کارگردان فیلم سینمایی «سوت پایان» تاکید کرد فیلمسازان هم‌نسل او به سمت آثار مستقل گرایش دارند و آثار آنان حاصل تلاش‌های بسیاری است که سال‌ها در سینما داشته‌اند.

سمیه علیپور: نیکی کریمی کارگردان، سرمایه‌گذار، نویسنده و بازیگر فیلم سینمایی «سوت پایان» همراه کارن همایونفر آهنگساز این فیلم و امید بنکدار فیلمساز در کافه‌خبر حاضر شدند و در مورد «سوت پایان» سومین ساخته کریمی که این روزها در سینماها روی پرده است، به صحبت و گفت‌وگو نشستند.

«سوت پایان» روایتی از زندگی زن و شوهری فیلمساز است که به دلیل بروز مشکلی برای یکی از بازیگران وارد جریان زندگی دختری جوان می‌شوند؛‌ دختری که مادر او به دلیل قتل در زندان است و فقط فرصتی 20 روزه تا اعدام او باقی مانده است.

امید بنکدار، فیلمساز: معمولا رسم است وقتی فیلم‌هایی همزمان اکران می‌شوند، رقیب یکدیگر محسوب می‌شوند، علت حضور من در این جلسه این است که بگویم فیلم «سوت پایان» با وجود تفاوت‌های زیادی که با «شبانه‌روز» دارد، در عین حال برخی شباهت‌ها هم دارد و با این وجود رقیب هم نیستند و دوست یکدیگر محسوب می‌شوند، زیرا هر دو متعلق به سینمای مستقل هستند.

هم من و کیوان (علیمحمدی) و هم خانم کریمی شرایط مشابهی برای ساخت فیلم داشتیم و وضعیت در مورد جذب سرمایه، تلاش برای اکران و گرفتن پروانه ساخت و نمایش در وضعیتی مانند هم بودیم. ما فیلم دوممان را ساختیم و خانم کریمی فیلم سوم، اما در همه فیلم‌ها همین شرایط را پشت سرگذاشتیم. هیچ کدام از این فیلم‌ها حمایت دولتی نداشتند. «شبانه‌روز» حتی پوزتیو سهمیه‌ای هم نداشت...

نیکی کریمی، کارگردان: ما هم همین طور و به ما هم گفتند پوزتیو نمی‌دهند.

بنکدار: هر دوی فیلم‌ها نگاه فراگیشه‌ای و فرهنگی دارند و هر دوی آن‌ها سینمای مبتذل را با شیوه بیانی خودشان نقد و هجو می‌کنند و هر دوی این فیلم‌ها سعی می‌کنند سلیقه مخاطب را با وجود ساختار متفاوتشان ارتقا دهند و طیف مخاطبان سینما را گسترش دهند.

نکته قابل توجه این است که هر دوی این فیلم‌ها در ماه رمضان اکران می‌شوند و هر دو مورد حمایت قرار نمی‌گیرند و همانطور که من و کیوان برای تبلیغ فیلممان خودمان وارد عمل می‌شویم، خانم کریمی هم خود جلوی سینما آزادی می‌ایستد و بلیت می‌فروشد و تلاش می‌کنیم نشان دهیم این سینما هم هست و وجود دارد و برای بودن آن می‌جنگیم.

نیکی کریمی، کارگردان: من این پیشنهاد را به آقای بنکدار دادم که در جلسه امروز حضور داشته باشند. من در «شبانه‌روز» هم بازی می‌کنم و دیدگاهی نزدیک به آقای بنکدار دارم. به این ترتیب که حس نمی‌کنم رقابتی در کار است. هیچ‌وقت نداشتم و به خصوص با فیلم «شبانه‌روز» اصلا ندارم. شب‌ها که در سینما آزادی حضور دارم خیلی‌ها در مورد «شبانه‌روز» از من می‌پرسند و می‌گویم این فیلم خیلی خاص است.

