داستان موقوفه گوهرشاد آغا را همه شنیدهاند. چیز جدیدی نیست و از روزی که خبرش توسط یکی از فعالان رسانهای جنبش عدالتخواه منتشر شد، در کسری از روز همهجا را فرا گرفت. نکته جالب در این بود که ماجرا خیلی زود ابعاد وسیع پیدا کرد و در شبکههای اجتماعی انگار کسی نبود که رسالتی برای موضعگیری در این زمینه برای خود قائل نباشد. حجم نظرات درباره این موضوع بهقدری زیاد بود (و هنوز هم موضوع ادامه دارد) که انگار خیلیها منتظر چنین رویدادی بودند. رویدادی که شاید تصور موضعگیران علیه آن، این بود که بشود بهواسطهاش، امامجمعه مشهد را کمی قلقلک داد. روز اول و دوم طرح ماجرا هرچند به سکوت از سوی دفتر امامجمعه گذشت اما یکی، دو روز بعد از واقعه و با افزایش موضعگیریها، پایگاه اطلاعرسانی امامجمعه مشهد، در یک شبهبیانیه ضمن تأیید خبر به نقل از حجتالاسلام علمالهدی نوشت: ضمن قدردانی از دغدغهمندی بزرگوارانی که در پی افشاگری مصادیق فساد در کشورند، درخصوص شبهه واگذاری موقوفات گوهرشاد به امامجمعه مشهد توجه به این نکته ضروری است متولی موقوفات گوهرشاد موقوفه خاص طبق متن وقفنامه یکی از سادات صلحای شهر مشهد تعیین شده است؛ لذا به تشخیص مراجع قانونی این جایگاه در آیتالله علمالهدی احراز شد و نامه مورد اشاره اداره کل اوقاف خراسان در مقام بیان این صلاحیت است. بنابراین اینکه بگوییم موقوفات گوهرشاد به آیتالله علمالهدی واگذار شده سخنی اشتباه است، دقیق آن است که متولی شرعی و قانونی این موقوفات آیتالله علمالهدی است». تذکرات مؤکد در این شبهبیانیه به این دلیل بود که نشان دهد همه آنچه روی داده مطابق قانون است تا از این طریق بتوان بهطور ویژه به بحثهای فراوانی که شبکههای اجتماعی را درنوردیده و بحثهای گاه تند را شکل داده بود، پایان دهد اما اینگونه نشد. همین یکی، دو روز پیش هم خبر آمد که مجلس با تحقیق و تفحص از اوقاف، موافقت کرده و کار قرار است در مسیر اداری و سازمانی خود مراحل را بگذراند اما روایت اصلی با آنچه در فضای عمومی شنیدهایم شاید کمی تفاوت داشته باشد، چون آغاز ماجرا از درون فضای توییتری نبود. از جایی آغاز شد که یک وکیل دادگستری، در دیماه گذشته، خبر از نامهنگاری با امامجمعه مشهد داد... .
آغازِ بیانجام
آنهایی که اهل حقوق هستند و امور این حوزه را پی میگیرند میدانند دو نهاد صنفی در زمینه وکالت وجود دارد؛ یکی کانون وکلای دادگستری در مرکز و سایر استانهاست و دیگری مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران قوه قضائیه است که از قضا با هم سرناسازگاری دارند و کانون مرکز را به رسمیت نمیشناسد! (یادتان باشد در فرصت مناسب در این زمینه هم داستان هر دو نهاد را روایت کنیم.) حمزه شکری، وکیل دادگستری و از اعضای مرکز وکلای استان خراسان رضوی، از اصولگرایان (بلکه اولترا اوصولگرایان)، این داستان را آغاز کرد. او پیشتر به پر و پای قاضی صادقی، دادستان سابق مرکز استان خراسان رضوی (همان که گفته بود اختیارات دادستان یک بند انگشت از خدا کمتر است) و رئیس کل دادگستری این استان (که روز دوشنبه برکنار شد) پیچیده بود و ارتباط او را با شهرداری مشهد روی دایره ریخته بود. در آن ماجرا حفاظت مرکز وکلا او را فراخوانده بود و پرونده انتظامی هم برای او تشکیل شد. در این فقره هفته اول دیماه ۱۴۰۱ این عضو مرکز وکلای خراسان رضوی در صفحه خود خبر از نامهنگاری با یکی از ائمه جمعه داده بود و متن نامه را بدون نامبردن از امامجمعه مشهد، منتشر کرد. در آن نامه که گفته شد به دلیل بیپاسخماندن نامه قبلی دومین نامه است، آمده بود: حضرتعالی از مخالفت رهبری معظم انقلاب با «دخالت ائمه جمعه در امور موقوفات» مطلع هستید و قبول تولیت این موقوفه از سوی شما، بهصورت واضح و بدیهی، تخطی مسلم از دستورات رهبری است.
