اشعار او در عین شیرینی تیزی و برندگی خاص خود را دارند مخصوصا که نوری خود نیز آنچنان در قید و بند سانسور نوشتههایش نیست و بیپروا نویسی بارزترین مشخصه آثار اوست.
متن زیر با عنوان «شیوههای موثر تربیتی» از جمله سرودههای اوست:
بچه که بودم به من آموختند
فحش نباید بدهی گوسفند!
بیادبی بوده از این خانه دور
حرف رکیکی نزنی بیشعور!
بچهٔ همسایه به من فحش داد
پند پدر- مادرم آمد به یاد
بر دهنش مشت ادب کوفتم
البته با غیظ و غضب کوفتم
شب که پدر قصهٔ ما را شنید
نوبت آموزهٔ دوم رسید
پای مرا بست به یک ریسمان
بر کفل و بر کف پایم زنان
گفت: نباید به کسی زور گفت
من چه کنم با توی گردن کلفت؟
بچه که بودم پدرم یاد داد
عشق بورزم به نبات و جماد
عشق به سوراخ ازن فیالمثل
عشق به بوی خوش زیربغل
عشق به هم نوع ولو دشمنت
عشق به هرکس شده حتی زنت!
عشق به مفرد به مثنی به جمع
عشق به اینها که رساندم به سمع
تربیتم سیر صعودی گرفت
هیکل من رشد عمودی گرفت
ریش و سبیلی به هم آمیختم
زشت شدم، تیغ زدم، ریخت
ریختم از صورت خود پشم را
باز عیان کرد پدر خشم را
فرصت اندرز و نصیحت نبود
چاره به جز فحش و فضیحت نبود
گفت پسر ریش تراشیدهای؟
نفله! مگر دختر ترشیدهای؟
کافر حربی شدهای ظاهراً
قرتی و غربی شدهای ظاهراً
بر سر این صورت صافت مباد
مورچهای میبکند بکس باد
صورت سیرابی بیریش تو
عین حرام است و نجس، دور شو
تا نشدی مؤمن و اهل ثواب
زیر پل و روی مقوا بخواب
رفتم و ریشم که به زانو رسید
برگشتم پیش پدر رو سپید
دید که تیشرت به تن کردهام
پارچهای زرت به تن کردهام
گفت: مگر پارچه کم داشتی
لخت و پتی آمدهای آشتی؟
اینکه شمایی پسر بنده نیست
کسوت کفار برازنده نیست
پیرهن و دکمهٔ تقوات کو؟
سبحه و انگشتر و اینهات کو؟
هیزم دوزخ شدهای نره خر
زود برو پیرهنی نو بخر
***
مختصری بود ز بسیارها
این همه مشتی است ز خروارها
منحنی تربیتم رشد کرد
حیثیت و شخصیتم رشد کرد
حاصل این شیوهٔ ارزنده من
این من خوش ذوق ولی بد دهن!
242
نظر شما