خیلی‌ها از سینما بیرون می‌آیند و می‌گویند چرا ساختار این فیلم چنین است و من پاسخ می‌دهم برای تماشای این فیلم باید خودتان را به ساختاری جدید عادت دهید. مگر باید همیشه همان چیزی را که دیده‌اید ببینید؟

پس وضعیت هر دو فیلم یکی است. آقای بنکدار در مورد نتیجه کار خانم کریمی توضیح دهید؛‌ »سوت پایان» را به عنوان سومین اثر فیلمسازش چطور ارزیابی می‌کنید؟
بنکدار: «سوت پایان» پخته‌ترین و منسجم‌ترین فیلمی است که در کارنامه خانم کریمی دیده‌ام. فیلم به شدت مدرن است. هرچند امکان آن وجود داشت که از لحظه آگاه شدن کاراکتر خانم رحیمی به اتفاق قصه شروع شود، اما این کار را نمی‌کند. فیلم با یک جستجو آغاز می‌شود و با چرخشی دراماتیک و زیبا بحث فیلم به سمت هدف اصلی می‌رود. این ساختاری بازیگوش و تجربی است که به نظر من جای آن در سینمای ایران خالی بود.

نیکی کریمی

نیکی کریمی

خانم کریمی، از نگارش فیلمنامه بفرمایید و تحلیلی که آقای بنکدار در مورد روایت داشتند. شما چه روندی را برای بیان قصه در نظر گرفته بودید؟
کریمی:‌ می‌دانم خیلی از دوستان وقتی می‌خواهند فیلمنامه بنویسند این را در نظر می‌گیرند که در 15 دقیقه اول چه اتفاقاتی بیافتد و در نیم ساعت بعدی چه مواردی، اما در این فیلم چنین ساختاری را نداشتیم. من به عنوان فیلمنامه‌نویس تنها چیزی که در نظر داشتیم این بود که ماجرای 20 روز آشنایی یک زوج را با دختری به نمایش بگذارم که مادری در آستانه اعدام دارد. من به این موضوع فکر می‌کردم که خیلی داستان‌های پیچیده و سردرگمی نداشته باشیم و در عین حال در موقعیت کوتاهی همه مطالب را برساند.

این کار سختی بود. وقتی فیلمنامه را نوشته بودم و می‌خواستم کار کنم خیلی می‌ترسیدم، چون هر آن ممکن بود مفهوم فیلم تبدیل به یک غرور و خودخواهی بی‌معنی شود و افراد بگویند چقدر شعار انسانیت در این کار داده می‌شود که قطعاً چنین برداشتی از یک فیلم اصلا جالب نیست. من می‌خواستم یک قصه را بگویم و در جریان روایت داستان می‌خواستم واقعیتی را هم بیان کنم.

مطمئن بودم ابراز این نکات از طرف من ممکن است خیلی شعاری شود و اگر خودم هم بازی کنم این ذهنیت بیشتر به وجود آید. به هر حال به این فکر کردم که من به این قضیه ایمان دارم و این باور را داشتم که این داستان واقعی بوده و اتفاق افتاده و در عین حال قرار نبود فیلم غیررئال ساخته شود.

آقای همایونفر با توجه به حال و هوای فیلم «سوت پایان» انتخاب موسیقی برای آن وی‍ژگی خاصی داشت؟
کارن همایونفر، آهنگساز: خانم کریمی دوست قدیمی من و ستاره سینماست. چیزی که به عنوان فیلم از ایشان می‌بینیم دریافتی است که از اجتماع دارند. این موضوع را برای یک آهنگساز جذاب می‌کند؛ آن هم در چنین تمی. قصه‌ای کاملا به روز، در این دوران پرالتهابی که هستیم و صداقتی که در آن دیده می‌شود همه ویژگی‌های آن است. فیلم صادقانه در مورد موضوعی موضع‌گیری می‌کند که اهمیت بسیار زیادی دارد.

