تصمیمی که به تازگی برای دریاچه ارومیه گرفته شده درست حکایت همان پدر بیمهری است که سعی دارد به جای محبت و توجه، با میزان هنگفتی پول و البته مشتی قاقالیلی، دل کودکش را به دست آورد. پدری که مدتها از کانون خانه و خانواده دور بوده و نمیتواند کودکش را از فرزندان همسایگان بازشناسد.
بعد از این که ۱۵ سال از اخطارهای اولیه در مورد خشک شدن بزرگترین دریاچه داخلی ایران گذشت، سرانجام اعلام شد ۹۰۰ میلیون دلار صرف نجات ارومیه خواهد شد. بودجهای که معلوم نیست از کدام منبع قرار است برای انتقال آب ارس و زاب به دریاچه ارومیه هزینه شود. در همین اثنا نمایندگان اردبیل و کردستان نیز به صورتی پرشور وارد صحنه شدهاند و مخالفت خود را برای انتقال آب اعلام کردهاند: مشکلات آذربایجان به خودشان مربوط است و آب شیرین نباید به دریاچه شور بریزد! شماری از اهالی خانه ملت نیز معتقدند بهتر است مردمِ منتفع از مواهب دریاچه و دوستداران محیطزیست در اقصا نقاط کشور، هزینههای بهسازی وضعیت ارومیه را بپردازند درست مثل خارجه. اما عجیب است این نمایندگان و تمام کسانی که فرهنگ فرنگیان را هر از گاهی نظیر چماق بر فرق هموطنان فرود میآورند، درباره خدمات اجتماعی، بیمه، بازنشستگی و دستمزدی که در این سرزمینها ارائه میشود سخنی نمیگویند. درست است که در سرزمینهای توسعه یافته، مردم در حفاظت محیطزیست مشارکت میکنند، برای فاضلاب و جمعآوری زباله و حتی داشتن سگ و گربه مالیات میپردازند اما نه تنها دستمزدی میگیرند متناسب با تخصص و دانش و هنرشان که اگر پول بیحساب و کتابی ناگهان در حسابشان تلنبار شود به سرعت مورد سوال و جواب قرار میگیرند.
مشکل دریاچه ارومیه را پول پدر بیمهر نمیتواند حل کند. کاردانی و خردمندی است که دریاچه و ۷ میلیون ساکن پیرامونش را نجات خواهد داد. این خردمندیِ متکی به علم، لابد در دانشگاه تولید و توزیع میشود. اما تاسفبار است وقتی استادی بهنام و صاحبکرسی و کسوت در برنامهای زنده و رادیویی نه تنها انتقال آب از حوزه ای دیگر را عملیاتی کارشناسی شده مینامد که فروش نمک دریاچه ارومیه را اوجب واجبات میداند. استاد پرآوازه و کویرشناسِ ایرانِ اسلامی اصرار دارد دریاچه ارومیه مرده و جنازه آن بو گرفته، در نتیجه قبل از هر چیز باید به فکر میتی بود که روی زمین مانده است. طرح انتقال آب از زاب به ارومیه را عملیترین شیوه میداند چون آب آن رودخانه به عراق میریزد. استادی که او را پدر کویرشناسی و چهره ماندگار علم نامیدهاند، وقتی با مخالفت کارشناسان دیگر روبهرو میشود که فروش نمک خردمندانه نیست و انتقال آب از زاب در خوشبینانهترین حالت تنها ۱۰ درصد نیاز اولیه ارومیه را برآورده میکند، میزگرد و برنامه زنده رادیویی را به حالت قهر ترک میکند و میرود. این استاد که سالها قبل در مصاحبهای با افتخار گفته بود در اتوبوس از تهران تا مشهد بیوقفه برای دانشجویانش صحبت کرده، چندی پیش در قامت طرفداران توسعه ظاهر شده و در دفاع از راهآهنی که پارک ملی کویر را دو شقه میکرد سخنها گفته بود.
مقایسه معالفارقی نیست وقتی بدانیم در موردی کم و بیش مشابه نظر کارشناسی فرنگی درست خلاف نظر پروفسور وطنیمان بوده است. درک اسکات پرندهشناس سرشناس انگلیسی (پنج سال در ایران سفر کرده و نخستین کتاب راهنمای صحرایی پرندگان ایران به کوشش او و همکاران ایرانیاش منتشر شده) است که سالها پیش وقتی نمایندگان سازمان محیطزیست پیشنهاد دادند نام تالاب کمجان در فارس از فهرست تالابهای با اهمیت بینالمللی خارج شود مخالفت کرد. او گفته بود هر وقت آب به کمجان راه یابد دوباره احیا میشود هر چند که اینک مردم داخل آن کشاورزی میکنند و نباید به سرعت تالابی را به واسطه خشک شدن مرده نامید. جای تعجب نیست اگر دوستداران توسعه که از خان پرتنعم دلارهای نفتی منتفع میشود از چنان طرحهای طبیعتسوزی دفاع کنند اما دردآور و شگفتانگیز است چهرهای دانشگاهی، دریاچه ارومیه را مرده بخواند و پیشنهاد فروش نمک آن را بدهد (در یادداشت قبلی این موضوع کم و بیش پیشبینی شده بود).
ریال و دلار، ناجی ارومیه نخواهد بود. اگر به راستی قرار است ارومیه نجات پیدا کند لازم نیست دو حوزه آبی دیگر مورد هجوم و ویرانی قرار گیرد. کافی است آب پشت سدها رها شود. در پاییز که کشاورزی معلق و معطل است ذخیره آب و رها نکردن آن به بهانه کشت و زرع نشان از سو قصدی عمدی به جان ارومیه است. افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی میتواند از هماکنون در دستور کار قرار گیرد که شاید تا سال آینده بخش عمدهای از آن عملیاتی شده باشد. در این صورت نه نیازی است به طرحهای تفرقهافکن و کمدی-تراژیکی نظیر انتقال حوضه به حوضه آب و باوری ابرها و نه صرف میلیونها دلار برای انجام کاری ویرانگر.
تعجبآور نیست اگر دوستداران توسعه از طرحهای طبیعتسوز دفاع کنند اما دردآور است چهرهای دانشگاهی، دریاچه ارومیه را مرده بخواند.
کد خبر 173469
نظر شما