تیتراژ«مدرسه موش‌ها» را یک روحانی در ۸ دقیقه سرود

مهر نوشت: بدون شک موسیقی تیتراژ مجموعه عروسکی «مدرسه موش‌ها» یکی از بهترین و مهم ترین و ماندگارترین موسیقی تیتراژهای به جای مانده از برنامه‌های ارزشمند سیما در دهه های ۶۰ و ۷۰ تلویزیون است.

کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می‌کند با انتخاب عناصر، فرم‌ها و چینش‌ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته‌سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می‌دهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته می‌شود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور می‌کند.

آنچه بهانه‌ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری‌بر ماندگارترین و خاطره‌سازترین موسیقی‌های مربوط به برخی برنامه‌ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آن‌ها برای ما در هر شرایطی می‌تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد.

به سراغ موسیقی تیتراژ سریال عروسکی «مدرس موش‌ها» به نویسندگی احمد بهبهانی، کارگردانی مرضیه برومند و آهنگسازی محمدرضا علیقلی رفتیم که بدون تردید یکی از مهم‌ترین و جریان‌سازترین هنرمندان عرصه آهنگسازی در بخش‌های مختلف سینما و تلویزیون است که الحق و الانصاف موسیقی تیتراژهای جاودانه و تمام نشدنی را از خود بر جای گذاشته است. آهنگسازی که اگرچه در مصاحبه و گفت‌وگوهای رسانه‌ای بسیار محتاط است و علاقه‌مندان آثارش کمتر از او مصاحبه و گفت‌وگویی را خوانده‌اند اما بدون تردید یکی از بهترین‌های آهنگسازی سینما و تلویزیون است که در همه ژانرها به ویژه کودک و نوجوان و دفاع مقدس یادگاری‌های ماندگاری را از خود به جای گذاشته است.

یکی از این خاطرات ماندگار که بی تردید از مهم‌ترین، جریان سازترین و جذاب‌ترین موسیقی تیتراژهای مجموعه‌های تلویزیونی سیماست، موسیقی تیتراژ سریال عروسکی «مدرسه موش ها» به کارگردانی مرضیه برومندشاید کمتر موسیقی و ملودی را بتوان یافت که بتواند همپای موسیقی تیتراژ مدرسه موش‌ها در ذهن شنیداری مردم ماندگار شود. ماندگاری که ترانه و موسیقی نقش غیر قابل انکاری در تاریخی شدن این ملودی داشتند است که به واسطه حضور جمعی از بهترین‌های تئاتر و سینما و تلویزیون آن سال‌ها که شاید درخشان‌ترین دوران رسانه ملی در حوزه ساخت مجموعه‌های مرتبط با حوزه کودک و نوجوان را رقم زدند، شرایطی را ایجاد کرد که نسل دهه شصت همچنان به عشق این مجموعه تلویزیونی از نوستالژی‌ها و خاطره بازی و ته مانده‌های دل خوش کننده به جای مانده از آن روزها خالی نشود و با موسیقی ماندگاری که در ذهن خود ثبت کرده به واسطه عروسک‌های جذابش، این تیتراژ را تا ابد در ذهن شنیداری خود باقی بگذارد.

جذابیتی که بعدها مقدمه ساخت یک اثر سینمایی به نام «شهر موش‌های ۱ و ۲» البته با فاصله‌های تاریخی زیاد از هم شد و منجر به ظهور و بروز جریانی در سینمای کودک و نوجوان شد که نمی‌توان به راحتی در قالب چند خط رسانه‌ای درباره آن نوشت. شرایطی بسیار مؤثر در حوزه سینما که دهه شصتی ها خوب یادشان می‌آید که برای تماشای این آثار پدر و مادرها چند ساعت در صف سینماها می‌ایستادند تا کودکان آن روزها به تماشای عروسک‌ها و شخصیت‌هایی بنشینند که این سال‌ها خبری از آنها نیست.