جنبه درخشان این فیلم این بود که اصلا در وادی فمینیسمی که در کارهای کارگردانان خانم دیگر می‌بنیم، نیفتاد. یک رئالیته ناخودآگاه در این فیلم جریان داشت که خیلی مهم بود. این رئالیته در فرم بود و فضای فیلم شباهتی به فیلم‌های مستند دارد. فیلم بدون این‌که وارد بازی‌های چنین سینمایی شود، حرف خودش را خیلی صریح می‌زند و در پایان هم مانیفست نمی‌دهد؛ همه این‌ها به عنوان «متریال» برای آهنگسازی مثل من خیلی مفید است.

در کل فیلم خیلی موسیقی نداریم، چون خود فیلم فرم موسیقی را دارد. همه هنرهای جانبی قرار است جاری بودن را در کار به وجود بیاورند،‌ اما خود این کار جاری است و آن را تا آخر می‌بینید و احساس نمی‌کنید جایی قرار است در حسی اغراق شود و یا سانتی‌مانتال و احساسی نگاه کنید. اصلا کار نیازی به این چیزها ندارد و به همین دلیل به کمترین میزان استفاده از موسیقی رسیدیم که حداکثر آن را هم در تیتراژ آخر می‌بینیم؛ به نظر من با توجه به علاقه خانم کریمی به ساز سولوی کمانچه بازتعریف دوباره اثر در آخر فیلم بود.

آقای همایونفر صداهایی که در فیلم می‌شنویم، صدای خیایان و گاه صدای اذان از فضای شهری ما حکایت دارد که به نوعی می‌توان گفت به خوبی حس و حال جامعه را به مخاطب منتقل می‌کند. چه تحلیلی از مجموعه صداهایی که در فیلم شنیده می‌شود و گاه کاملا مفهوم دراماتیک پیدا می‌کند، دارید؟
همایونفر: اصلا سینما همین است؛ یعنی همین ضیافت نور و صدا... طبیعی است صدا بخش حیاتی فیلم است و به خصوص در مورد این فیلم چنین کارکردی پیدا می‌کند؛ اینکه صدا باید کاملا تاثیرگذار باشد. بهم‌ریختگی و اتفاقات ناموزنی که در زندگی ما وجود دارد باید در صدا جاری شود، که شده. طبیعتا کارگردان در این زمینه نقش مهمی دارد.

صدای کنسرت، صدای اذان، بازار و موتورها، همگی از سوی کارگردان فکر شده و در این فیلم هم بخش‌هایی به شکل درخشانی نمود پیدا می‌کند. صدای فیلم کاملا در اختیار خود فیلم قرار گرفته است.

فضای خلوت خانه که کمتر به آن سر می‌زنیم و فضای بیرون ترکیبی از آشفتگی شهر و نابه‌سامانی‌های موجود را به نمایش می‌گذارد. این واقع‌نمایی فرصت تصویرسازی‌های زیبا را از کار گرفته است.
کریمی: ما اصلا به دنبال این نبودیم که حرکت‌های عجیب و غریب دوربین داشته باشیم، چون می‌خواستیم واقعیت خشن روزمره را دوبرابر قوی‌تر به مخاطب منتقل کنیم. تصور کنید حتی زمانی که تابلویی روی دیوار بود،‌ آن را کمی کج می‌کردم. هرچیزی که نشان دهد طراحی صحنه وجود دارد از بین می‌رفت و سعی می‌کردیم آشفتگی را از ابزاری که در تصویر وجود داشت به نمایش بگذاریم.

اصلا قرار نبود این فیلم زیبایی‌ها را نشان دهد. تابستان گرم مرداد سال پیش که ما فیلمبرداری می‌کردم شامل همه آشفتگی‌هایی بود که در فیلم دیده می‌شود. صحنه و گریم و همه این‌ها در مسیری بود که زیبایی را نشان ندهند.

