امور روزمره زندگی مردم را در نظر داشت که به این هدف هم رسید.
هرچند نویسنده سعی کرده کمتر به شخصیت دارای نوسان موضوع کتاب بپردازد ولی به این موضوع نیز اشاره می کند که بیشتر احساسات آزاد دوران کودکی از جابز، نوجوانی دارای استقلال بیشتری نسبت به هم سن و سالان خودش ساخت. استیو جابز به همراه استفن وزنیاک و رونالد وین در سال 1976 شرکت اپل را تاسیس کردند تا بتواند راههای جدید فکرش را با دیگران برای رسیدن به تکنولوژی های جدید امتحان کند.
اطلاعات کامل او از فرقه های بوداییان طرفدار تفکر و عبادت و ریاضت، نتیجه ای غیر از سکوت و فرورفتن در خودش به همراه داشت و بیشتر این اطلاعات ذهنی به خلاقیت های جدیدی منجر شد که همراه سادگی زیبایی را در اختراعاتش به دنبال داشت و به اعتقاد نویسنده هنوز هم این اطلاعات ذهنی به نقطه اوج خود نرسیده بود که با مرگ جابز پایان یافت.
در کتاب همچنین اشاره های کوتاهی هم به رقابت جابز با بیل گیتس شده است. بخش هایی از کتاب به بیماری جابز اختصاص دارد که گفته شده است سرطان جابز می توانست خوب شود اگر او زودتر به فکر درمان می افتاد ولی ظاهراً مشغله و علاقه به کار اجازه این کار را نداده است.
او در هر زمینه ای از علاقه خود سعی کرد دیگران نیز از علاقه اش لذت ببرند و همین امر باعث ورود شرکت اپل به زمینه های مختلف شد. او برای کسانی که موسیقی دوست داشتند دستگاه ساخت. برای کسانی که دوست داشتند درس نخوانند دستگاه بازی ساخت و برای کسانی که دوست داشتند درس بخوانند نیز دستگاه مخصوص آنها را ساخت...
نیویورک تایمز/ 21 اکتبر/ ترجمه محمد حسنلو
نظر شما