نوستالژی‌هایی که با طعم موسیقی‌های برآمده از مطالعات دقیق آهنگسازش در حوزه روانشناسی کودک و نوجوان خود نمایی ویژه ای در این آثار داشتند که جلوه نابی از آن در موسیقی مدرسه موش‌ها نمود پیدا کرد.

«مدرسه موش‌ها» تعطیل نمی‌شود/ خاطرات یک روحانی از یک ترانه مگاهیت

یک موسیقی ناب با یک ترانه جذاب و آسان که با عروسک‌های بامزه مدرسه موش‌ها آن قدر خوب بودند که شاید کمتر موسیقی و ملودی را بتوان یافت که بتواند همپای موسیقی تیتراژ مدرسه موش‌ها در ذهن شنیداری مردم ماندگار شود. ماندگاری که ترانه و موسیقی نقش غیر قابل انکاری در تاریخی شدن این ملودی داشتند. ملودی که به واسطه حضور محمدرضا علیقلی و ترانه سرایی یک روحانی مدرسه موش‌های مرضیه برومند و یارانش را خیلی خیلی ماندگار کرد.

آنچه درباره تاریخچه ساخت مجموعه عروسکی مدرسه موش‌ها منتشر شده، چنین است که: «مدرسه موش‌ها» اول بخشی از یک جنگ بود، یک جنگ ۱۱- ۱۰ قسمتی که سال ۶۰ پخش می‌شد و قرار بود بچه‌ها را تشویق کند که بروند مدرسه. وحید نیک خواه بهرامی که آن زمان مسئول گروه کودک شبکه ۱ بود، طرح ساخت این بخش را به مرضیه برومند سفارش داد. البته آن موش‌ها با موش‌هایی که توی ذهن ماست خیلی فرق دارند، خیلی بی رنگ و رو بودند و غیر از کپل و عینکی بقیه شخصیت‌ها شکل نگرفته بودند. آن زمان سعید پور صمیمی، مسؤول گروه نمایش تلویزیون بود و خیلی پایه بود تا کار خوبی از آب در بیاید. برای درآوردن شخصیت خیلی تمرین کردند. مرضیه برومند با کمک رضا پرنیان زاده که دوست صمیمی جبلی و طهماسب بود شروع کردند به عروسک ساختن و رنگ آمیزی صورت‌هایشان. لباس‌هایشان را هم خود برومند دوخت و این چنین ۱۱ قسمت اول مدرسه موش‌ها ضبط شد.

«مدرسه موش‌ها» تعطیل نمی‌شود/ خاطرات یک روحانی از یک ترانه مگاهیت

اساساً هم خیلی‌ها با مدرسه مو ش‌ها پایشان به کار عروسکی باز شد، مثلاً فاطمه معتمد آریا و آزاده پور مختار کارشان را با مدرسه موش‌ها شروع کردند. طهماسب و جبلی هم توی کار بودند. عروسک‌ها را همان کسانیاین ترانه‌های سهل و آسان مجموعه عروسکی مدرسه موش‌ها بود که تبدیل به یکی از نشانه‌های اصلی ماندگاری سریال شد. ترانه‌هایی که یکی از شاعرانش روحانی بود. روحانی به نام حجت الاسلام ژرفا که با ترانه «ک مثل کپل» در کنار ترانه‌ای «می رم مدرسه جیبام پره فندوق پسته» خود را ماندگار کردند. می‌گرداندند که به جایشان حرف می‌زدند، یعنی اول صداها توی استودیو ضبط می‌شد و بعد یک کم دورش را تند می‌کردند تا صداها نازک بشود. به خاطر همین همه کمی کند صحبت می‌کردند. بعد صداها پخش می‌شد و تصویرها را می‌گرفتند.

در این اثنا صوفیا محمودی همسر برادر مرضیه برومند ترانه سرای شعر «می‌رم مدرسه. جیبام پره فندق و پسته» شد و سپس سید ابوالقاسم حسینی ژرفا هم به عنوان یک روحانی شاعر قطعه «ک مثل کپل» شدند.