آقای بنکدار با توجه به اینکه خود شما در فیلم‌هایتان گرایش به ارائه تصویرهای زیبا دارید، این نوع رویکرد را در فیلم خانم کریمی متناسب با موضوع آن می‌دانید؟
بنکدار: بله، همین‌طور است. ساختار فیلم باید در خدمت بیان روایت قصه باشد. همان طور که ما در «شبانه‌روز» سعی کردیم به سمت استیلیزه برویم. آن رئالیسم و خشونتی که در «سوت پایان» دیده می‌شود متناسب با خود کار است. این ریتم حرکت دوربین، کنجکاوی دوربین که به دنبال شخصیت‌ها می‌رود و گاه خودش مانند یک شخصیت عمل می‌کند، کارکرد منطبق با فیلمنامه دارد.

ضمن اینکه معتقدم کار زیبایی‌های خاص خودش را هم دارد. مثلا سکانس اعتراف ملیحه در ماشین و انعکاس چراغ‌های شهر در شیشه‌ها و تضاد آن شادی با غمی که وجود دارد به خوبی تلخی اعتراف را به نمایش می‌گذارد. در مورد صدا هم که اشاره کردید، نکته قابل توجه این است که سروصدا و شلوغی‌های بیرون در مقابل سکوت خانه به خوبی خودنمایی می‌کند. فضاهای داخل خانه یکی از زیباترین صحنه‌های فیلم است و تضاد آن با دنیای خارجی این زیبایی را بیشتر به نمایش می گذارد.

خانم کریمی سراغ موضوعی رفتید که در سال‌‌های اخیر شاهد بوده‌ایم هنرمندان ما بسیار در این زمینه فعال بودند و اتفاقا شما هم از این منظر نگاهی به موضوع دارید. چطور تصمیم گرفتید از این منظر به موضوع نگاه کنید؟
کریمی: جرقه این شکل از نگاه براساس همین نکته‌ای است که اشاره کردید. من بارها شاهد بودم آقای انتظامی یا خانم مهناز افضلی و خیلی‌های دیگر اقدام می‌کردند هنرمندان را جمع کنند و سراغ خانواده مقتول بروند. وقتی می‌خواستیم چنین فضایی را اجرا کنیم این سئوال پیش آمد که همه این افراد به آن خانه بروند یا راهکار دیگری بیابیم. نتیجه این شد که تصمیم گرفتیم تصاویری را از آنان فیلمبرداری کنیم و فقط یکی از هنرمندان با من بیاید که در نهایت آقای پسیانی حضور پیدا کردند.

در جریان همین اقدامات هنرمندان، جانبداری کردن از یک طرف، موضوعی بوده که با واکنش مواجه شده و نمونه آن را در «سوت پایان»‌ هم می‌بینیم.
کریمی: فکر نمی‌کنم هیچ‌کس در چنین مواردی به خانواده مقتول بگوید شما اشتباه می‌کنید و نباید این کار را بکنید. همه می‌دانند قتلی اتفاق افتاده و آن‌ها هم حق دارند و الان در وضعیتی هستند که به شدت ناراحتند و فکر می‌کنند تنها راه برای خالی کردم خشمشان همین مسئله اعدام است. آنچه در آنجا مطرح می‌شود بخشش است؛ اینکه می‌توان در این جهانی که عمر همه ما گذراست، افراد را بخشید و فرصت دوباره به آنان داد.

به خصوص در این مورد که اصلا متهم بی‌گناه بود. درست است که در آن لحظه قتل اتفاق افتاده، اما مادر ملیحه برای دفاع از دخترش قتلی انجام داده است. دوست دارم الان کمی هم در مورد «شبانه‌روز» صحبت کنیم.