این عضو مرکز وکلای خراسان رضوی در ادامه مکتوبه خود تأکید کرده بود: بنده معتقدم یکی از علتهای اصلی عصبانیت مردم که منجر به بروز اعتراضات میشود، عملکرد نامناسب مسئولان و دوگانگی میان شعارها و عملکردهاست و مسلما یکی از مصادیق آن، شهرت شما به عنوان «امامجمعه» از یک طرف و «تخطی شما از دستورات رهبری» از طرف دیگر است. رهبری تأکید کردهاند که دشمنان این ملت و نظام، مانند مگسهایی هستند که روی زخم مینشینند و اگر زخمی وجود نداشته باشد، موضوعی برای سوءاستفاده دشمن وجود نخواهد داشت. پس آنچه مورد سوءاستفاده دشمن است، زخمهایی است که از عملکرد متناقض مسئولان به وجود میآید. او در آخر نامه امامجمعه موردنظر را که نامی از آن نبرده بود، را خطاب قرار داد که: بنده از این موضوع کوتاه نخواهم آمد.
از آن روز به بعد، روزی نبود که این وکیل عضو مرکز وکلا، بحثی درباره موقوفات مطرح نکند و درباره چند و چون حقوقی آن قلمی نفرساید. بالاخره روز چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱ هم اعلام کرد که آن امامجمعه که میگفته امامجمعه مشهد و آن موقوفه هم موقوفه گوهرشاد آغا یا گوهرشاد بیگم بوده است. امامجمعه مشهد و دفتر، هیچگاه پاسخ او را ندادند اما روز وکیل خبر آمد که شکریان، به اتهام تبلیغ علیه نظام، به دادسرا فراخوانده شده است.
آغاز دوباره
آن بحث که از یک کانال تلگرامی هزار نفره آغاز شده بود، در گرفتوگیر موضوعات مطرحشده ابتر ماند اما همین چند وقت پیش کار طور دیگر پیش رفت. اینبار یکی از فعالان رسانهای اصولگرایان پای در میدان نهاد تا با طرح دیگرگون ماجرا، شاید بتواند گرهی از کار فروبسته نفر قبل که پای در این میدان نهاده بود، باز کند. با طرح این موضوع که خیلی زود فضای عمومی را فراگرفت، ققنوس موقوفه گوهرشاد آغا دوباره از زیر خاکستر بیرون آمد و فضای مجازی را هم در بر گرفت. از آن روز هرچند مسئله در میان عموم جامعه کمرنگتر شده است اما در مرکز این تحولات یعنی مشهد بحث داغ است و طرفین موضوع دارند به یکدیگر پاسخ میدهند و از هم پرسش میکنند. آنطورکه از ظاهر امر برمیآید طرفداران امامجمعه مشهد که در نهادها و سازمانهای مختلف حضور دارند، میکوشند ذهنیت عموم مردم مشهد را با انتشار مطالبی در دفاع از شرعی، عرفی و قانونی بودن قبول تولیت موقوفه، تا اندازهای پاک کنند اما از سوی دیگر هنوز حملات تندی به امامجمعه مشهد میشود بهویژه با ترکیب انواع فیلمها با کلیپهایی از جمله کلیپ مربوط به برنامه بدون تعارف بخش خبری ۲۰ و ۳۰ که در آن حجتالاسلام علمالهدی از مقرریبگیر تأمین اجتماعی و حقوق دو میلیون و ۲۰ هزار تومانی خود خبر میدهد.
موضوع آنجا جالبتر میشود که طراح ابتدایی ماجرا خودش نیز با جدیت وارد صحنه شده و اعلام آمادگی برای مناظره در هر سطح درباره موضوع کرده است. از جمله قرار بود روز سهشنبه گذشته بین او و حجتالاسلام احمدزاده مدیرکل اوقاف استان خراسان رضوی مناظرهای به میزبانی یکی از رسانههای محلی انجام شود که خبر آمد مناظره به دلیل حاضرنشدن رئیس اوقاف لغو شده و بعد از آن هم رسانه موردنظر اعلام کرد مسئول مربوطه دیگر مناظره را نمیپذیرد!
در این میان نوشتهای هم در فضای عمومی دست به دست میشد که خاطرهای از حجتالاسلام ابوترابی نقل کرده بود: «من آقای علیاکبر ابوترابی عزیز و آزاده را خیلی دوست داشتم. او نزدیک ۱۰ سال صبورانه اسارت کشید، وقتی میگفت کمتر بخوریم، خودش نصف ما هم نمیخورد، وقتی میگفت سختیها را تحمل کنیم، خودش چندبرابر ما سختی میکشید. تا آخر عمر پیکانی بسیار قدیمی داشت، با اینکه نماینده اول تهران در مجلس بود.
روزی بهاتفاق او در تهران جایی میرفتیم، راننده از ترافیک، حسابی خسته شده بود، ما هم قرارمان دیر شده بود. راننده آرام گفت: همین یک خیابان خلوت را خلاف برویم، کلی جلو میافتیم و منتظر جواب نماند و پیچید. ابوترابی ناگهان فریاد زد: چه کار کردی!؟ و اولین کارش آن بود که عمامهاش را از سرش بهسرعت درآورد. با راننده دعوایی حسابی کرد که نباید خیابان یکطرفه را خلاف میرفت! ولی از همهچیز بیشتر نگران عمامهاش بود. او برای عمامهاش حرمت قائل بود...».
بیشتر بخوانید :
۲۱۶۲۲۰
نظر شما