دو قطعه‌ای که در قالب موسیقی تیتراژ و متن مجموعه آن قدر مورد توجه مردم قرار گرفت که خیلی زود تبدیل به ترانه کوچه و بازار مخاطبان کودکان و نوجوان آن سال‌ها شد. شرایطی که منجر به پخش ۱۰۵ قسمت از مجموعه‌ای شد که شاید کمتر کسی فکر می‌کرد از ساخت یک سریال ۱۱ قسمتی به این جایگاه برسد.

حمید جلبی صدا پیشه شخصیت کپل، فاطمه معتمد آریا صدا پیشه شخصیت نارنجی، آزاده پور مختار صدا پیشه شخصیت سرمایی، ایرج طهماسب صدا پیشه شخصیت دم باریک، راضیه برومند صدا پیشه شخصیت دم دراز، مهدی میگانی و رضا پرنیان زاده صدا پیشگان شخصیت عینکی، کامبیز صمیمی مفخم صدا پیشه شخصیت گوش دراز، ناصر غفرانی صدا پیشه شخصیت آقای معلم هم از جمله هنرمندانی بودند که در این پروژه ماندگار از حضورشان یادگاری‌های ارزشمندی به جای گذاشتند.

«مدرسه موش‌ها» تعطیل نمی‌شود/ خاطرات یک روحانی از یک ترانه مگاهیت

اما همان طور که روایت شد، بی تردید این ترانه‌های سهل و آسان مجموعه عروسکی مدرسه موش‌ها بود که تبدیل به یکی از نشانه‌های اصلی ماندگاری سریال شد. ترانه‌هایی که یکی از شاعرانش روحانی بود. روحانی به نام حجت الاسلام ژرفا که با ترانه «ک مثل کپل» در کنار ترانه‌ای «می رم مدرسه جیبام پره فندوق پسته» صوفیا محمودی خالق آثار تمام نشدنی شدند که قطعاً از آنها می‌توانیم به عنوان ماندگارترین تیتراژهای تلویزیونی یاد کنیم. آثاری که ترانه‌های دو نسخه سینمایی «شهر موش ها» هیچ وقت نتوانستند شهرت و محبوبیت آنها را کسب کنند و شرایطی را ایجاد کردند که در آن دوران سخت اندک التیامی برای آدم‌های آن روزگار بود.

حجت الاسلام سید ابوالقاسم حسینی ژرفا همان روحانی که ماندگارترین ترانه دوران کودکی دهه شصتی ها را خلق کرده، شهریورماه سال ۱۳۹۳ بود که در گفتگو با خبرگزاری ایسنا درباره چگونگی سرایش شعر «ک مثل کپل…» اظهار کرد: «من بیش‌تر از ۳۰ سال است در حوزه علمیه در کسوت روحانیت هستم. علت این‌که تا به حال نخواسته‌ام درباره این موضوع صحبت کنم؛ چه کار «مدرسه موش‌ها» و چه خیلی از سروده‌های دیگری که برای کودکان و نوجوان داشته‌ام، این است که ممکن است آدم‌ها با این مباحث وارد حاشیه شوند. من در آن زمان در رادیو و تلویزیون در جمع دوستان اداره‌کننده گروه کودک و نوجوان کار می‌کردم. البته کارمند رسمی نبودم و هیچ‌وقت هم نشدم. آقای ناصر عنصری رئیس آن گروه بودند. آقای علیرضا رضاداد هم در همان گروه بودند. بنده به همراه آقای رضاداد از آموزش و پرورش به رادیو و تلویزیون رفته بودیم.»