بفرمایید.
کریمی: زمانی که «شبانه‌روز» را در جشنواره دیدم به این موضوع فکر می‌کردم که امید و کیوان چقدر زیبایی‌شناسی جالبی دارند. این دیدی که از فیلم‌های کوتاهشان تا الان وجود داشته، همواره نشان دهنده این است که نقاشی زیاد دیده‌اند، کتاب خوانده‌اند و به نوعی از زیبایی‌شناسی در مورد زندگی روزمره رسیده‌اند. وسط این جامعه خشن رویکردشان به شعر و عشق و زیبایی است.

من از دیدن صحنه‌هایی که از خانم‌ها مهتاب کرامتی و مهناز افشار گرفته بودند، واقعا لذت بردم. اصلا شخصیت‌هایی که خلق شده بود، مانکن که مهناز افشار بازی می‌کند یا مهتاب کرامتی که زندگی یک بازیگر را روایت می‌کند، سرصحنه فیلم می‌رود و می‌آید و با یکی از بازیگران مرد رابطه عاطفی دارد، مجموعه‌ای از قصه‌های دوست‌داشتنی را به وجود می‌آورد.

ویژگی این قصه‌ها این است که بخشی از آن را می‌بینم و بخش دیگر در داستان دیگری؛ حسی مشابه کتاب‌های مدرن و آثار پل آستر و تریلوژی نیویورک. این نوع بیان سینمایی را خیلی می‌پسندم؛ چنین می‌گوید که یک جای شهر یک اتفاق می‌افتد و جای دیگر وضعیتی مشابه که نشانگر درد مشترک همه آدم‌هاست. فضای فیلم برایم خیلی شعرگونه و زیباست.

خانم کریمی، در فیلم‌های شما شاهد نوعی تنهایی فراگیر انسان‌ها هستیم. این در زندگی مشترک افراد در «سوت پایان» و یا تنهایی زن «چند روز بعد»‌ و همچنین تنهایی و سردرگمی دختر «یک شب» دیده می‌شود. این نگاه و دغدغه تصویرکردن تنهایی آدم‌ها از چه چیزی ناشی می‌شود؟
کریمی:‌ این از علاقه من ناشی از ادبیاتی است که دوست دارم و یا حتی موسیقی‌هایی که می‌پسندم. موسیقی‌های مورد علاقه من شامل چند ساز با هم نیست. در هر داستانی دنبال یک شخصیت و یک روای هستیم که بیان‌کننده ماجراهاست. من به عنوان سازنده فیلم بخشی از وجود خودم را در هر یک از آثارم به نمایش می‌گذارم.

آقای همایونفر موسیقی این تنهایی‌ها در مقابل شلوغی‌های شهر باید چگونه باشد؟
همایونفر: برای من چنین است که در تنهایی موسیقی گوش نمی‌دهم. من برخلاف دوستان هنرمندم که در زمان کار کردن می‌توانند موسیقی گوش دهند، نمی‌توانم چنین فضایی داشته باشم و باید در سکوت کامل کارم را انجام دهم. به نظر من تنهایی موسیقی ندارد. بخش‌هایی که در فیلم خانم کریمی هست و ایشان در خانه تنها هستند موسیقی نداریم.

بنکدار: اما یکجا موسیقی بسیار خوبی داریم. جایی که خانم رحیمی از خانه بیرون می‌آید و در پیاده‌رو قدم می‌زند و دیگر ماشین هم ندارد، موسیقی بسیار خوبی را می‌شنویم که تاثیر آن زیاد است.

همایونفر: البته آن دیگر موسیقی تنهایی نیست. این موسیقی نشانگر یک تحلیل و آگاهی است. اما در مورد مسئله زیبایی‌شناسی که مطرح شد می‌خواهم به این موضوع اشاره کنم که مهم نشان دادن نماهای زیبا نیست. فرمی که ارائه می‌شود عین زیبایی است. اینکه خانم کریمی روی بخش خشونت‌بار یک جامعه تاکید می‌کنند و یا برعکس آقای بنکدار به بخش شاعرانگی حیات شخصیت‌ها اشاره دارند، خودش عین زیبایی است.

