به گزارش مبلغ به نقل از اطلاعات نوشت: «رضا» عبارت است از: ترک اعتراض الهی در باطن و ظاهر. صاحب مرتبه رضا پیوسته در لذت و سرور است؛ زیرا در نزد او میان فقر و غنا، راحت و عنا، عزت و ذلت، مرض و صحت، و موت و حیات تفاوتی نیست و هیچ کدام بر دل او گران نیست؛ زیرا همه را صادر از خدای تعالی میداند و به واسطه محبت حق، بر همه افعال او عاشق است میگوید:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
بُلعجب من عاشق این هر دو ضد
ناخوش او خوش بوَد بر جان من
جان فدای یار دلرنجان من!
یکی از ارباب رضا، سن او به هفتاد سال رسید و در این مدت نگفت: «کاش فلان چیز بودی و فلان نبودی!» یکی از بزرگان را گفتند: «از آثار رضا در خود چه مییابی؟» گفت: «هر گاه خدا تن مرا پل جهنم سازد و خلق اولین و آخرین را از آن بگذراند و همه را داخل بهشت کند و مرا به جهنم افکند و جهنم را از من پر گرداند، به حکم او راضیام و هرگز به خاطرم نمیگذرد که: کاش چنین نبودی و چرا نصیب من این شد و قسمت دیگران آن؟»
صاحب این مرتبه، هر چیزی را به چشم رضا مینگرد و هر امری را به نظر محبت میبیند، پس هر چه میشود، موافق مراد مطلب اوست و از اینجا معلوم میشود که مقام رضا افضل مقامات دین است؛ از حضرت رسول(ص) مروی است: «چون خدا بندهای را دوست دارد، او را در دنیا مبتلا میگرداند؛ اگر صبر کرد، او را برمیگزیند و اگر راضی و خشنود شد، او را به مرتبۀ اصفیا میرساند.» و فرمود: چون روز قیامت شود، خدای تعالی طایفهای از امت مرا بال و پر کرامت فرماید تا از قبر خود به بهشت پرواز کنند. ملائکه به ایشان گویند: «آیا شما موقف حساب را دیدید؟» گویند: «از ما حسابی نخواستند.» باز گویند: «آیا از صراط گذشتید و جهنم را ملاحظه نمودید؟» گویند: «ما هیچ چیز ندیدیم.» ملائکه گویند: «شما چه طایفهاید؟» گویند: «ما از امت محمدیم(ص).» ملائکه پرسند: «عمل شما در دنیا چه بود؟» گویند: «در ما دو خصلت بود: یکی آنکه چون در خلوت بودیم، از خدا شرم داشتیم که معصیت مرتکب شویم و دیگر آنکه به هر چه برای ما قسمت کرده بود، راضی بودیم.» ملائکه گویند: «پس سزاوار این مرتبه هستید.»
موسی بن عمران(ع) عرض کرد: «بارخدایا، مرا به امری راه نمای که در آن رضای تو باشد.» فرمود: «رضای من در آن است که تو راضی به قضای من شوی.» بنیاسرائیل به موسی(ع) گفتند: «از خدا سؤال کن: چه کار است که چون آن را به جا آوریم، خدا از ما راضی میگردد؟» خطاب رسید: «بگو از من راضی شوید تا من نیز از شما راضی شوم.»
از حضرت سیدالساجدین(ع) مروی است: «صبر و رضا، رأس همۀ طاعات است، و هر که صبر کند و از خدا در آنچه از برای او مقدر کند، راضی شود، خدا برای او مقدر نمیکند مگر آنچه خیر اوست.» به امام صادق(ع) عرض کردند: «مؤمن به چه چیز شناخته میشود؟» فرمود: «تسلیم و رضا در آنچه از شادی و اندوه بر او وارد میشود.»
رضا از ثمرات محبت است
بدان که مرتبه رضا از ثمرات محبت است؛ زیرا محبت به کسی، رضا به افعال محبوب و لذت از آن را لازم دارد. دوست خدا چون بلایی به او رسد و بداند آنچه در عوض آن از خدا به او خواهد رسید، قیاس به آن رنج نمیتوان کرد، به آن خشنود میگردد و بسا باشد که غلبۀ دوستی به حدی رسد که عوض بلا در نظرش محو شود و ابتهاج و سرور او به مراد محبوب باشد؛ پس چون بلاها را کردۀ دوست میبیند، به آنها شاد و خشنود میگردد و میگوید:
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش
در روایات رسیده: اهل مصر چهار ماه غذایی نداشتند به جز ملاحظۀ جمال یوسف صدیق. چون گرسنه میشدند، بر روی او مینگریستند و اشتغال به جمال او، ایشان را از احساس گرسنگی مشغول میکرد. در قرآن کریم از این بالاتر رسیده که: زنان مصر، محو جمال یوسف گشتند، دستهای خود را بریدند و الم آن را نیافتند!
راه به دستآوردن رضا
طریق تحصیل رضا آن است که سعی کند در تحصیل محبت الهی به دوام ذکر در قلب، و فکر در عجایب صنع او و مواظبت بر طاعات و عبادات و تضرع و زاری با کم نمودن علایق دنیوی، تا محبت او به مرتبهای رسد که محو خیال دوست گردد و چنان مست باده محبت گردد که احساس ألم و مصائب و بلاها نکند؛ همچنانکه عاشق شیدا بر آنچه در اقلیم عشق بر او دشوار شود، مسرور میگردد و میگوید:
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم، الحکم لله
و میگوید:
خوشا یاد عشق و خوشا نام عشق
خوشا صبح عشق و خوشا شام عشق
خوشا خواری و بی کسیهای عشق
تهیدستی و نارسیهای عشق
خوشا خارهای دلآزار عشق
خوشا نالههای گرفتار عشق
خوشا عاشقان و شب تارشان
خوشا نالههای دلآزارشان
از جمله طریق تحصیل مقام رضا، آن است که تأمل کند در این که خداوند به خیر و صلاح هر امری دانا، و لطف و رأفتش نسبت به هر کس، از حد بیان متجاوز است؛ پس آنچه در حق هر کسی مقدر نموده، خیر و مصلحت او در آن است.
باید طالب مرتبۀ رضا، آیات و اخباری را که در رفعت مرتبه اهل بلا رسیده، ملاحظه نماید و احادیثی که در ثواب مصیبت وارد شده، مطالعه کند و بداند که هر رنجی را گنجی در عقب، و هر محنتی را راحتی در پیش است. پس باید به امید ثوابها، بیابان بلا را به قدم صبر بپیماید و دشواریهای این راه را بر خود آسان نماید، مانند تاجری که بار گران سفرهای دور و دراز را به امید سودی میکشد.
۵۷۵۷
نظر شما