حسینی ژرفا افزود: «اگر اشتباه نکنم، خانمی به نام اسدی تهیه‌کننده «مدرسه موش‌ها» بودند. همسرشان هم از تهیه‌کننده‌های تلویزیون بود که دو - سه سال بعد از آن ماجرا هم به خارج از کشور رفتند و من دیگر خبری از آن‌ها ندارم. من با خانم اسدی مرتبط بودم. کار برای نوروز آن سال نوشته شده بود. شاید سال ۶۱ یا ۶۲ بود. وقت گرفته بودند و استودیوی تلویزیون را برای زمان مقرری گرفته بودند. آن موقع گرفتن استودیو کار سختی بود. دو - سه استودیوی خاص وجود داشت و در برنامه‌های مناسبتی اگر زمان برنامه‌ای به هم می‌خورد، کل روند برنامه مختل می‌شد. ما در گروه کودک به همراه آقای عنصری، آقای رضاداد و دوستان دیگر نشسته بودیم که خانم اسدی با نگرانی آمدند و فرمودند شعری که برای تیتراژ «مدرسه موش‌ها» گفته شده، رد شده است.»

زمان بسیار محدودی حدود نیم ساعت به وقت آفیش استودیو مانده بود. ایشان با ناراحتی گفتند من برای ضبط وقت گرفته‌ام. اگر شعر نرسد، برنامه به هم می‌خورد. دو - سه روز هم بیش‌تر تا عید نمانده بود. من از قبل اهل شعر بودم. آن زمان‌ها هم حداکثر حدود ۲۰ سال داشتم. به آقای عنصری و خانم اسدی عرض کردم اگر اجازه بدهید، خودم شعر را می‌گویم. خانم اسدی خیلی خوشحال شدند. چون من از نیروهای اصلی گروه بودم، خیال‌شان راحت بود که دیگر خیلی مسأله تصویب ندارد. حساسیت‌های اول انقلاب خیلی زیاد بود. آن موقع گاهی یک تصویر یا کلمه که الآن در فرهنگ جامعه کاملاً عادی شده، حساسیت‌برانگیز بود.

این شاعر ادامه داد: «من به اتاق مجاور رفتم. ۱۰ تا ۱۵ دقیقه طول کشید. بسم‌الله گفتم، تمرکز کردم و این شعر را در هفت - هشت بیت سرودم که همین شعر «ک مثل کپل / صحرا شده پر ز گل…» بود. البته بعد که خواستند آهنگش را بگذارند، یکی - دو کلمه را تغییر دادند. از اتاق که بیرون آمدم، خانم اسدی خیلی تعجب کردند و خوشحال شدند. شعر را برای اجرا به گروه دادند و قصه تمام شد. بعد هم من به جهت روحیات خودم که انزواطلبم، به قم آمدم و مشغول تحصیل و بعد تدریس شدم. همیشه هم هنر را دنبال می‌کنم، اما خودم را دور نگه داشته‌ام. این همه قصه من است و هرگز نه از کسی گله دارم که چرا نامم در کار نیامده و نه دلبستگی‌ای به این مسائل دارم.»

وی افزود: آن سال‌ها من در صداوسیما بیش‌تر با نام خانوادگی‌ام که «حسینی» است، معروف بودم. «ژرفا» تخلص شعری من است. حالا هم در حوزه علمیه «حسینی ژرفا» و «ژرفا» نامیده می‌شوم. آن موقع به این نام شناخته نمی‌شدم؛ به همین دلیل ممکن است همکاران آن دوره مرا به نام «حسینی ژرفا» نشناسند.

حسینی ژرفا در پاسخ به این سوال که در حال حاضر هم در زمینه شعر کودک فعالیتی دارد یا نه، گفت: گه‌گاهی برای دل خودم شعر کودک می‌نویسم. حتی دوست داشتم در مجموعه شعرم که با عنوان «چشم شرقی» منتشر شد، بعضی شعرهای کودکم را بیاورم، اما بنا به این ملاحظه که در حوزه علمیه آدم‌ها به آثار و درس‌های‌شان شناخته می‌شوند و انجام بعضی کارها اگرچه عیبی ندارد، اما بیرون از صلاح شناخته می‌شود، این کار را نکردم. زمانی حدود دو دهه از شاعران پرکار بودم، اما الآن مدتی است که خیلی به‌ندرت در جمعی حاضر می‌شوم که حتی شعرهای بزرگسالم را بخوانم.