نباید چنین تلقی شود که اگر زیبایی نشان داده می‌شود نوعی شاعرانگی با آن همراه است و اگر خشونت را نشان می‌دهیم این شاعرانگی وجود ندارد. در همه فیلم‌های وسترن مناظر بسیار زیبایی را می‌بینیم که در بستر خشن داستان نمایش داده می‌شود. آنچه نسل فیلمساز کنونی را از گروه پیشین جدا می‌کند همین است. این زیبایی‌ها و شاعرانگی‌ها را در لابه‌لای زندگی روزمره به نمایش می‌گذارند.

انگار یک شاعرانگی بوده که در وضعیت مدرن امروزی خودمان آن را از دست داده‌ایم و حالا حسرت آن را می‌خوریم. این همانقدر سوررئال است که می‌بینیم یک ماشین مرسدس بنز آخرین سیستم به خیابان می‌آید و در کنار آن یکی از فقرایی که سر چهار‌راه‌ها شیشه پاک می‌کنند حضور دارد. این کنتراست را یک هنرمند می‌بیند؛ نمایش این کنتراست وظیفه هنرمند است.

یکی آن را در شاعرانگی مطلق پیدا می‌کند مثل حافظ که جز زیبایی در کار او نمی‌بینیم، اما این نگاه را در آثار بایزید بسطامی نمی‌بینیم. مثلا صادق چوبک و هدایت با زیبایی از نوعی که مرسوم است اصلا کاری ندارند. اما این امیدوارکننده است که شما قصه را به گونه‌ای تعریف می‌کنید که دیگر آن گرامر شما می‌شود و آن گرامر خیلی جذاب است و مخاطب باید آن گرامر را درک کند. حالا این روزها کسی که سال‌ها ستاره سینمای ما بوده و هست در فیلمش نوعی از نگاه را ترویج می‌کند که نگاهی بسیار شریف است.

بنکدار:‌ نکته‌ای که در «سوت پایان» دوست داشتم کارکرد موسیقی بود؛ حتی موسیقی‌های دایجتیک یعنی موسیقی‌هایی که کاراکتر شهاب حسینی در خانه گوش می‌دهد و بعد از ورود همسرش آن را قطع می‌کند یا موسیقی‌هایی که از این طرف و آن طرف شنیده می‌شود و یا موسقی که در صحنه پخش می‌شود همانقدر کارکرد دراماتیک دارد که موسیقی فیلم. اسم فیلم هم صوتی است و این هوشمندی در بار موسیقیایی فیلم هم دیده می‌شود.

کارن همایونفر

کارن همایونفر

همایونفر: من هم با این نظر موافقم. چون این اشراف را من هم در خانم کریمی حس کردم. تمام «ساوند‌ترک‌هایی» که پخش می‌شود و همه موسیقی‌های «بک‌گراند» را خانم کریمی به خوبی تشخیص می‌داد و انتخاب می‌کرد و این طور نبود که سر صداگذاری ما به نتیجه برسیم. همه چیز از قبل فکر شده بود و این اتفاق بسیار خوبی است. باند صوتی یک فیلم خیلی مهم است.

خانم کریمی بازی کردن شما در فیلم خودتان با توجه به مسئولیت سخت کارگردانی حتما دشواری‌هایی داشت. ابتدا بگویید که چطور شد در «چند روز بعد» خودتان مقابل دوربین رفتید و بعد به «سوت پایان»‌ برسید.
کریمی: بازی در «چند روز بعد» به پیشنهاد تهیه‌کننده بود. در مورد «سوت پایان» آن‌قدر در دو سه سال اخیر با آن درگیر بودم که احساس می‌کردم انگار خودم هستم و فکر کردم که می‌توانم خودم نقش را بازی کنم، اما سخت‌ترین بخش ماجرا نوشتن فیلمنامه و کارگردانی و بازیگری در کنار هم نبود. سخت‌ترین بخش سرمایه‌گذاری فیلم بود که خودم برعهده داشتم.

این تجربه جدیدی برایم بود. زمانی پیش می‌آمد که باید با تورج اصلانی در مورد فیلمبرداری صحبت می‌کردم و گریمور از من می‌پرسید کی برای گریم می‌روم و در کنار این‌ها هم باید چکی امضا می‌کردم. این بخش تولیدی به عنوان تجربه اول برایم جالب بود.

همایونفر:‌ واقعا این کار سختی است. بازیگری و کارگردانی در کنار هم دشوار است.

بنکدار: هر دوی این‌ها به اندازه کافی سخت است و وقتی بحث مالی و غیره هم به میان می‌آید سختی‌ها زیادتر می‌شود.

خانم کریمی به دلیل فضای مستندگونه فیلم بازی شما هم به سمت بازی نکردن می‌رود.
کریمی: بله همین طور است. چه من و چه دیگر بازیگران فیلم این ذهنیت را داشتند که دیالوگ‌ها و رفتارها در فیلم باید کاملا طبیعی باشد و طوری هر دیالوگ گفته شود که بازی در آن نباشد. بارها دورخوانی داشتیم و سکانس‌ها را به صورت مجزا تمرین کردیم به خصوص سکانس‌هایی که خانم مهدوی‌فر کار کردند، نقش او بسیار سخت بود.

یکی از دوستان من در بهزیستی کار می‌کند. خانم مهدوی‌فر و غزاله رشیدی که نقش دوست ملیحه را در فیلم بازی می‌کرد، چند باری با هم به بهزیستی رفتند تا به نقشی که قرار بود بازی کنند نزدیک‌تر شوند. بعد از بازگشت آنان از بهزیستی تمرین می‌کردیم و سعی داشتیم هر چه به عنوان بازی بروز پیدا می‌کنم کم کنیم تا نوع بازی‌ها نرم و به زندگی نزدیک‌تر شود.

در میزانسن‌های مختلفی که من و شهاب (حسینی) بازی می‌کردیم این را در نظر داشتیم که همانند زندگی عادی مقابل دوربین ظاهر شویم و تپق بزنیم و یا جمله‌ای را دوبار تکرار کینم، همانند آنچه در زندگی خودمان رخ می‌دهد.

آقای بنکدار نظر شما در مورد بازی خانم کریمی در فیلم چیست؟
بنکدار: اصولا خانم کریمی بعد از سال‌ها کار به پختگی و شناختی از مقوله بازیگری رسیده‌اند که خیلی مینی‌مال کار می‌کنند؛ یعنی با حداقل میمیک و سطح صدا و لحن نقشی را در می‌آورند که این به تجربه و خلاقیت و توانایی‌شان بازمی‌گردد. چیزی که در «سوت پایان» دوست داشتم این بود که رئالیسم مورد نظر حتی در بازیگری هم رعایت شده بود و به نوعی به رفتار نزدیک شده بود.

مثلا اگر اشکان خطیبی را به عنوان بازیگر نمی‌شناختم امکان نداشت بپذیرم او بازیگر است و فکر می‌کردم او دستیار کارگردانی است که در این کار ظاهر شده است. به نظر من «سوت پایان» یکی از بهترین کارهای آقای حسینی است. دو سکانس دوئت خانم کریمی و آقای حسینی را دوست دارم؛ یکی سکانسی که خانم کریمی شب وارد خانه می‌شود و به ایوان می‌رود و حالش بد است و با هم حرف می‌زنند و دیگری صبح روزی که مشاجره‌ای دارند. همه اتفاقات در سکوت و پرهیز از نگاه مستقیم اتفاق می‌افتد. بازی‌ها یکدست است.

باید به خانم کریمی به عنوان کارگردان تبریک بگویم که یک استعداد نو را به سینما معرفی کردند. سکانس بازی خانم مهدوی‌فر روبروی تلویزیون که واقعیت را می‌گوید می‌تواند در سینمای ایران یکی از سکانس‌های ماندگار باشد.