من هم مثل اکثر شاعران انقلاب غزل کار می‌کنم. گاهی شعر نو هم می‌نویسم، اما غزل بیش‌تر تاب تحمل موضوعات انقلاب را داشت. در شعر انقلاب نوعی عرفان جمعی وجود داشت و غزل می‌توانست برای گفتن از آن پاسخ بدهد؛ به همین جهت نسل من و شاعرانی مثل علیرضا قزوه و عبدالجبار کاکایی که با هم بودیم، شاید بی آن‌که دل‌مان بخواهد، به غزل وابسته شدیم.

این شاعر در پاسخ به این سوال که آیا با مرضیه برومند، کارگردان «مدرسه موش‌ها»، هیچ آشنایی‌ای ندارد، گفت: «خانم برومند را من در ساختمان آن‌جا می‌دیدم. ولی من و آقای رضاداد جوان‌های تازه‌سال بودیم که آن سال‌ها تازه به تلویزیون رفته بودیم و طبیعی بود که کارگردان‌هایی که از ما باتجربه‌تر بودند با ما ارتباط مستقیم نداشته باشند، مگر این‌که برای بازخوانی متون و تصاویر نیازی پیش بیاید. موضوع دیگر این بود که من بیش‌تر در قسمت نوجوان بودم و خانم برومند کار نوجوان نمی‌ساختند، به همین دلیل من در خدمت‌شان نبودم.»

البته کودک و نوجوان یک گروه بود به ریاست ناصر عنصری، ولی در تقسیم‌بندی کارها من در بخش نوجوان بودم. آن زمان سریالی به نام «نان‌آوران» ساخته شد که من با سرکار خانمی که تهیه‌کننده آن بود، ارتباط مستقیم داشتم یا با آقای جلیلی، فیلم‌ساز مشهور، ارتباط داشتم که در بخش نوجوان بودند، اما با خانم برومند ارتباطی نداشتم.

وی همچنین اظهار کرد: در آن سال‌ها تلویزیون مثل الآن نبود. خیلی وقت‌ها نام‌ها زده نمی‌شد. شاید هفت - هشت سرود هم با تم نوجوان یا کودک در همان سال‌ها ساخته شد که من گفتم، ولی اصلاً حتی کلمه‌ای از آن‌ها به خاطرم نمی‌آید که نشانی بدهم. آن سال‌ها خیلی از بخش‌های برنامه‌های کودک و نوجوان مبتنی بر سرود بود و به سرود اعتنای بیش‌تری می‌شد. هر روز دست کم یک سرود داشتیم. سرودسازی رواج داشت. آن موقع مرحوم بیگلری آهنگساز کارها بودند و تعدادی از شعرهای آن سرودها را هم بنده می‌گفتم.

به هر ترتیب روایت داستان مربوط به مجموعه‌های تلویزیونی مرتبط با حوزه کودک و نوجوان تلویزیون هرکدام دربرگیرنده قصه‌های جالبی است که هر چه قدر هم به آن می‌پردازیم بازهم ناگفته‌های زیادی از آن باقی می‌ماند. ناگفته‌هایی که بی تردید بخشی از خاطرات شفاهی نسلی را تشکیل می‌دهند که در به در دنبال بازگشت به آن خاطرات شیرین و رویایی و ساده هستند.

کد خبر 1642142

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رقیه IR ۱۹:۲۰ - ۱۴۰۱/۰۳/۲۷
    11 1
    وای من عاشق این فیلمم من در ۱۲ سالگی نگاه کردمش عالیه
  • IR ۱۶:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۴/۰۱
    1 0
    جالب بود