خانم کریمی در سینمای جهان، شان پن، جرج کلونی و رابرت ردفورد بازیگرانی هستند که تجربه کارکردانی را هم پشت سرگذاشتند و اتفاقا آثار بسیار مهمی ساختند. به نظر شما این تغییر دادن یک مسیر برای بازیگر است که وارد حوزه کارگردانی شود یا امتداد مسیر قبلی محسوب می‌شود؟
کریمی:‌ در مورد این بازیگرانی که نام بردید می‌توانم بگویم در هیچ‌کدام کارگردانی تغییر مسیر نبوده و امتداد کار خودشان بوده است.

و در مورد شما؟
کریمی: این طوری به نظر می‌آید.

به این مرحله رسیدید که احساس کنید دیگر در بازیگری مرتبه بالاتری نیست که به دست آوردید و در نتیجه سراغ کارگردانی بروید؟
کریمی: نه اصلا هیچ وقت این طور فکر نکردم. به نظرم همیشه هر بازیگری امیدوار است فیلمنامه‌ای دستش برسد و بتواند باز هم کار کند و با اشتیاق مقابل دوربین برود. این برای یک بازیگر فوق‌العاده است که فیلمنامه خوبی به دستش برسد و از خود بپرسد حالا این بار چه کاری می‌توانم انجام بدهم. من هیچ وقت به این علت فیلم نساختم که فکر کنم بازیگری تمام شده است.

بنکدار: باید این را در نظر بگیریم که خانم کریمی کار ترجمه هم انجام می‌دهند. این نکته را به خاطر داشته باشیم که فعالیت‌های هنری مختلف میل و خواسته‌های متنوع یک هنرمند را تامین می‌کند. خانم کریمی در فیلم‌های زیادی بازی کردند، اما تجربه ساخت «سوت پایان» نکته‌ای است که شاید در بازی در هر فیلمی اتفاق نیافتد.

خانم کریمی سراغ فیلم جدید رفته‌اید؟
کریمی: الان به دنبال فیلمنامه هستم.

که خودتان بنویسید؟
کریمی: نه، این دفعه می‌خواهم از زمان نگارش فیلمنامه بگذرم و سریع‌تر فیلم بعدی‌ام را بسازم و به این خاطر دنبال فیلمنامه هستم و فیلمنامه می‌خوانم.

آقای بنکدار و خانم کریمی پیشنهادی برای تماشاگران فیلم‌هایتان ندارید؟
بنکدار: اگر کسانی «شبانه‌روز» را دوست دارند حتما «سوت پایان» را ببینند و برعکس. فیلمسازان و سینماگران مستقل بیشتر نیازمند حمایت مردم هستند تا حمایت دولت.

کریمی: این حرف خیلی خوبی بود. نسل ما که فیلم می‌سازیم به طرز عجیبی به سمت سینمای مستقل گرایش دارد و سختی زیادی کشیدیم. اتفاقات و بالا و پایین‌های زیادی که در کشور رخ داده را پشت سر گذاشتیم و به سختی کار می‌کنیم. این برایم خیلی جالب است که از ما حمایت نمی‌شود و تمام ارزش‌گذاری‌ها مال نسل‌های گذشته است. دوست دارم از این فرصت استفاده کنم و از کارن همایونفر برای صمیمیتش و انرژی فوق‌العاده‌ای که سر فیلم من گذاشت تشکر کنم.

58243

کد خبر 168646

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • یاسان IR ۱۲:۱۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۸
    3 1
    با ارزوی موفقییت برای فیلمسازان مستقل که در همه جای دنیا باعث شکوفایی هنر هفتم هستند.ممنون از گزارش خوبتون
  • علی US ۱۴:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۸
    1 5
    نسل شما فقط به دریافتهای شخص خودش اعتقاد داره ، مهم اینه که تو چش باشی حالا سینما یا فوتبال...